هستیشناسی معرفت از منظر صدرا
به گزارش صدای ایران، علی نیکوکار در کانال خودنوشت:
معرفت شناسی را از دو حیث در فلسفه اسلامی بررسی کرده اند، هستی شناسی معرفت، اینکه علم چیست؟ ماده است یا مجرد، و دیگری جنبه حکایت گری معرفت می باشد اینکه، صادق یا موجه، منابع معرفت و...که در مکاتب غربی به جنبه ی دوم بسیار پرداخته اند. معرفت شناسی با دو روش متفاوت از دو نقطه آغاز می شود، نخست روشی که با شک و تردید در معرفت آغاز می شود، که منسوب به دکارت است. روش دوم ابتدا از چیستی معرفت می پرسد، معرفت شناسان معاصر بدین روش عمل می کنند. این روش در آثار برخی فلاسفه ی یونان مانند ارسطو و افلاطون و همچنین حکمای اسلامی از جمله ملاصدرا برقرار است.
رویکردهای متفکران مسلمان در تعریف معرفت یا علم متفاوت است. یک رویکرد معتقد است، علم امر بدیهی و بی نیاز از تعریف است، رویکرد دیگر مفهوم علم را بر خلاف حقیقت آن نظری دانسته و تعریف آن را دشوار، رویکرد سوم نیز حقیقت و کنه علم را همانند وجود غیرقابل تعریف دانسته اما مفهوم علم را نظری و تعریف آن را ممکن دانسته است.
صدرا چون علم را از سنخ وجود می دانست نه ماهیت تا بتوان آنرا با عناصر جنس و فصل تعریف کرد، تعریف آن را ناممکن می داند، صدرا از همان دلایلی که برای امتناع تعریف وجود سخن گفته از امتناع تعریف علم نیز سخن گفته است. که بصورت خلاصه لوازم و نتایج این نظر را ذکر می کنیم:
۱- حقیقتی که وجود و ماهیتش یکی است. قابل تعریف منطقی نیست.
۲- چون علم از سنخ وجود است، بنابراین احکام وجود بر علم جاری و صادق است.
۳-علم همانند وجود، روشن ترین و شناخته شده ترین امر است، هرکس در درون خود علم را میابد و آن را با هیچ چیز دیگری اشتباه نمی کند. درحالیکه شرط تعریف، اجلی، اعرف و اظهر بودن معرف از معرف است.
۴- از نظر صدرا علم عبارت است از وجود شی مجرد، یعنی علم وجودی است که، خواص ماده از آن گرفته شده باشد. یعنی علم همان وجود است که البته ویژگی تجرد برای آن محفوظ است.
۵- مراد از علم همان صورت مجردی است که، از موجود بدست می آید، این تجرد در هر کدام از صورت و صاحب صورت برقرار است، صورت معلوم محسوس از اصل ماده، صورت معلوم متخیل از اصل ماده و نیز از وضع، صورت معلوم معقول هم از ماده و هم از وضع و هم از مقدار آن، عاری و مجرد است.
نکته ی حائز اهمیت در نظر صدرا، مقصود از واژه ی صورت به معنای، فعلیت یک استعداد و قوه است. یعنی آنچه در ذهن عالم می آید، صور منطبع در ذهن نیست، بلکه فعلیتی است که سهمی از وجود معلوم دارد. نظام هستی شناسی صدرایی، بر حرکت جوهری و سیر ارتقایی در عوامل هستی بنا نهاده شده است، که علم هم مشمول آن اصل است. یعنی علم با حرکت ارتقایی عالم به مرتبه ی تجردی برتر، حاصل می گردد نه با تجرید و انتزاع صورت از ماده!
صدرا همواره بر ویژگی خاص معرفت یعنی تجرد تاکید دارد و اصرار دارد بدون تجرد از ماده و محدودیت های آن هیچ معرفتی حتی ادراکات حسی تحقق نمی یابد. -تجرد نیز مترتب بر مراتب وجودی، تجرد مثالی و عقلی است.
لازم به ذکر است از نظر صدرا، تاثیر و تأثر فیزیکی دستگاه ادراک در محدوده ی علت اعدادی اندیشه قرار می گیرد نه در محور حقیقت آن. و فقط در بخشی از ادراک محسوسات سهم فیزیکی علت اعدادی می باشد وگرنه در ادراک حقیقت و همچنین علم شهودی یا احساس باطنی هیچ سهمی برای ماده و مادی قائل نیست. پس تحقق ادراک از صور ادراکی با تجرد محقق می گردد و این وجود صورت به معنای فعلیت، با ارتقای نفس به مرتبه ی تجردی آن "صورت"، ادراک محقق می گردد. نکته ی قابل توجه دیگر اینکه، صدرا به صراحت صورت به معنای ماهیت حاضر در ذهن را از مرتبه ی علم بودن ساقط دانسته، و تنها در صورت برقراری تجرد در آن است که شایسته ی علم نامیده شدن می داند.
سخن آخر اینکه، صدرا معرفت را به وجودی تعریف کرده است که بدون حضور و بدون تجرد تحقق یافتنی نیست، چون علم از سنخ وجود است، و نفس نیز، حقیقتی مجرد است که تنها با تجرد است که تحصیل ادراک میسر می شود. پس علم لقأ نفس عالم، با هستی اشیا و رسیدن نفس به حضور وجود مجرد معلوم است. لذا تحقق علم مشروط به حضور و تجرد است، از سوی دیگر مادیات از حضور برای همدیگر و حتی برای خود محرومند، زیرا از تجرد برخوردار نیستند.
اقتباس از رحیق مختوم، اسفار، معرفت شناسی در قرآن، هستی شناسی معرفت
نظر شما