دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 21

جنایت در شب خواستگاری

کد خبر: ۱۵۳۰۵۷
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۰
پسر جوان که شب خواستگاری، به‌خاطر اختلاف بر سر شیربها پدر دختر را باچاقو کشته بود صبح دیروز در شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

به گزارش صدای ایران این جنایت بیست و چهارم آذر پارسال در جریان درگیری خونین در مراسم خواستگاری از دختر بین دو طایفه افغان در یکی از خانه‌های خیابان اتابک در تهران رخ داد. در این ماجرای هولناک، مرد 40 ساله‌ای به‌نام «حسن» - پدر دختر- بر اثر اصابت چاقوی خواستگار در دم کشته شد. عامل جنایت که فراری شده بود پس‌از چند روز از سوی پلیس دستگیر شد و در همان بازجویی مقدماتی به قتل اعتراف کرد.

جنایتکار 25 ساله «احمد» نام دارد که صبح دیروز برای محاکمه از زندان به شعبه یازدهم دادگاه کیفری استان تهران انتقال یافت. جلسه دادگاه نیز به ریاست قاضی متین‌راسخ و باحضور قاضی حسینی – مستشار دادگاه- تشکیل شد.ابتدای جلسه دادگاه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و سپس اولیای دم (پدر و فرزندان مقتول) از قضات خواستار قصاص عامل جنایت شدند. در ادامه متهم پای میز محاکمه ایستاد تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.

شغلت چه بود؟

در یک کارگاه طلاسازی کار می‌کردم.

چند کلاس درس خوانده‌ای؟

پنج کلاس

آیا اتهامت را قبول داری؟

بله قبول دارم که با چاقو پدر دختر مورد علاقه‌ام راکشتم!

سابقه کیفری داری؟

نه. هرگز

چرا در مراسم خواستگاری دست به چاقو شدی؟

پدر دختر مورد علاقه‌ام به‌خاطر تعیین مبلغ شیربها با من اختلاف پیدا کرد و از من خواست بیرون از خانه در این مورد حرف بزنیم اما اختلاف‌مان بالا گرفت و هنگام مشاجره چاقویش را از جبیش درآورد که من هم برای دفاع از خودم چاقو را از دستش گرفتم و بدون اینکه قصد کشتن او راداشته باشم چاقو به پهلویش خورد. از دیدن این صحنه آنقدر ترسیده بودم که فرار کردم.

چرا با پدر دختر مورد علاقه‌ات درگیر شدی؟ 

سنت ما افغان‌ها این گونه است که هرگاه دو طایفه وقتی با هم وصلت می‌کنند اگر دختر‌شان را به طایفه دیگری می‌دهند باید آن طایفه هم یک دختر به یکی از جوانان طایفه مقابل بدهند. دو سال پیش پسر طایفه‌ای به خواستگاری خواهرم آمد و ما هم قبول کردیم. ولی وقتی من به خواستگاری دختر 16 ساله آنها رفتم هر دفعه با یک بهانه جواب رد می‌دادند. روز حادثه هم وقتی در مراسم خواستگاری شرایط خانواده دختر را پذیرفتم پدرش میزان شیربها را آنقدر بالا برد تا من از خواستگاری صرفنظر کنم به همین خاطر عصبانی شدم و داد و فریاد راه انداختم اما این مرد مرا به بیرون از خانه کشاند تادر این باره صحبت کنیم که متأسفانه کشته‌شد.

چرا آنها دخترشان را به عقدتو در نمی‌آوردند؟

نمی‌دانم. من و گلبهار همدیگر را دوست داشتیم اما پدرش هر دفعه بهانه تازه‌ای می‌آورد.

سپس متهم جوان در حالی که به گریه افتاده بود رو به اولیای دم کرد و ضمن اظهار ندامت و پشیمانی از آنها خواست از حق قصاص‌شان بگذرند. اما خانواده دختر توجهی به التماس‌های پسر جوان نکردند و بر اجرای حکم قصاص اصرار کردند. سرانجام پس از پایان محاکمه قضات وارد شور شدند تا درباره جوان افغان تصمیم بگیرند.
نظر شما