رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
به بحث های تفسیری بیشتر از فقه و اصول اهمیت دهیم
رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به اینکه قرآن کریم متناسب با جایگاه خود در حوزه های علمیه مورد اهتمام نیست بر ایجاد رشته تخصصی فقه القرآن در حوزه تاکید کرد و گفت: مساله فقه القرآن باید مستقلا باید مورد توجه قرار گیرد یعنی همانطور که به فقه، سنت و روایات اهل بیت(ع) اهتمام می ورزیم، باید به فقه القرآن هم به طور استقلالی اهتمام بورزیم.
به گزارش سرویس صدای حوزه پایگاه خبری صدای ایران حجت الاسلام محمدصادق یوسفی مقدم معتقد است: در حالیکه قرآن کریم مهمترین منبع و دلیل در علم اصول است و از جایگاه بالایی در منابع اسلامی برخوردار است اما آنچنان که باید به این کتاب آسمانی در حوزه ها اهتمام نمی شود.
او عمل به قرآن کریم از سوی سیاستمداران را بسیار ضعیف دانست و گفت: متاسفانه ما اخلاق الهی و اسلامی را در بین سیاستمداران خود به صورت قوی نمی بینیم.
مراجع عظام تقلید و علما در سخنرانی ها و دروس خود بر توجه به قرآن کریم خیلی تاکید داشتند و به نوعی معتقد هستند که قرآن کریم در حوزه ها مهجور است. ارزیابی شما از جایگاه قرآن کریم در حوزه های علمیه چیست و آیا در این زمینه کم کاری داریم؟
مساله و موضوع قرآن از مهمترین موضوعاتی است که در حوزه های علمیه باید مورد توجه قرار گیرد و ما در علم اصول وقتی ادله این علم را یادآوری می کنیم یا ادله اثبات احکام را بیان می کنیم، مهمترین منبع و دلیل را کتاب خدا می دانیم یعنی همه منابع و ادله دیگر متوقف بر قرآن کریم هستند. بنابراین جایگاه کتاب، در منابع اسلامی از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است حتی حجیت روایات و حجیت کلام پیامبر(ص) و ائمه(ع) بستگی به دلالت قرآنی دارد یعنی ما حجیت آنها را هم از قرآن کریم استفاده می کنیم. بنابراین قرآن کریم اولین جایگاه را در منابع استنباط از نظر ادله اصول دارد و این خیلی مهم است که وقتی یک فقیه می خواهد برای حکم استنباط شرعی مراجعه کند، به سراغ آیات قرآن کریم می رود و سپس به بقیه ادله مراجعه می کند بنابراین بحث قرآن در حوزه های علمیه از قدیم مورد توجه بوده است اما انتظار از حوزه های علمیه توجه بیشتر است.یعنی افزون بر اینکه در فقه مورد توجه قرار می گیرد باید برای فقه القرآن در حوزه های علمیه حساب اختصاصی باز شود. در فرمایشات آیت الله العظمی سبحانی دیدم که تقاضا کرده بودند که به فقه القرآن در حوزه ها اهتمام ویژه ای شود و این بسیار جالب توجه است.
ما باید بدانیم که مساله فقه القرآن مستقلا باید مورد توجه قرار گیرد یعنی همانطور که به فقه اهتمام می ورزیم، همانطور که به سنت و روایات اهل بیت(ع) اهتمام می ورزیم، به فقه القرآن هم به طور استقلالی اهتمام بورزیم. در منابع داریم که مثلا شهید ثانی می فرماید: «کسی که علم آیات الاحکام را نمی داند حق قضاوت کردن ندارد». یعنی مساله قضاوت را مشروط به دانستن آیات الاحکام کرده اند و این بیانگر آن است که باید حساب ویژه ای برای آیات الاحکام داشته باشیم. از نظر استدلالی هم مساله همین است یعنی بحث ما در قرآن و فقه القرآن از نصّ و دلالت نصّ است درحالیکه منابع استنباط ما در فقه، دو گروهند؛ برخی منابع، لفظی و برخی منابع، عقلی هستند. عقل به عنوان یک منبع استدلال است. بر این اساس اصول عملیه به نوعی روشی از عقلاست و جنبه عقلی پیدا می کند. قرآن کریم به لحاظ اینکه بحث از قرآن و دلالت آن کاملا بحث از نصّ و لفظ قرآن کریم است اقتضا دارد که پیش از پرداختن به مباحث فقهی به طور مستقل به فقه القرآن توجه شود و یک زمینه کامل به وجود آید تا طلبه ما به بحث فقه ورود پیدا کند.
چرا تاکنون به فقه القرآن توجهی نشده بوده و اکنون مورد توجه قرار گرفته است؟
این مساله در گذشته مورد توجه ویژه بوده اما آرام آرام در خود فقه به بحث آیات الاحکام پرداخته می شده ولی این پیشنهاد حضرت آیت الله العظمی سبحانی، پیشنهاد بسیار ارزشمندی است و اقتضا می کند که به فقه القرآن توجه ویژه صورت گیرد که در این صورت، فقه از کمال بیشتری برخوردار خواهد شد.
اما ما بحث های دیگری در قرآن داریم که باید به آنها هم توجه شود. ما الان علم کلام را بحث می کنیم اما نمی دانیم کلام قرآنی چه کلامی است؟ یعنی دانش کلام ارتقا یافته است و جا دارد ارتقا پیدا کند اما به طور مستقل و صرفنظر از دلالتهای کلام، به این مساله که قرآن کریم در حوزه عقائد چه بحثهایی مطرح کرده، چه روش هایی برای طرح مباحث اعتقادی دارد و چه قلمرویی در حوزه بحثهای اعتقادی دارد نپرداختیم و نیازمند این مساله هستیم که در حوزه کلام و در حوزه عقائد به صورت استدلالی، بحثهای مربوط به قرآن کریم مورد توجه قرار گیرد.البته این مساله اختصاص به کلام ندارد بلکه نیازمند آن هستیم که در تمام علوم اسلامی، منظر قرآن را استقلالا به عنوان مهمترین و مرکزی ترین منبع علوم اسلامی مورد توجه قرار دهیم. این خیلی مهم است که در حوزه های علمیه بتوانیم مباحث اعتقادی قرآنی، مباحث فلسفی قرآنی و کلیه مباحث اسلامی را روال و رایج کنیم و فکر می کنم بتوانیم قله های جدیدی را از حیث دانش به دست بیاوریم که نیازمند این مساله هستیم.
یک موضوع دیگر، بحثهای میان رشته ای قرآن است که اینها خیلی مهم هستند یعنی ما در این بحثها، گاهی دچار گرفتاری هایی می شویم به عنوان مثال یک روانشناس گاهی می آید بحث قرآنی می کند اما بحثهای روانشناسی را صبغه قرآنی می دهد، این روانشناسی اسلامی نیست. یعنی اگر ما مباحث جامعه شناسی یا روانشناسی موجود را از منظر قرآنی بحث کنیم و صبغه قرآنی به آنها بدهیم، این روانشناسی اسلامی یا جامعه شناسی اسلامی نمی شود بلکه جامعه شناسی اگر می خواهد اسلامی شود باید صرفنظر از علم و مبادی موجود در جامعه شناسی و البته با اشراف بر اصطلاحات و علم جامعه شناسی به طور استقلالی سراغ قرآن کریم برویم و ببینیم اساسا قرآن کریم در مباحث جامعه شناسی چه مبادی مطرح کرده است، چه مبانی و مسائلی مطرح کرده تا بتوانیم یک سامان قرآن بنیان به بحث جامعه شناسی داده باشیم. بنابراین ما نیازمند اصلاح روش در پرداختن به مباحث میان رشته ای به قرآن کریم و نیازمند نگاه استقلالی به بحثهای قرآنی در حوزه بحثهای میان رشته ای داریم.
یک نگاه دیگر در بحث فرهنگ عمومی قرآن کریم است. اینکه چکار کنیم جامعه ما با قرآن انس بگیرند؟ این مساله نیازمند تحقیق و بررسی است یعنی یکسری بحثهای میدانی و یکسری بحثهای علمی و پژوهشی داشته باشیم تا بتوانیم روشهای فرهنگ شدن قرآن در جامعه را به دست بیاوریم و در لایه های گوناگون جامعه ما، قرآن بروز و ظهور پیدا کند تا غبار مهجوریت از چهره قرآن کریم زدوده شود.
به نظر می رسد در حوزه به دروس فقه و اصول بیشتر بها داده می شود و نسبت توجه به این دروس بالاتر از قرآن است، در حال حاضر دروس خارج فقه و اصول در حوزه داریم که مراجع عظام تقلید تدریس می کنند اما درس تفسیر قرآن به جز از سوی برخی مراجع به صورت مستقل مورد توجه نیست. بفرمائید نسبت قرآن با دروسی مانند فقه و اصول و کلام چگونه است؟
این را می پذیریم که جایگاه لازم را در حوزه های علمیه برای قرآن نمی بینیم به رغم اینکه خیلی به قرآن کریم اهتمام می ورزند اما این سخن قابل قبولی است. ما باید به همان اندازه که به فقه و اصول اهمیت می دهیم بیشتر باید به بحثهای تفسیری اهمیت دهیم و این مساله باید در برنامه ریزی حوزه های علمیه مورد توجه قرار گیرد. اگر ما احساس نیاز به فقه القرآن به عنوان رشته تخصصی در حوزه کردیم باید برای آن برنامه ریزی کنیم. اگر احساس کردیم که تفسیر قرآن کریم به عنوان یک رشته تخصصی در حوزه موردنیاز است، برای آن به طور خاص برنامه ریزی می کنیم. باید تفسیر از برنامه های جنبی خارج شده و در برنامه های اصلی قرار بگیرد یعنی همانطور که یک طلبه و فاضل حوزوی خارج می شود، همینطور باید خروجی هایی در حوزه تفسیر و حوزه فقه القرآن به عنوان یک گرایش خاص و تخصصی داشته باشیم. امیدوارم حوزه های علمیه از این حیث توجه ویژه ای داشته باشند تا در آینده شاهد توجه بیشتر، عمیقتر و اصیلتر و برتر نسبت به مباحث قرآنی باشیم و حوزه بتواند جایگاه قرآنی خود را به دست بیاورد.
با توجه به اینکه مدارس تفسیری متعددی در کشور ایجاد شدند، جایگاه تفسیر و تربیت مفسران قرآن را در حوزه به چه صورت می بینید؟
من احساس می کنم که این مدارس تفسیری بیشتر از سر دلسوزی شخصیتها پدید آمده است مثلا حضرت آیت الله مکارم شیرازی که خود، اهتمام ویژه ای به قرآن کریم می دهند، مدرسه تخصصی پدید آوردند یا حضرت آیت الله جوادی آملی که اهتمام وِزه ای به قرآن کریم می دهند موسسه تخصصی اسرا را پدید آوردند اما اینکه حوزه علمیه به عنوان یک اصل، اهتمام بورزد به اساتید تفسیر یا فقه القرآن نداریم. ما باید به اینجا دست پیدا کنیم که مدارس گوناگون تفسیری در حوزه علمیه باشد همانطور که مدارس گوناگون فقهی داریم. همانطور که به تربیت فقیه اهتمام می ورزیم که البته خیلی مهم و باارزش است و نباید کوچکترین خدشه ای در تربیت فقیه در حوزه به وجود بیاید، به همین میزان انتظار داریم به تربیت مفسر و فقهایی که در حوزه فقه القرآن بتوانند ورود پیدا کنند، پرداخته شود.
پس قبول دارید که قرآن نسبت به فقه از اهتمام پائین تری برخوردار است؟
لازم به تذکر است که در قرآن ما دو بحث داریم؛ یکی بحث مرجعیت قرآن است و دیگری بحث اهتمام داشتن به قرآن. آیا قرآن کریم جایگاه خود را از حیث مرجع بدن در حوزه دارد یا خیر؟ یک اختلاف نظری در اینجا وجود دارد. برخی شخصیتهای بزرگ حوزه مانند آیت الله جوادی آملی بر این باور هستند که ما ظرفیتها و توانمندی های لازم برای پرداختن به بحثهای قرآنی را پیدا کرده ایم. اینکه خودشان سالها درس تفسیر دادند، موسسه اسرا را ایجاد کرده و شاگردان زیادی را پرورش دادند و نیز آیت الله مکارم شیرازی که مدرسه تفسیری راه اندازی و شاگردان زیادی را تربیت کردند و در این زمینه خودشان اهتمام ویزه ای به بحث تفسیر می دهند. اما دیدگاههایی مانند مرحوم علامه طباطبایی است که در تفسیر المیزان می فرماید:«ما آن اهتمامی که باید به قرآن بدهیم، نمی دهیم». من فکر می کنم بتوانیم بین این دو دیدگاه بتوانیم به نوعی جمع کنیم و آن اینکه بالاخره وقتی صحبت از قرآن در حوزه علمیه می کنیم، الان اهتمام زیادی به قرآن می شود اما انتظاری که هست از حوزه های علمیه برای اهتمام به قرآن، آن انتظار برآورده نشده است یعنی انتظار ما این است که حوزه های علمیه اولین حرف را در حوزه قرآن بزنند و قرآن ثقل بحثهای علمی در حوزه شود. امروز اگر ما مشکلی در دانشگاهها در بحثهای علوم انسانی داریم به نظرم حوزه ها هستند که باید بیایند و مشکل علوم انسانی را حل کنند. یکی از منابع مهمی که می توانیم به وسیله آن مبانی علوم انسانی را استخراج کنیم قرآن کریم است لذا انتظار این است که اهتمام بیشتری داده شود. اگر گفته شود که قرآن در حوزه های علمیه مهجور است باید گفت هم مهجور است و هم مهجور نیست. مهجور است از حیث آن سطح واقعی انتظار از حوزه برای پرداختن به قرآن کریم که بتواند قرآن را افزون بر لایه های تخصصی در لایه های عمومی کشور جریان دهد. اما از این حیث که مراجع تقلید در دروس خود به آیات قرآن کریم اهتمام می ورزند و نیز از این حیث که برخی شخصیتهای بزرگ ما مانند آیت الله وحید خراسانی درس تفسیر شروع کردند و یا برخی مراجع مدارس تفسیری ایجاد کرده اند، از این حیث این توجه و اهتمام به قرآن در بین شخصیتهای علمی ما هست اما اینها باید به برنامه های خاص، کوتاه مدت و درازمدت برای قرآن کریم در شورای مدیریت حوزه علمیه قم به وجود بیاید.
شما در صحبت های خود به فرهنگ عمومی قرآن اشاره کردید به این معنا که فرهنگ جامعه را براساس قرآن پی ریزی کنیم. بفرمائید وظیفه علما به طور خاص و حوزویان در اینکه مفاهیم قرآن را متناسب با ذائقه مختلف جامعه استخراج و عرضه کنند، چیست؟
سالیان متمادی است که در کشور از سرمایه بزرگی چون آقای قرائتی برخوردار هستیم و چه بسا قدردان این شخصیت نیستیم. ایشان توانسته قرآن را از درون حوزه به سطح عموم جامعه بکشاند. شما وقتی به درسهای ایشان گوش می دهید احساس می کنید بحثهایی که مطرح می کند کاملا مردمی و متناسب با نیاز و خواسته مردم است. در این میان ما باید ببینیم اینگونه پدید آمدن شخصیتهایی چون آقای قرائتی روال حوزه علمیه است یا استثنا؟ اگر این را استثناء دیدیم باید بگوئیم که حوزه به وظیفه خود عمل نکرده است و باید افراد زیادی مانند آقای قرائتی داشته باشیم یا اگر افرادی چون آقای قرائتی در این قله قرار دارند باید افرادی نزدیک به این قله داشته باشیم که بتوانند قرآن را به آن شیوه در بین مردم مطرح کنند چون اساس قرآن برای زندگی عمومی مردم است و اینکه بتوانند در زندگی روزمره خود با قرآن کریم زندگی کنند. زندگی کردن با قرآن به معنای قرائت کردن آن یا گذاشتن در جیب نیست بلکه به معنای آن است که در هر لحظه که به قرآن نیاز داریم به سراغ قرآن برویم و این چیزی است که ما در منش و روش تفسیری آقای قرائتی می بینیم لذا این باید به روش معمول حوزه های علمیه تبدیل شود یعنی ما این روش را در حوزه های علمیه نهادینه کنیم و خروجی هایی برای فرهنگ عمومی قرآن به وجود بیاوریم که مساله تفسیر قرآن به صورت فرهنگ عمومی در جای جای کشور ما پدید بیاید.
شما بحث عمل به قرآن و آموزه های قرآنی را بین مسلمانان چگونه می بینید؟
این مساله از دو منظر فردی و اجتماعی قابل بحث است؛ به این معنی که بنده به عنوان یک فرد خیلی با عمل به قرآن کریم فاصله دارم. برخی هستند که به آیه آیه قرآن کریم عمل می کنند. حضرت علی(ع) تفسیر عملی آیه آیه قرآن کریم بودند. ائمه(ع) تفسیر عملی آیه آیه قرآن کریم بودند. از نظر فردی اگر خواسته باشیم نگاه کنیم، بنده خودم را از حیث عمل کردن به محتوای آیات قرآن بسیار عقب افتاده می بینم. ما با آیات اخلاقی قرآن، آیات مربوط به احکام و عقائد قرآن خیلی فاصله داریم. از این حیث ممکن است در بین افراد جامعه خودمان یک ضعفهایی داشته باشیم که خوب در این زمینه باید تبلیغ و فرهنگسازی شود و هرکسی در حد توانایی و دانشی که خدا به او داده مسئولیت دارد که هم خود به آن عمل کند و هم دیگران را به عمل کردن به قرآن کریم ترغیب کند.
بحث دیگر این است که ما به قرآن کریم از حیث اجتماعی عمل می کنیم یا خیر؟ از این حیث باید بگوئیم که جامعه تشیع بهترین عامل به قرآن کریم است. اگر صحبت قرآن کریم این است که با مستکبرین و ظلمه و استثمار باید مقابله کرد شاید بهترین جامعه در این زمینه ، جامعه شیعی ماست از این حیث ما عاملترین افراد به قرآن کریم هستیم و متاسفانه برخورد با استکبار که اولی ترین سخن قرآن کریم است دربین کشورهای اسلامی دیده نمی شود. اینکه می بینید راس طاغوت در عربستان سعودی حضور پیدا می کند و آن کشور مدعی اسلام است و بعد برای نابودی جهان اسلام با یکدیگر تفاهم می کنند، این بیانگر این است که اینجا ایمان حقیقی نیست و اگر هست به فرمایش امام راحل، اسلام آمریکایی است والا ایمان حقیقی معنا ندارد با کفر درآمیزد. چه کسی در جهان اسلام به این راهبرد اساسی عمل می کند؟ جمهوری اسلامی ایران که در راس آن، کسی است که ممتاز اندیشه شیعی است بنابراین همینطور شما در همه ابعاد قرآن می بینید جامعه ای که به قرآن عمل می کند، عاملترین جامعه به قرآن و الگوی جوامع اسلامی، ایران است.
از حیث فردی، در زمینه عمل کردن به مباحث اجتماعی قرآن، ضعف داریم و این ضعفها حتما باید از بین برود و همچنانکه در پرچمداری اسلام، پرچمدار هستیم در مبارزه با طاغوت الگوی جامعه اسلامی هستیم، در عمل کردن به احکام قرآنی اعم از احکام اخلاقی، اعتقادی، خانوادگی و عملی الگوی جامعه اسلامی بشویم.
وضعیت عمل به آموزه های قرآن کریم در بین سیاستمداران جامعه ما چگونه است؟
متاسفانه بسیار ضعیف است؛ یعنی ما اخلاق الهی و اسلامی را در بین سیاستمداران خود به صورت قوی نمی بینیم. انتظار داریم وقتی سیاستمداری در عرصه سیاست حضور پیدا می کند، بیشتر آن، صبغه الله در وی جلوه کند یعنی بیشتر با آیات قرآن با مردم حرف بزند و مردم احساس کنند، این کاندید، با قرآن مانوس است و اهل قرآن است و کسی که اهل قرآن است، اهل گناه و معصیت نیست، اهل اختلاس و بی توجهی به بیت المال مسلمانان نیست. اگر بیائیم رقابتها را به این عرصه ها بکشانیم که هرکاندیدی بیشتر به ارزشهای قرآنی توجه کند، مردم به آن بیشتر تمایل پیدا می کنند، مملکت ما گلستان می شود یعنی تمام زشتی ها، پلیدی ها و پلشتی ها از جامعه ما رخت بر می بندد. این گرفتاری ها به دلیل فاصله گرفتن از قرآن کریم است. اگر ما بتوانیم کاندیداها در همه عرصه ها را به این برسانیم هرکسی بهتر و بیشتر به آموزه های قرآن اهتمام ورزید به او اهمیت بدهند، بدیها از جامعه رخت برخواهد بست اما متاسفانه امروزه به رقابتهای تبلیغاتی و گاهی تخریب طرف مقابل پرداخته می شود که همه اینها با شئون اسلامی و قرآنی در تعارض است و ما حقیقتا نیازمند اصلاح هستیم. شخصا عقیده دارم ما نیازمند قوانین اسلامی برای انتخابات هستیم تا کاندیداها را ملزم به رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی کند یعنی احساس کنند مجبور هستند به ارزشهای الهی اهتمام ورزند متاسفانه ما قوانین روشن و شفافی در عرصه انتخابات نداریم.
وضعیت آموزش قرآن در بین عموم جامعه را چگونه می بینید؟
ماه رمضان بهار قرآن است و انتظار اینکه بخواهیم مردم در تمام ایام سال مانند ماه رمضان به قرآن اهتمام کنند شاید این انتظار خیلی برآورده نشود چون اساسا برای ماه رمضان، فضیلت زیادی برای تلاوت و توجه قرآن بیان شده است اما ما باید از ماه رمضان الگو گرفته و استفاده کنیم. انرژی لازم به دست بیاوریم تا بعد از ماه رمضان، انس ما با قرآن بیشتر شود یعنی اینگونه نشود که ماه رمضان که تمام شد، قرآن کنار گذاشته شود یا خدای ناکرده از ایمان فصلی برخوردار شویم. این ایمان فصلی درست نیست بلکه تقویت ایمان در این ماه صحیح است اما باید از این ماه برای انس بیشتر با قرآن کریم بهره بگیریم و بتوانیم بعد از ماه رمضان بتوانیم از قرآن استفاده کنیم. به نظر من در شهرستانها باید محافل تفسیر قرآن به وجود بیاید همانگونه که محافل تلاوت قرآن وجود دارد. تا مردم ما با قرآن مانوس باشند و با قرآن زندگی کنند تا معارف قرآن در زندگی آنها ساری و جاری شود.
او عمل به قرآن کریم از سوی سیاستمداران را بسیار ضعیف دانست و گفت: متاسفانه ما اخلاق الهی و اسلامی را در بین سیاستمداران خود به صورت قوی نمی بینیم.
مراجع عظام تقلید و علما در سخنرانی ها و دروس خود بر توجه به قرآن کریم خیلی تاکید داشتند و به نوعی معتقد هستند که قرآن کریم در حوزه ها مهجور است. ارزیابی شما از جایگاه قرآن کریم در حوزه های علمیه چیست و آیا در این زمینه کم کاری داریم؟
مساله و موضوع قرآن از مهمترین موضوعاتی است که در حوزه های علمیه باید مورد توجه قرار گیرد و ما در علم اصول وقتی ادله این علم را یادآوری می کنیم یا ادله اثبات احکام را بیان می کنیم، مهمترین منبع و دلیل را کتاب خدا می دانیم یعنی همه منابع و ادله دیگر متوقف بر قرآن کریم هستند. بنابراین جایگاه کتاب، در منابع اسلامی از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است حتی حجیت روایات و حجیت کلام پیامبر(ص) و ائمه(ع) بستگی به دلالت قرآنی دارد یعنی ما حجیت آنها را هم از قرآن کریم استفاده می کنیم. بنابراین قرآن کریم اولین جایگاه را در منابع استنباط از نظر ادله اصول دارد و این خیلی مهم است که وقتی یک فقیه می خواهد برای حکم استنباط شرعی مراجعه کند، به سراغ آیات قرآن کریم می رود و سپس به بقیه ادله مراجعه می کند بنابراین بحث قرآن در حوزه های علمیه از قدیم مورد توجه بوده است اما انتظار از حوزه های علمیه توجه بیشتر است.یعنی افزون بر اینکه در فقه مورد توجه قرار می گیرد باید برای فقه القرآن در حوزه های علمیه حساب اختصاصی باز شود. در فرمایشات آیت الله العظمی سبحانی دیدم که تقاضا کرده بودند که به فقه القرآن در حوزه ها اهتمام ویژه ای شود و این بسیار جالب توجه است.
ما باید بدانیم که مساله فقه القرآن مستقلا باید مورد توجه قرار گیرد یعنی همانطور که به فقه اهتمام می ورزیم، همانطور که به سنت و روایات اهل بیت(ع) اهتمام می ورزیم، به فقه القرآن هم به طور استقلالی اهتمام بورزیم. در منابع داریم که مثلا شهید ثانی می فرماید: «کسی که علم آیات الاحکام را نمی داند حق قضاوت کردن ندارد». یعنی مساله قضاوت را مشروط به دانستن آیات الاحکام کرده اند و این بیانگر آن است که باید حساب ویژه ای برای آیات الاحکام داشته باشیم. از نظر استدلالی هم مساله همین است یعنی بحث ما در قرآن و فقه القرآن از نصّ و دلالت نصّ است درحالیکه منابع استنباط ما در فقه، دو گروهند؛ برخی منابع، لفظی و برخی منابع، عقلی هستند. عقل به عنوان یک منبع استدلال است. بر این اساس اصول عملیه به نوعی روشی از عقلاست و جنبه عقلی پیدا می کند. قرآن کریم به لحاظ اینکه بحث از قرآن و دلالت آن کاملا بحث از نصّ و لفظ قرآن کریم است اقتضا دارد که پیش از پرداختن به مباحث فقهی به طور مستقل به فقه القرآن توجه شود و یک زمینه کامل به وجود آید تا طلبه ما به بحث فقه ورود پیدا کند.
چرا تاکنون به فقه القرآن توجهی نشده بوده و اکنون مورد توجه قرار گرفته است؟
این مساله در گذشته مورد توجه ویژه بوده اما آرام آرام در خود فقه به بحث آیات الاحکام پرداخته می شده ولی این پیشنهاد حضرت آیت الله العظمی سبحانی، پیشنهاد بسیار ارزشمندی است و اقتضا می کند که به فقه القرآن توجه ویژه صورت گیرد که در این صورت، فقه از کمال بیشتری برخوردار خواهد شد.
اما ما بحث های دیگری در قرآن داریم که باید به آنها هم توجه شود. ما الان علم کلام را بحث می کنیم اما نمی دانیم کلام قرآنی چه کلامی است؟ یعنی دانش کلام ارتقا یافته است و جا دارد ارتقا پیدا کند اما به طور مستقل و صرفنظر از دلالتهای کلام، به این مساله که قرآن کریم در حوزه عقائد چه بحثهایی مطرح کرده، چه روش هایی برای طرح مباحث اعتقادی دارد و چه قلمرویی در حوزه بحثهای اعتقادی دارد نپرداختیم و نیازمند این مساله هستیم که در حوزه کلام و در حوزه عقائد به صورت استدلالی، بحثهای مربوط به قرآن کریم مورد توجه قرار گیرد.البته این مساله اختصاص به کلام ندارد بلکه نیازمند آن هستیم که در تمام علوم اسلامی، منظر قرآن را استقلالا به عنوان مهمترین و مرکزی ترین منبع علوم اسلامی مورد توجه قرار دهیم. این خیلی مهم است که در حوزه های علمیه بتوانیم مباحث اعتقادی قرآنی، مباحث فلسفی قرآنی و کلیه مباحث اسلامی را روال و رایج کنیم و فکر می کنم بتوانیم قله های جدیدی را از حیث دانش به دست بیاوریم که نیازمند این مساله هستیم.
یک موضوع دیگر، بحثهای میان رشته ای قرآن است که اینها خیلی مهم هستند یعنی ما در این بحثها، گاهی دچار گرفتاری هایی می شویم به عنوان مثال یک روانشناس گاهی می آید بحث قرآنی می کند اما بحثهای روانشناسی را صبغه قرآنی می دهد، این روانشناسی اسلامی نیست. یعنی اگر ما مباحث جامعه شناسی یا روانشناسی موجود را از منظر قرآنی بحث کنیم و صبغه قرآنی به آنها بدهیم، این روانشناسی اسلامی یا جامعه شناسی اسلامی نمی شود بلکه جامعه شناسی اگر می خواهد اسلامی شود باید صرفنظر از علم و مبادی موجود در جامعه شناسی و البته با اشراف بر اصطلاحات و علم جامعه شناسی به طور استقلالی سراغ قرآن کریم برویم و ببینیم اساسا قرآن کریم در مباحث جامعه شناسی چه مبادی مطرح کرده است، چه مبانی و مسائلی مطرح کرده تا بتوانیم یک سامان قرآن بنیان به بحث جامعه شناسی داده باشیم. بنابراین ما نیازمند اصلاح روش در پرداختن به مباحث میان رشته ای به قرآن کریم و نیازمند نگاه استقلالی به بحثهای قرآنی در حوزه بحثهای میان رشته ای داریم.
یک نگاه دیگر در بحث فرهنگ عمومی قرآن کریم است. اینکه چکار کنیم جامعه ما با قرآن انس بگیرند؟ این مساله نیازمند تحقیق و بررسی است یعنی یکسری بحثهای میدانی و یکسری بحثهای علمی و پژوهشی داشته باشیم تا بتوانیم روشهای فرهنگ شدن قرآن در جامعه را به دست بیاوریم و در لایه های گوناگون جامعه ما، قرآن بروز و ظهور پیدا کند تا غبار مهجوریت از چهره قرآن کریم زدوده شود.
به نظر می رسد در حوزه به دروس فقه و اصول بیشتر بها داده می شود و نسبت توجه به این دروس بالاتر از قرآن است، در حال حاضر دروس خارج فقه و اصول در حوزه داریم که مراجع عظام تقلید تدریس می کنند اما درس تفسیر قرآن به جز از سوی برخی مراجع به صورت مستقل مورد توجه نیست. بفرمائید نسبت قرآن با دروسی مانند فقه و اصول و کلام چگونه است؟
این را می پذیریم که جایگاه لازم را در حوزه های علمیه برای قرآن نمی بینیم به رغم اینکه خیلی به قرآن کریم اهتمام می ورزند اما این سخن قابل قبولی است. ما باید به همان اندازه که به فقه و اصول اهمیت می دهیم بیشتر باید به بحثهای تفسیری اهمیت دهیم و این مساله باید در برنامه ریزی حوزه های علمیه مورد توجه قرار گیرد. اگر ما احساس نیاز به فقه القرآن به عنوان رشته تخصصی در حوزه کردیم باید برای آن برنامه ریزی کنیم. اگر احساس کردیم که تفسیر قرآن کریم به عنوان یک رشته تخصصی در حوزه موردنیاز است، برای آن به طور خاص برنامه ریزی می کنیم. باید تفسیر از برنامه های جنبی خارج شده و در برنامه های اصلی قرار بگیرد یعنی همانطور که یک طلبه و فاضل حوزوی خارج می شود، همینطور باید خروجی هایی در حوزه تفسیر و حوزه فقه القرآن به عنوان یک گرایش خاص و تخصصی داشته باشیم. امیدوارم حوزه های علمیه از این حیث توجه ویژه ای داشته باشند تا در آینده شاهد توجه بیشتر، عمیقتر و اصیلتر و برتر نسبت به مباحث قرآنی باشیم و حوزه بتواند جایگاه قرآنی خود را به دست بیاورد.
با توجه به اینکه مدارس تفسیری متعددی در کشور ایجاد شدند، جایگاه تفسیر و تربیت مفسران قرآن را در حوزه به چه صورت می بینید؟
من احساس می کنم که این مدارس تفسیری بیشتر از سر دلسوزی شخصیتها پدید آمده است مثلا حضرت آیت الله مکارم شیرازی که خود، اهتمام ویژه ای به قرآن کریم می دهند، مدرسه تخصصی پدید آوردند یا حضرت آیت الله جوادی آملی که اهتمام وِزه ای به قرآن کریم می دهند موسسه تخصصی اسرا را پدید آوردند اما اینکه حوزه علمیه به عنوان یک اصل، اهتمام بورزد به اساتید تفسیر یا فقه القرآن نداریم. ما باید به اینجا دست پیدا کنیم که مدارس گوناگون تفسیری در حوزه علمیه باشد همانطور که مدارس گوناگون فقهی داریم. همانطور که به تربیت فقیه اهتمام می ورزیم که البته خیلی مهم و باارزش است و نباید کوچکترین خدشه ای در تربیت فقیه در حوزه به وجود بیاید، به همین میزان انتظار داریم به تربیت مفسر و فقهایی که در حوزه فقه القرآن بتوانند ورود پیدا کنند، پرداخته شود.
پس قبول دارید که قرآن نسبت به فقه از اهتمام پائین تری برخوردار است؟
لازم به تذکر است که در قرآن ما دو بحث داریم؛ یکی بحث مرجعیت قرآن است و دیگری بحث اهتمام داشتن به قرآن. آیا قرآن کریم جایگاه خود را از حیث مرجع بدن در حوزه دارد یا خیر؟ یک اختلاف نظری در اینجا وجود دارد. برخی شخصیتهای بزرگ حوزه مانند آیت الله جوادی آملی بر این باور هستند که ما ظرفیتها و توانمندی های لازم برای پرداختن به بحثهای قرآنی را پیدا کرده ایم. اینکه خودشان سالها درس تفسیر دادند، موسسه اسرا را ایجاد کرده و شاگردان زیادی را پرورش دادند و نیز آیت الله مکارم شیرازی که مدرسه تفسیری راه اندازی و شاگردان زیادی را تربیت کردند و در این زمینه خودشان اهتمام ویزه ای به بحث تفسیر می دهند. اما دیدگاههایی مانند مرحوم علامه طباطبایی است که در تفسیر المیزان می فرماید:«ما آن اهتمامی که باید به قرآن بدهیم، نمی دهیم». من فکر می کنم بتوانیم بین این دو دیدگاه بتوانیم به نوعی جمع کنیم و آن اینکه بالاخره وقتی صحبت از قرآن در حوزه علمیه می کنیم، الان اهتمام زیادی به قرآن می شود اما انتظاری که هست از حوزه های علمیه برای اهتمام به قرآن، آن انتظار برآورده نشده است یعنی انتظار ما این است که حوزه های علمیه اولین حرف را در حوزه قرآن بزنند و قرآن ثقل بحثهای علمی در حوزه شود. امروز اگر ما مشکلی در دانشگاهها در بحثهای علوم انسانی داریم به نظرم حوزه ها هستند که باید بیایند و مشکل علوم انسانی را حل کنند. یکی از منابع مهمی که می توانیم به وسیله آن مبانی علوم انسانی را استخراج کنیم قرآن کریم است لذا انتظار این است که اهتمام بیشتری داده شود. اگر گفته شود که قرآن در حوزه های علمیه مهجور است باید گفت هم مهجور است و هم مهجور نیست. مهجور است از حیث آن سطح واقعی انتظار از حوزه برای پرداختن به قرآن کریم که بتواند قرآن را افزون بر لایه های تخصصی در لایه های عمومی کشور جریان دهد. اما از این حیث که مراجع تقلید در دروس خود به آیات قرآن کریم اهتمام می ورزند و نیز از این حیث که برخی شخصیتهای بزرگ ما مانند آیت الله وحید خراسانی درس تفسیر شروع کردند و یا برخی مراجع مدارس تفسیری ایجاد کرده اند، از این حیث این توجه و اهتمام به قرآن در بین شخصیتهای علمی ما هست اما اینها باید به برنامه های خاص، کوتاه مدت و درازمدت برای قرآن کریم در شورای مدیریت حوزه علمیه قم به وجود بیاید.
شما در صحبت های خود به فرهنگ عمومی قرآن اشاره کردید به این معنا که فرهنگ جامعه را براساس قرآن پی ریزی کنیم. بفرمائید وظیفه علما به طور خاص و حوزویان در اینکه مفاهیم قرآن را متناسب با ذائقه مختلف جامعه استخراج و عرضه کنند، چیست؟
سالیان متمادی است که در کشور از سرمایه بزرگی چون آقای قرائتی برخوردار هستیم و چه بسا قدردان این شخصیت نیستیم. ایشان توانسته قرآن را از درون حوزه به سطح عموم جامعه بکشاند. شما وقتی به درسهای ایشان گوش می دهید احساس می کنید بحثهایی که مطرح می کند کاملا مردمی و متناسب با نیاز و خواسته مردم است. در این میان ما باید ببینیم اینگونه پدید آمدن شخصیتهایی چون آقای قرائتی روال حوزه علمیه است یا استثنا؟ اگر این را استثناء دیدیم باید بگوئیم که حوزه به وظیفه خود عمل نکرده است و باید افراد زیادی مانند آقای قرائتی داشته باشیم یا اگر افرادی چون آقای قرائتی در این قله قرار دارند باید افرادی نزدیک به این قله داشته باشیم که بتوانند قرآن را به آن شیوه در بین مردم مطرح کنند چون اساس قرآن برای زندگی عمومی مردم است و اینکه بتوانند در زندگی روزمره خود با قرآن کریم زندگی کنند. زندگی کردن با قرآن به معنای قرائت کردن آن یا گذاشتن در جیب نیست بلکه به معنای آن است که در هر لحظه که به قرآن نیاز داریم به سراغ قرآن برویم و این چیزی است که ما در منش و روش تفسیری آقای قرائتی می بینیم لذا این باید به روش معمول حوزه های علمیه تبدیل شود یعنی ما این روش را در حوزه های علمیه نهادینه کنیم و خروجی هایی برای فرهنگ عمومی قرآن به وجود بیاوریم که مساله تفسیر قرآن به صورت فرهنگ عمومی در جای جای کشور ما پدید بیاید.
شما بحث عمل به قرآن و آموزه های قرآنی را بین مسلمانان چگونه می بینید؟
این مساله از دو منظر فردی و اجتماعی قابل بحث است؛ به این معنی که بنده به عنوان یک فرد خیلی با عمل به قرآن کریم فاصله دارم. برخی هستند که به آیه آیه قرآن کریم عمل می کنند. حضرت علی(ع) تفسیر عملی آیه آیه قرآن کریم بودند. ائمه(ع) تفسیر عملی آیه آیه قرآن کریم بودند. از نظر فردی اگر خواسته باشیم نگاه کنیم، بنده خودم را از حیث عمل کردن به محتوای آیات قرآن بسیار عقب افتاده می بینم. ما با آیات اخلاقی قرآن، آیات مربوط به احکام و عقائد قرآن خیلی فاصله داریم. از این حیث ممکن است در بین افراد جامعه خودمان یک ضعفهایی داشته باشیم که خوب در این زمینه باید تبلیغ و فرهنگسازی شود و هرکسی در حد توانایی و دانشی که خدا به او داده مسئولیت دارد که هم خود به آن عمل کند و هم دیگران را به عمل کردن به قرآن کریم ترغیب کند.
بحث دیگر این است که ما به قرآن کریم از حیث اجتماعی عمل می کنیم یا خیر؟ از این حیث باید بگوئیم که جامعه تشیع بهترین عامل به قرآن کریم است. اگر صحبت قرآن کریم این است که با مستکبرین و ظلمه و استثمار باید مقابله کرد شاید بهترین جامعه در این زمینه ، جامعه شیعی ماست از این حیث ما عاملترین افراد به قرآن کریم هستیم و متاسفانه برخورد با استکبار که اولی ترین سخن قرآن کریم است دربین کشورهای اسلامی دیده نمی شود. اینکه می بینید راس طاغوت در عربستان سعودی حضور پیدا می کند و آن کشور مدعی اسلام است و بعد برای نابودی جهان اسلام با یکدیگر تفاهم می کنند، این بیانگر این است که اینجا ایمان حقیقی نیست و اگر هست به فرمایش امام راحل، اسلام آمریکایی است والا ایمان حقیقی معنا ندارد با کفر درآمیزد. چه کسی در جهان اسلام به این راهبرد اساسی عمل می کند؟ جمهوری اسلامی ایران که در راس آن، کسی است که ممتاز اندیشه شیعی است بنابراین همینطور شما در همه ابعاد قرآن می بینید جامعه ای که به قرآن عمل می کند، عاملترین جامعه به قرآن و الگوی جوامع اسلامی، ایران است.
از حیث فردی، در زمینه عمل کردن به مباحث اجتماعی قرآن، ضعف داریم و این ضعفها حتما باید از بین برود و همچنانکه در پرچمداری اسلام، پرچمدار هستیم در مبارزه با طاغوت الگوی جامعه اسلامی هستیم، در عمل کردن به احکام قرآنی اعم از احکام اخلاقی، اعتقادی، خانوادگی و عملی الگوی جامعه اسلامی بشویم.
وضعیت عمل به آموزه های قرآن کریم در بین سیاستمداران جامعه ما چگونه است؟
متاسفانه بسیار ضعیف است؛ یعنی ما اخلاق الهی و اسلامی را در بین سیاستمداران خود به صورت قوی نمی بینیم. انتظار داریم وقتی سیاستمداری در عرصه سیاست حضور پیدا می کند، بیشتر آن، صبغه الله در وی جلوه کند یعنی بیشتر با آیات قرآن با مردم حرف بزند و مردم احساس کنند، این کاندید، با قرآن مانوس است و اهل قرآن است و کسی که اهل قرآن است، اهل گناه و معصیت نیست، اهل اختلاس و بی توجهی به بیت المال مسلمانان نیست. اگر بیائیم رقابتها را به این عرصه ها بکشانیم که هرکاندیدی بیشتر به ارزشهای قرآنی توجه کند، مردم به آن بیشتر تمایل پیدا می کنند، مملکت ما گلستان می شود یعنی تمام زشتی ها، پلیدی ها و پلشتی ها از جامعه ما رخت بر می بندد. این گرفتاری ها به دلیل فاصله گرفتن از قرآن کریم است. اگر ما بتوانیم کاندیداها در همه عرصه ها را به این برسانیم هرکسی بهتر و بیشتر به آموزه های قرآن اهتمام ورزید به او اهمیت بدهند، بدیها از جامعه رخت برخواهد بست اما متاسفانه امروزه به رقابتهای تبلیغاتی و گاهی تخریب طرف مقابل پرداخته می شود که همه اینها با شئون اسلامی و قرآنی در تعارض است و ما حقیقتا نیازمند اصلاح هستیم. شخصا عقیده دارم ما نیازمند قوانین اسلامی برای انتخابات هستیم تا کاندیداها را ملزم به رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی کند یعنی احساس کنند مجبور هستند به ارزشهای الهی اهتمام ورزند متاسفانه ما قوانین روشن و شفافی در عرصه انتخابات نداریم.
وضعیت آموزش قرآن در بین عموم جامعه را چگونه می بینید؟
ماه رمضان بهار قرآن است و انتظار اینکه بخواهیم مردم در تمام ایام سال مانند ماه رمضان به قرآن اهتمام کنند شاید این انتظار خیلی برآورده نشود چون اساسا برای ماه رمضان، فضیلت زیادی برای تلاوت و توجه قرآن بیان شده است اما ما باید از ماه رمضان الگو گرفته و استفاده کنیم. انرژی لازم به دست بیاوریم تا بعد از ماه رمضان، انس ما با قرآن بیشتر شود یعنی اینگونه نشود که ماه رمضان که تمام شد، قرآن کنار گذاشته شود یا خدای ناکرده از ایمان فصلی برخوردار شویم. این ایمان فصلی درست نیست بلکه تقویت ایمان در این ماه صحیح است اما باید از این ماه برای انس بیشتر با قرآن کریم بهره بگیریم و بتوانیم بعد از ماه رمضان بتوانیم از قرآن استفاده کنیم. به نظر من در شهرستانها باید محافل تفسیر قرآن به وجود بیاید همانگونه که محافل تلاوت قرآن وجود دارد. تا مردم ما با قرآن مانوس باشند و با قرآن زندگی کنند تا معارف قرآن در زندگی آنها ساری و جاری شود.
نظر شما