شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 05

ماجراجویی‌های دو شاهزاده ماجراجوی عرب در بحران قطر

کد خبر: ۱۵۰۹۸۴
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۸

درست همانند مداخله سرنوشت‌ساز در یمن، تلاش ناگهانی و نمایشی برای منزوی کردن قطر نیز از دیدگاه و اتفاق‌نظر دو شاهزاده نشات گرفت. دو دیدگاه درباره آن‌ها وجود دارد: پیشرویان خاورمیانه‌ای جدید و بهتر، یا معماران بی‌پروای فاجعه!

به گزارش  صدای ایران به نقل از پولیتیکو، در حال حاضر مهم‌ترین رابطه میان "محمد بن سلمان" 31 ساله و جانشین ولیعهد عربستان سعودی و "محمد بن زاید" ولیعهد 56 ساله ابوظبی از امارات متحده عربی برقرار است.

آن‌ها در آرزوی راه انداختن جنگ علیه ایران هستند و بر اتحاد و وابستگی خود با ایالات‌متحده می‌بالند. آن‌ها زیرکانه دونالد ترامپ را به خود جذب کردند که سعی دارد خود را به‌عنوان یک استراتژی جدید برای مبارزه با تروریسم و مقابله با تهران نشان دهد.

دلایل و اهداف مشارکت آشکار این دو شاهزاده مشخص نیست و تنها حدس و گمان‌هایی دراین‌باره وجود دارد. پادشاهی‌های خلیج‌فارس به سیاست‌های گنگ و پیچیده معروف‌اند. این دو شاهزاده که در میان دیپلمات‌ها و تجار خارجی به MBS(محمد بن سلمان) و MBZ (محمد بن زاید) شناخته می‌شوند، رابطه‌ای استاد- شاگردی دارند. زاید، محمد بن سلمان را پادشاه آینده عربستان سعودی می‌داند که باید توسط برادری بزرگ‌تر آموزش ببیند. محمد بن سلمان که کلماتی چون "مغرور" و "گستاخ" در توصیفش بسیار به کار می‌آیند، مشاوره‌های زاید را پذیرفته است؛ اما احتمالاً از این تصور که شریک کوچک‌تر و درجه دوم محسوب می‌شود چندان خشنود نیست.

هردوی آن‌ها قدرت‌های مطرح در تاج‌وتخت کشورهایشان هستند. پس از مرگ بنیان‌گذار امارات متحده عربی "شیخ زاید"، محمد بن زاید در سال 2004 از جانشین ولیعهد به ولیعهدی رسید و از آن زمان باقدرت فزاینده‌ای مدیریت ابوظبی را در دست دارد. ابوظبی دارای بیشترین ذخایر نفتی در امارات است.

درواقع برادر بزرگ و ناتنی‌اش حاکم و رئیس‌جمهور امارات است، اما به دلیل سکته‌های پی‌درپی از سلامت جسمانی خوبی برخوردار نیست و دیگر در انظار عمومی دیده نمی‌شود. محمد بن سلمان نیز مسیری مشابه با مرشدش را طی می‌کند. او نیز در سال 2015 پس از مرگ پدرش جانشین ولیعهد شد. در عرض دو سال، به قدرت اجرایی هم‌سطح با محمد بن زاید رسیده است و بنابراین این دو می‌توانند مسائل سیاسی و اجرایی رایزنی کنند. ملک سلمان نیز تقریباً با تمام ایده‌ها و برنامه‌های سیاسی محمد بن سلمان موافقت می‌کند.

تنها مانع رسیدن محمد بن سلمان به تاج‌وتخت، پسرعموی 57 ساله‌اش "محمد بن نایف" است. او فرزند مرحوم "نایف بن عبدالعزیز" وزیر تندروی داخلی و برادر شاه کنونی است. گفته می‌شود محمد بن نایف رابطه خوبی با زاید ندارد. در سال 2003 پیام‌هایی از طریق ویکی لیکس منتشر شد که در آن‌ها زاید سخنان توهین‌آمیزی درباره نایف گفته بود.

تا قبل از وقوع بحران قطر، کارنامه روابط سلمان و زاید سیاه بود. مداخله مشترک سعودی‌ها و اماراتی‌ها در یمن شکست خورد. حوثیها پایتخت یمن را تحت کنترل دارند. عملکرد نظامی سعودی‌ها زشت و نفرت‌انگیز است: خلبانان عربستان خود را در خط دید اهداف قرار نمی‌دهند که عملکرد آن‌ها را به‌طور قابل‌توجهی کاهش می‌دهد. همچنین، خلبانان F-15 بدون دقت و با بی‌اعتنایی آشکار بمب باران می‌کنند که تلفات غیرنظامی را به میزان بی‌سابقه‌ای بالابرده است. در این میان، حوثی‌ها باوجود تلفات سنگین سنگرهای خود را حفظ کرده‌اند. قحطی گسترده به چشم‌اندازی قریب‌الوقوع در یمن تبدیل‌شده است. البته ریاض امیدوار است جوامع بین‌المللی حوثی‌ها را مقصر بدانند.

عملکرد امارات در جنوب یمن بهتر بوده، اما تلفات اماراتی‌ها به یک بحران داخلی تبدیل‌شده است. محمد بن زاید با خانواده‌های عزادار و زخمی‌ها در بیمارستان دیدار می‌کند. همچنین، با ادوات پیشرفته نظامی نیروهای محلی القاعده را توانمند ساخته است.

این دو شاهزاده تا حدودی بر سر قطر اختلاف دارند. زاید بیشتر بر حمایت‌های دوحه از اخوان المسلمین تمرکز دارد. ابوظبی عناصر محلی اخوان المسلمین را خطرناک می‌داند. اما محمد بن سلمان بیشتر بر ایران تمرکز دارد و این کشور را عامل بی‌ثباتی منطقه می‌داند. هردوی آن‌ها از رویکرد محتاطانه قطر نسبت به ایران شکایت داشتند.

بعلاوه، ابوظبی امیر قطر "تمیم حمد آل ثانی" را درست همانند پدرش "حمد بن خلیفه آل ثانی" می‌دانند که در سال 2013 به نفع پسرش کناره‌گیری کرد و اکنون "پدر امیر" لقب گرفته است. حمد که در سال 1995 جانشین پدرش شد، جهت‌گیری‌های سیاسی عجیبی دارد که عربستان و امارات را خشمگین کرده است.

حل مشکلات و پیچ‌وتاب‌های بحران قطر بسیار چالش‌برانگیز است. تلاش عربستان و امارات برای منزوی کردن قطر، از پیش تعیین‌شده به نظر می‌رسد و احتمالاً ربطی به اظهار نظرات دلسوزانه امیر قطر درباره ایران ندارد. اکنون با این سؤال مواجه هستیم که امارات و عربستان با قطع روابط دیپلماتیک، بستن مرزهای زمینی و حریم هوایی می‌خواهند به چه هدفی برسند. هفته گذشته، موضع واشنگتن دراین‌باره مبهم بود: رکس تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا از سعودی‌ها و اماراتی‌ها خواست خونسردی خود را حفظ کنند، درحالی‌که 90 دقیقه بعد دونالد ترامپ قطر را به حمایت مالی از تروریست‌ها محکوم کرد. موضع دقیق آمریکا چیست؟ بسیاری از تحلیلگران معتقدند قطر در برابر این فشارها تسلیم نخواهد شد و پاداش و مزیت‌های دیپلماتیک آن به ایران می‌رسد.

علاوه بر محمد بن سلمان و محمد بن زاید، دو مهره کلیدی دیگر نیز وجود دارند: "یوسف العتیبه" سفیر امارات در آمریکا (که هفته پیش برخی از ایمیل‌هایش هک شد) و "جارد کوشنر" مشاور ارشد و داماد ترامپ.

العتیبه یکی از زیردستان زاید است و قرار ملاقات میان دونالد ترامپ و محمد بن سلمان در ماه مارس را برنامه‌ریزی کرد. العتیبه یکی از سفیرهایی است که در برقراری ارتباط با کوشنر موفق بوده و دیدار نیمه محرمانه زاید با ترامپ در برجش را ترتیب داد.

اما هیجان دیپلماتیک لزوماً نتیجه موفقیت‌آمیزی ندارد. محمد بن سلمان که فهمید پیروزی در یمن به‌آسانی میسر نمی‌شود، از به دوش کشیدن عنوان "معمار جنگ نظامی" شانه خالی کرد. قیمت پایین نفت مانع از موفقیت برنامه تحول اقتصادی او با عنوان "چشم‌انداز 2030" می‌شود. قطع یارانه‌ها که زندگی مردم عادی عربستان را دشوار کرده، ممکن است برخلاف میل محمد بن سلمان دوباره برقرار شود. همچنین خرید یک قایق تفریحی 500 میلیون دلاری چهره سیاسی جانشین ولیعهد را خدشه‌دارتر کرد.

همکاری‌های این دو شاهزاده علیه قطر به یک پیروزی سریع خواهد رسید یا شکستی شرم‌آور؟ امیر تمیم و پدرش می‌دانند چگونه در شرایط سخت و تحت‌فشارهای خارجی موقعیت خود را تغییر دهند. با ادامه بحران، نقش بالقوه‌ی این دو شاهزاده در آینده خاورمیانه روشن‌تر می‌شود. موفقیت آن‌ها مانعی برای پیشرفت ایران خواهد بود، اما اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد کلید پیروزی و موفقیت نیست.

منبع: فرارو
نظر شما