يکشنبه ۰۸ مهر ۱۴۰۳ - 2024 September 29
حفظ امنیت ملّی ایران؛

مهمترین دستاورد حاکمیت گفتمان اصلاحات

کد خبر: ۱۴۹۵۸۳
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۰

تحلیل‌گران و متفکران واقع‌گرا بر این باورند که چنان‌چه پس از حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر 2001، رهیافتی ماجراجویانه و غیرعقلایی، مشابه رویکرد دولت نهم و دهم، در ایران حاکم بود، بدون تردید کشورمان نخستین هدف تهاجم نظامی نومحافظه‌کاران حاکم بر کاخ سفید قرار می‌گرفت.


به گزارش صدای ایران، علیرضا هدایت‌پور - پژوهشگر روابط و امنیت بین الملل و تحلیل گر روابط ایران و آمریکا در یادداشتی که آن را در اختیار ایسنا قرار داده می‌افزاید: از آن‌جا که انتظار می‌رود برخی با این تحلیل موافق نباشند، بنا به ضرورت و برای یادآروی، مروری هر چند فشرده بر موقعیت بین‌المللی جمهوری اسلامی پیش از دوم خرداد 1376، پس از دوم خرداد، بعد از یازدهم سپتامبر 2001، و در دوران حاکمیت «دولت نهم و دهم»، مفید خواهد بود.

در ژوئن 1996، دو سال قبل از انتخابات دوم خرداد، در پی وقوع عملیات انتحاری در اقامتگاه نظامیان آمریکایی در ظهران عربستان (برج‌های الخبر)، نوزده نظامی آمریکایی کشته و بیش از ۳۷۰ آمریکایی زخمی شدند؛ و علی‌رغم این که مدت‌ها بعد «ویلیام پری»، وزیر دفاع وقت آمریکا طی سخنانی اعلام کرد: به این نتیجه رسیدیم که عامل عملیات انتحاری در پایگاه آمریکا در عربستان، القاعده بوده است، نه ایران؛ اما در آن زمان تمام مدارک علیه ایران بود؛ دولت دموکرات کلینتون، ایران را به دخالت در این انفجار متهم کرد. کلینتون چند سال بعد در خاطراتش نوشت:"تصمیم داشتم تا حملات محدود و موثری را متوجه ایران کنم." به باور ناظران بین‌المللی، عمق روابط استراتژیک «دولت میانه‌رو» آقای هاشمی رفسنجانی با شخص پادشاه عربستان سعودی، و اعتماد متقابل دو کشور در آن زمان، مهم‌ترین عامل عدم اجرای این تصمیم بود. اخیراً نیز «دکتر حسن روحانی» در مصاحبه ای به نقش خود در این مهم اشاره کردند.

پیش از «حماسه دوم خرداد»، جمهوری اسلامی به دخالت در انفجار ظهران، انفجار در مقر یهودیان آرژانتین موسوم به «آمیا»، انفجار در سفارت اسرائیل در بوینس‌آیرس، ترور اپوزیسیون ایرانی در اروپا، و مواردی دیگر از این دست متهم بود. هر چند ایران همواره دخالت در این حوادث را تکذیب می‌کرد، ولیکن تحت تاثیر فضای تبلیغاتی و بین‌المللی آن‌ روزگار، کمتر کسی تکذیب‌های دولت ایران را ‌پذیرفت. به طوری که به دنبال صدور رای دادگاه میکونوس، کشورهای اروپایی سفیران خود را از ایران فراخواندند؛ و در عمل روابط دیپلماتیک کشورمان با دنیای غرب به پائین‌ترین سطح خود تنزل یافت.

«حماسه دوم خرداد» به یک باره این روند را معکوس کرد. پیروزی قاطع «گفتمان خط امام» در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری، رأی دادگاه میکونوس را به فراموشی سپرد؛ تا جایی‌که دولت ایالات متحده دیگر سخنی از دخالت جمهوری اسلامی در انفجار ظهران و مرکز یهودیان در آرژانتین به میان نیاورد. دول اروپایی نیز با مشاهده پیوند «ملت و دولت» در ایران، ضمن عدول از موضع قبلی‌ خویش، سفیران‌شان را عازم تهران کردند. دولت کلینتون هم با مشاهده ارتقاء جایگاه و منزلت بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران و اقبال جهانی از رئیس‌جمهور مردمی و صلح‌جوی ایران، هم‌زمان با لغو برخی از تحریم‌های اقتصادی، از جمله واردات پسته، فرش و خاویار، خواستار مذاکراه رسمی با دولت آقای خاتمی شد.

اتخاذ سیاست‌ «تشنج‌زدایی» و «اعتمادسازی» دولت اصلاحات، موجب قطع امید امریکا به خط مشی «ایران هراسی» در میان کشورهای منطقه، و زمینه‌ساز کاهش حضور نظامی امریکا در خلیج فارس شد. نامیده شدن سال 2001 از سوی جامعه جهانی به عنوان سال «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و طرح ایده‌ حکیمانه «ائتلاف جهانی برای صلح» توسط جناب آقای خاتمی، کشورهای توسعه یافته جهان را به گسترش روابط با ایران ترغیب کرد؛ دعوت‌های رسمی و دانشگاهی و استقبال کم نظیر روسای جمهوری کشورهای اروپایی و آسیایی از رئیس جمهور فرهیخته و با اخلاق کشورمان، شاهد صادق این ادعاست. رویکرد اعتمادساز سیاست خارجی ایران در آن زمان، سناریوهای ضدایرانی را در دنیا با «بن بست» مواجه؛ و در عمل اپوزیسیون ج.ا.ا را خلع سلاح کرد.

سیاست «واقع‌گرایانه» دولت اصلاحات در بعد امنیتی نیز موجب شد تا گروهک ضد مردمی منافقین در فهرست گروه‌های تروریستی قرار گیرد، حساب‌های بانکی و دفاتر آنان توقیف شود. تا جایی که «مسعود رجوی» از «فتنه خاتمی» سخن به میان آورد، و مدعی شد که «با انتخاب خاتمی، فرایند سرنگونی رژیم، بیست سال به تاخیر افتاد.» منافقین برای مقابله با روند منطقی حاکم بر کشورمان و پس از چند سال وقفه در عملیات‌های نظامی‌شان، دور جدید اقدامات تروریستی خویش را با هدف ایجاد بی‌ثبات و ناامنی و ناتوان نشان دادن «گفتمان اصلاحات» در حفظ امنیت داخلی و ایجاد یاس و ناکامی در میان مردم، آغاز کردند.

پیروزی «نومحافظه‌کاران» در انتخابات نوامبر 2000 و وقوع حادثه تروریستی «یازدهم سپتامبر» در سال 2001، که شرایط‌ و بهانه لازم‌ را برای‌ مقابله‌ با مخالفان‌ سلطه و «برتری طلبی - Hegemony» امریکا در جهان‌ را فراهم کرد؛ موجب تشدید «تخاصم - Belligerence» در روابط تهران - واشینگتن شد. افزایش اقدامات «مداخله‌گرانه - Intervention»، اتخاذ رویکرد «یک‌جانبه‌گرایی - Unilateralism»، «دموکراسی‌سازی - Democratization» و «جنگ پیش‌دستانه - Preemptive War» به بهانه مبارزه با «تروریسم» و مقابله با اشاعه «جنگ‌افزارهای کشتار دسته جمعی- Weapons of Mass Destruction (WMD)» از عناصر شاخص سیاست خارجی امریکا در این دوره محسوب می‌شود.

در حالی که اقدام تروریستی القاعده، بستر لازم را برای همکاری ایران و امریکا در زمینه مقابله با تروریسم در افغانستان ایجاد کرده بود، به یک باره و به بهانه گسترش روابط ایران با حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، و کشف محوله کشتی «کارین هشت»، اتهامات ایالات متحده علیه ایران آغاز شد؛ و ایران‌ در ژانویه 2002 به ‌عنوان‌ عضو «محور شرارت - Axes of Evil » معرفی شد. در همین شرایط که بنا به اطلاعات خلاف واقع منافقین در مورد برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، حساسیت‌هایی زیادی در جهان ایجاد شده بود؛ «دیپلماسی هوشمندانه» دولت خاتمی در تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم، نگرانی‌های مطرح در باره ماهیت برنامه‌ هسته‌ای کشورمان را تعدیل، و تلاش‌های امریکا برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل را خنثی کرد. این تدبیر هم‌چنین مانع وضع تحریم‌های بین‌المللی و انتخاب «گزینه نظامی» در قبال ایران شد.

آغاز فعالیت «دولت نهم» در اواسط سال 1384 و اتخاذ سیاست خارجی «ماجراجویانه» و متعارض با اصول سیاسی و حقوقی نظام بین‌الملل، موجبات کاهش نقش و بازیگری ایران را در منطقه و جهان فراهم کرد. در این دوره شاهد بازتولید «تنش - Tension» در روابط خارجی کشور هستیم. "کاغذ پاره خواندن قطعنامه‌های شورای امنیت" و طرح سخنانی چون؛"ایران قدرت برتر و بلامنازع جهان است"، "محو اسرائیل و انتقال آن به اروپا و آلاسکا"، "انکار هولوکاست"، "فروش اورانیوم غنی‌سازی شده به بهایی کمتر از قیمت‌های جهانی"، "انتقال فن‌آوری هسته‌ای به کشورهای اسلامی"، "سخن گفتن از موضع قدرتی هسته‌ای" و انجام اقداماتی چون "دستگیری ملوانان انگلیسی و بدرقه آنان توسط هیات دولت"، "انجام مکاتبات بی‌حاصل با روسای جمهور امریکا و برخی کشورهای اروپایی"، "مکاتبه با پاپ"، "حضور در دانشگاه کلمبیا و مقایسه آن با عملیات غرورآفرین فتح‌المبین"، ... موجب آسیب‌پذیری امنیت و منافع و کاهش اعتبار ملّی کشورمان شد. اتخاذ این‌گونه مواضع تحریک‌آمیز، ضمن افزایش نارضایتی دولت‌های همسایه و هم‌گرایی بیشتر آنها با امریکا، بستر لازم را نیز برای موفقیت «سیاست ایران ‌هراسی» در منطقه فراهم کرد.

رویکرد تهاجمی سیاست خارجی «دولت نهم و دهم»، در عمل با ایجاد اجماع جهانی علیه ایران، کاهش اعتبار و وجهه جهانی کشورمان، تبدیل «اختلافات سیاسی تهران - واشینگتن» به «موضوعی حقوقی و بین‌المللی»، صدور بیانیه بر علیه کشورمان توسط ریاست شورای امنیت در 29 مارس 2006  (S/PRST/2006/15)، و تصویب شش قطعنامه الزام‌آور ذیل ماده 39 فصل هفتم (قطعنامه 1696 در 31 جولای 2006، قطعنامه 1737 در 23 دسامبر 2006، قطعنامه  1747 در 24 مارس 2007، قطعنامه 1803 در چهارم مارس 2008، قطعنامه 1835 در ٢٧ سپتامبر 2008 و قطعنامه 1929 در 9  ژوئن 2010)، تعریف فعالیت‌های هسته‌ای ایران به عنوان تهدید برای صلح و امنیت بین‌المللی، وضع تحریم‌های مالی و بین‌المللی، افزایش روند خروج سرمایه و نخبگان از کشور، طرح مجدد پرونده انفجار ظهران پس از ده سال سکوت، ارجاع «پرونده آمیا» به پلیس بین‌الملل در سال  2007، خروج نام منافقین از فهرست گروه‌های تروریستی انگلیس و اتحادیه اروپا در سال 2008، و ... دست‌آورد دیگری نداشت.

دفع تهدیدات، و تبدیل آنها به فرصت، تأمین امنیت و منافع ملّی کشور، ترسیم چهره‌ای صلح‌طلب از اسلام و سازگار با دموکراسی و حقوق بشر، ترسیم تصویری مسئولیت‌پذیر از ج.ا.ا در جهان، ایجاد «بن بست» در انتخاب «گزینه نظامی» امریکا و اسرائیل در قبال ایران، افزایش اعتبار نظام سیاسی ج.ا.ا در سایه تقویت پیوند «مردم و دولت»، کاهش نرخ بیمه‌های جهانی در معاملات اقتصادی با ایران، کاهش ریسک سرمایه‌گذاری در کشور، افزایش سرمایه‌گذاری خارجی در ایران، بهبود افکار عمومی جهان و منطقه نسبت به ج.ا.ا، و گسترش و تعمیق روابط کشورهای توسعه یافته با ایران، از جمله خدمات و دست‌آوردهای مهم سیاست خارجی «دولت اصلاحات» محسوب می‌شود.

این دست‌آوردها در دوران حاکمیت یاران و فرزندان صالح حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) در هنگامه‌ای حاصل شد که رئیس جمهور اصلاح‌طلب کشورمان نه تنها به انجام مکاتبات بی‌حاصل با دولت امریکا مبادرت نورزید، حتی هیچ یک از دست‌یاران دست چندم ایشان نیز برای خوشایند غربی‌ها، «مردم اسرائیل» را «دوست» خطاب نکرده بود. منزلت جهانی ایران در آن روزگار، نه تنها ناشی از کُرنش و ضعف «دولت اصلاحات» نبود؛ که مشارکت گسترده مردم در سیاست داخلی، و اتخاذ رویکرد منطقی و واقع‌گرایانه در سیاست خارجی بود. بی‌گمان دانش، فرزانگی، ایمان راسخ و صداقت کم نظیر «فرزند صالح روح الله» نقش بی‌بدیلی در «بهبود تصویر ایران»، «ارتقاء جایگاه بین‌المللی» و "حفظ امنیت ملی" کشورمان داشته است!

نظر شما