کنایه ی سنگین عباس عبدی به قالیباف
احمدینژاد همینی بود که بود. نقش خود را بازی میکرد. نقش کس دیگری را بازی نمیکرد. دیگران (نامزدهای دیگر اصولگرا) این گونه نیستند، کسی که چهار درصد که سهل است، جز یکدرصد است، نمیتواند این نقش را بازی کند.
نشست رسانهای عباس عبدی با عنوان «تحلیل گفتمان رقبای روحانی (قالیباف و رییسی) و احتمال بازگشت پوپولیسم» در ستاد خبری دکترحسن روحانی برگزار شد. عباس عبدی اصولگرایان را فاقد یک ایده مشخص و گروگان پوپولیسم دانست.
به گزارش صدای ایران از سحر -پایگاه اطلاع رسانی ستاد انتخاباتی دکتر حسن روحانی، عباس عبدی در آغاز سخنان خود گفت: آنچه که برای من خیلی جالب بود این است که خیلیها میگفتند «انقلاب برای مسائل اقتصادی انجام نشد.»
عباس عبدی با اشاره به اینکه، از ابتدای دههی 40 تا 52 و هم از 52 به بعد ، رشد اقتصادی شدیدی در ایران حاکم بود، اما در نهایت منجر به انقلاب شد، گفت: آن زمان با افتخار گفته میشد که «مردم برای اقتصاد انقلاب نکردند». اما الان چهار دهه از عمر انقلاب گذشته و شما کلمهای به غیر از اقتصاد در این مملکت نمیشنوید. معنای این حرف این است که یا وضع مردم خوب شده اما بیشتر نسبت به اقتصاد و معیشت حریص شدهاند یا معنای دیگرش این است که اوضاع آنقدر خراب شده که مردم مجبور شدهاند دوباره به مسائل اقتصادی برگردند.
وی در ادامه افزود : هر دوی این گزاره ها را که فرض کنید، فکر میکنم شکست جدی برای کسانی است که خودشان را طرفدار گفتمان اصولگرایی یا چیزی مشابه آن میدانند.
این کارشناس مباحث اقتصادی گفت: به نظر من اما واقعیت کمی متفاوت است. درست است که معیشت و اقتصاد رکن مهمی است اما بخشی از آن ]تاکید بر معیشت و اقتصاد[ را نامزدهای اصولگرا به عنوان یک تاکتیک انتخاباتی برجسته میکنند، بلکه بتوانند دولت را زمین بزنند و تغییر دهند.این خود یک فاجعهی بدتری است. به صورت مطلق میگویم، هیچ گاه در تاریخ انتخابات ایران (بعد از انقلاب) نمیبینید که نیروهای اصولگرا تنها چیزی که در ذهن داشته باشند و راجع به آن بحث کنند، اقتصاد و زنده کردن منطق مارکس بنده خدا باشد! تمام وعده و وعیدها تنها روی این قضیه متمرکز است. معتقدم این اتفاق بسیار مهمی است و آثار و عوارضش باقی خواهند ماند. اینگونه نیست که فکر کنید فقط در این انتخابات این مباحث انجام میشود و اگر آنها پیروز شوند دوباره بحث اخلاقیات و ارزش را مطرح میکنند.
وی در ادامه افزود: نیروهای اصول گرا وقتی خود را با این قضیه بسیج میکنند، بعدا نمیتوانند از آن منفک شوند. این مثل موجی است که راه میاندازی (موج را میتوان راه انداخت) ولی دیگر اختیارش دست شما نخواهد بود.
عباس عبدی خاطر نشان کرد: بخش دیگر ماجرا که اهمیت دارد این است که اصولگراها دچار یک بحران جدی در همین موضوع هستند. این انتخابات بیش از همیشه بحران اصول گرایی را مشخص میکند. برای اینکه توضیح دهم ؛به گذشته برمیگردم. در اوایل انقلاب دو جناح چپ و راست بودند که تقسیم بندی آنها هم بیشتر اقتصادی بود. جناح اصول گرا بیشتر راست بود و موافق ایده بازار و جناح چپ بیشتر طرف دار دولت و سوسیالیسم. البته که این دستبندی از سال 72 به بعد تغییر کرد که خارج از گفتوگوی ماست.
این تحلیلی گر سیاسی اظهار داشت: نکتهی کلیدی این است که اصول گراها در چارچوب خود نماندند، اما نمی توانستند در چارچوب چپ هم وارد بشوند؛ چون چارچوب چپ الزاماتی دارد که آنها(اصولگرایان) با آن الزامات خیلی تطابق ندارند. مثلا سندیکاها و اتحادیهها (نماد نگرش چپ هستند) و هر نیروی چپی از سازماندهی و آزادی انها دفاع میکند اما این ها(اصولگرایان) این کار را نیز نمیخواهند انجام دهند.
وی افزود: بنابراین اصولگرایان دیگر نه میتوانستند راست باشند (به هر دلیلی) نه میتوانستند چپ بشوند . در این میان، پوپولیسم بر آنها حاکم شد. به نظر من احمدینژاد از اول نیروی اصول گرا نبود ، اما چون هدف انها رای اوردن بود ابتدا فکر کردند رای نمیآورد و به همین دلیل از او دفاع نکردند. اما بعدا که مشخص شد رای میآورد از او به صورت کامل حمایت و خود را به نوعی گروگان سیاستهای احمدینژاد کردند. آنها از سیاستهای احمدی نژاد حمایت کردند چون فکر می کردند این حمایت حمایت به بازسازی انها کمک می کند.
عبدی در ادامه خاطر نشان کرد: گروگان سیاستهای احمدی نژاد شدن آنقدر به اصولگرایان فشار آورد تا بحث سال 90 پیش آمد؛ آن 11 روز خانه نشینی. اصولگرایان و احمدی نژاد از آنجا از هم جدا شدند. اما مشکلی که قبلا گفتم هنوز در آنها وجود داشت، یعنی نتوانستند ایدهی ایجابی مشخصی برای اقتصاد داشته باشند؛ به همین دلیل الان هم که دوباره وارد عرصه انتخابات می شوند، سیاستهای احمدینژاد را به بدترین شکل دنبال میکنند.
عبدی اضافه کرد: فکر نکنید این کار را فقط برای رای آوردن میکنند، نه،برای اینکه چیز دیگری برای جایگزین کردن ندارند. پس تنها راهی که دارند همین است و فکر میکنند،این روش، رای اور است. اما به نظر من اشتباه فاحشی را مرتکب میشوند؛ چرا که اگر ایدهها و شعارهای احمدی نژاد 12 سال قبل مطلوبیت پیدا کرد ،دلایلی داشت.
او ادامه داد: برای روشن شدن این موضوع یک مثال می زنم؛ کسی که در هوای گرم کویر یخ فروشی داشته باشد، قطعا مردم از او استقبال میکنند و به قیمت خوبی از او یخ میخرند. اما اگر به هر دلیل اوضاع تغییر کند، مثلا کویر به قطب تبدیل شود،یا یخ فروش به قطب برود، کسی دیگر از او یخ نمیخرد. مشکل اصولگرایان این است که آن زمانی که او(احمدی نژاد) یخ میفروخت، هوا گرم بود.اما الان یخ فروشی در قطب است !
عبدی در ادامه صحبت های خود افزود: فرض کنید کل دوره احمدینژاد سالانه 100هزار شغل ایجاد شده باشد، اما اگر در هشت سال اقای احمدی نژاد، معادل سال 83 در دولت خاتمی 600هزار شغل ایجاد شده بود، در سال 92،چیزی حدود چهارمیلیون و هشت صد هزار شغل ایجاد شده بود و کسی هم نیاز به دریافت یارانه نداشت. یعنی با به وجود آمدن چهارمیلیون و هشت صد هزار شغل، صد درصد کار ایران به تحریم نمیکشید و هیچ قدرتی به خود اجازه نمیداد چنین سیستمی را تحریم کند.
او در بخش دیگر سخنانش، با تحلیل شخصیت احمدی نژاد و مقایسه او با کاندیداهای فعلی اصولگرایان گفت: آقای احمدینژاد همینی بود که بود. نقش خود را بازی میکرد. نقش کس دیگری را بازی نمیکرد. دیگران (نامزدهای دیگر اصولگرا) این گونه نیستند، کسی که چهار درصد که سهل است، جز یکدرصد است، نمیتواند این نقش را بازی کند.
عبدی در ادامه تاکید کرد: مسئلهای که اصولگرایان به آن توجه نمیکنند این است که (این را حتما توجه کیند لطفا) احمدینژاد خود ار بیرون از کاست قدرت تعریف کرد. احمدینژاد، هاشمی را برای اینکه با او بد بود، نزد! بلکه بخاطر این زد که او را نماد کاست قدرت میدانست. چه موقع وضع هاشمی خوب شد؟ وقتی که خود را طوری در جامعه تعریف کرد که (نشان داد)دیگر در کاست قدرت نیست. احمدی نژاد در این اواخر دیگر هاشمی را نمیزد. چه چیزی را میخواست بزند؟! چون،(هرحرکتی در این زمینه)نتیجهی معکوس میداد.
او ادامه داد: بقیه(دیگر نامزدهای اصولگرا) چگونه میخواهند این شعار(بیرون از کاست قدرت بودن) را بدهند. آنها از 18 سالگی در قدرت بودند. آنها که نمیتوانند کاست قدرت را نشانه بگیرند. شعارهای احمدی نژاد در کنار نگاه او به کاست قدرت بود که معنا داشت و متاسفانه آنها(نامزدهای اصولگرا) متوجه این تفاوت نمیشوند.
عبدی پس از پایان صحبت های خود به پرسش های خبرنگاران پاسخ گفت. او در پاسخ به این که آیا صحبتهای احمدی نژاد در خوزستان هم در ادامه ایفای نقش او خارج از کاست قدرت است؟، گفت:آقای احمدینژاد متوجه بود که چه می گوید، و بقیه کارهایی که بعدا انجام داد، نشان می داد که علیه قدرت کار میکند. بعد هم میبینیم که در عید مبعث هم دعوت نمیشود وبه جای آن به مشهد می رود و بازی خود را انجام می دهد.او خود را بیرون از کاست قدرت تعریف میکند. یکی از دلایلی که شعارهای او معنی میدهد، باز در این کانتکست است. آنها این زمینه را ندارند؛ آمدند در قطب، یخ فروشی زدهاند.
عبدی در ادامه در پاسخ به این پرسش که رقبای روحانی، چه طبقهای را برای رای آوری نشانه گرفته اند؟، گفت: آقای احمد نژاد هیچ طبقهای را نشانه نگرفته بود .بلکه کل جامعه را نشانه گرفته بود. اینها با این شعارهایی که میدهند بخش عمدهای از طبقهی متوسط را از خود میرانند. حتی نظر سنجیها هم همین را نشان میدهد.یعنی نه تنها چیزی به نفع آنها نشده، بلکه یک مقداربه ضرر آنها هم شده است. مسئله این است که مردم به چنین سیاستی باور وجود ندارند، مسئلهای که نامزدهای اصولگرا،به آن توجه نمیکنند، شکسته شدن این باور است.
او ادامه داد:حالا یک وقتی درآمدهای نفتی وجود داشت. اما حالا همه میدانند اینها در اختیار رییس جمهور نیست، در اختیارمجلس و در قالب برنامهی ششم توسعه است. همین برنامه ششم منابعی که برای آن نوشته شده را ندارد، چه برسد به اینکه بخواهند منابه مالی بیشتری را هم به آن اضافه کنند. باز هم یک مثال بزنم،یک بازی بود به اسم «آسیاب تندترش کن، تندتر و تندترش کن!» نامزدهای اصولگرا در یک مسیری قرار گرفته اند، که مجبورند شعارها و قیمتها را بالا ببرند.
او ادامه داد:مثلا این شعاری که گفتند هر کسی بیکار است ثبتنام کند نشان میدهد اصلا متوجه نیستند قضیه چیست. بیکار در قاموس مرکز آمار معنای خاصی دارد. نه این که کسی که شاغل نیست بیکار باشد؛ شاغلهای ما فقط 37درصدر اند، 63 درصد دیگر شاغل نیستند به آنها که نمیگویند بیکار. بیکار آنهایی هستند که دوهفته منتهی به نظرسنجی دنبال کار بوده و پیدا نکرده اند، حالا ممکن است کسی ناامید شده و دیگر دنبال کار نباشد،او را بیکار حساب نمیکنیم، او منفعل است. به آن معنا ما سه میلیون و نیم بیکار داریم.
عبدی اضافه کرد:حالا اگر بگویید کسی که کار ندارد ، ثبتنام کند تمام آن 63درصد ثبتنام خواهند کرد. نه فقط آنها که حدود 7،8 میلیون از شاغل ها ثبتنشدهاند، مثل کسی که با ماشین خود دارد کار میکند،او هم میتواند ثبتنام کند، زن خانهدار نیز میتواند ثبتنام میکند.
عبدی ادامه داد: همهی اینها معرف چند چیز است. یکی این که اینها برنامهای برای اقتصاد ندارند و دوم اینکه میخواهند به هر قیمتی به قدرت برسند.اجازه بدهید که یک نکته بگویم. فردی از من پرسید که آن طرف میگویند هاشمی، خاتمی و روحانی به طبقات فقیر کاری ندارند، نظر شما چیست؟ من گفتم اصلا فرض کنید همین طور باشد. تنها راهِ برای طبقه فقیر و حتی اقوام و مذاهب این است که بگذاریم خودشان حضور داشته باشند و بر این توافق کنیم. اگر در منطقهای فقر فراگیر شد باید،صدای خودشان درآید، خودشان تشکل داشته باشند، نه اینکه من بگویم «خفه شوید، من به شما کمک میکنم».
او در همین جا ادامه داد: چرا نمیگذارند اتحادیه داشته باشند؟ چرا نمیگذارند سندیکاها شکل بگیرند؟ چرا اتحادیهها را وابسته میکنند؟ چنین کسی حق ندارد از حقوق این طبقات دفاع کند. اصلا به این شکل حق نداریم از حقوق کسی دفاع کینم. ما باید از این دفاع کنیم که آنها بتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند.
او ادامه داد: قرار نیست من وکیل مدافع و قیم اقوام و دیگران باشم، اگر خودشان متحد باشند جایگاه و منافع خود را پیدا میکنند و همه هم به آنها احترام میگذارند. مشکل اصولگراها اینجاست که خود را قیم دیگران میدانند و میخواهند اعمال قیومیت کنند و از طرف آنها صحبت کنند. این نقطهی قوت اصلاحطلبان و آقای روحانی است که بگویند قصدما این نیست که به صورت جزیی از حقوق آنها دفاع کنیم، بلکه قصدما این است که آنها متحد شوند و اهداف خود را پیش ببرند و منافع خود را تامین کنند. ولی در این جامعه متاسفانه صدای هیچ کس سازمان یافته نیست. در حوزه سیاسی دست اقای روحانی و جهانگیری برای طرح مباحث مردم پسند به اندازه کافی باز است.
او در پاسخ به این سوال که ارزیابی شما از وضعیت چهارساله اشتغالزایی دولت چیست هم گفت: اگر منظور این باشد که آیا این وضع مطلوب جامعهی ما است؟ به هیچ وجه. ولی ارزیابیای که از عملکرد یک سیستم میشود با درنظر گرفتن ورودی و خروجی است؛ چه چیزی وارد شده و چه چیزی خارج شده است. بنابر این درباره آقای روحانی باید این گونه نگاه کرد.
عبدی اضافه کرد:معتقدم که آقای روحانی بیش از حد بر برجام تاکید کرد. برجام نکتهی بسیار بسیار مهمی بود، بدون حل برجام جامعه هیچ قدمی نمیتوانست بردارد. اما معتقدم روحانی برای خنثی کردن مخالفان، تصویری بیش از اندازه از نتایج برجام ارائه کرد. آنچه برای من مهم است،این است که از سال 94 که برجام به ثمر رسید، آمارِ مرکز آمار نشان میدهد که سال گذشته وضعیت اشتغال خوب بود و به 700هزار رسید، هر چند که امیدی ندارم این عدد در سال جاری تکرار شود. اما، بعضی از نامزدها شعار یک و نیم میلیون شغل در سال را میدهندکه بیشتر شبیه شوخی است.
او افزود: شاید اگر از ابتدا نگاه مستقل تری به اقتصاد و اشتغال میشد، این روند یک سال زودتر هم اتفاق میافتاد. ببینید برجام یک مانع را برداشت، مانعی که جلوی هر کاری بود اما وقتی این مانع را برداشتید مشکلات قبلی سرجای خود هستند. درست است که برجام در سال 94 به نتیجه رسید اما از سال 93 علامتهای موفقیت وجود داشت. میشد زودتر جامعه را تحریک کرد.با این حال بدون برجام نمیشد مملکت را تحرک داد ولی به نظرم تا حدی بیشتر از این هم ممکن بود.