کاندیداتوری بقایی کمک به روحانی است
به گزارش صدای ایران مثلث نوشت: کاندیداتوری حمید بقایی در انتخابات این گمانه را تقویت کرده است است که: محمود احمدینژاد همچنان اصرار به تاثیرگذاری بر تحولات انتخابات ریاستجمهوری را دارد.
حدس و گمانها درست بود؛ محمود احمدینژاد خیال گذشتن از انتخابات را ندارد. حالا که خودش از حضور نهی شده نزدیکترین فرد به اوست که با یک بیانیه زودهنگام نامزدیاش در انتخابات را اعلام کرده است. این یک اتفاق جدید در معادلات انتخابات ریاستجمهوری پیش روست. حالا که حمید بقایی کاندیدای انتخابات شده سوالات متعددی پیش روی تحلیلگران قرار گرفته است. آیا آنگونه که رسانههای نزدیک به احمدینژاد میگویند این اعلام نامزدی بدون در نظر گرفتن نظر محمود احمدینژاد بوده است؟ چرا به جای حمید بقایی فردی مانند غلامحسین الهام نامزد نشده است؟ مساله ردصلاحیت چقدر در انتخاب بقایی موثر بوده است؟ آیا اینکه گفته میشود بقایی آمده است تا ردصلاحیت شود تا فاز دوم از عملیات احمدینژادی آغاز شود، صحیح است؟
کاندیداتوری در آخرین روز از بهمن
هفته گذشته در میان اخبار متعدد انتخاباتی ناگهان صدور اولین بیانیه اعلام نامزدی برای انتخابات 96 جلب توجه کرد. به فاصله اندکی بعد از صدور بیانیه محمود احمدینژاد که اعلام کرد بنای حمایت از کسی را ندارد نزدیکترین فرد به او در یک اطلاعیه برای حضور در انتخابات اعلام موضع کرد. بقایی در بیانیه خود آورده بود: «در این شرایط مهم و تعیینکننده، با ایمانی راسخ به ظرفیتهای وسیع و پایانناپذیر این سرزمین پرگهر و با باوری عمیق به شایستگیهای بزرگ و وثیق آحاد مردم نجیب و اصیل ایران زمین و با درک روشن و فهم متقن از فاصله زیاد بین وضعیت موجود کشور از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و موقعیت بایسته و شایسته برای ایرانیان و نقش بسیار مهم جایگاه ریاستجمهوری در جهت تحقق آرزوهای بلند پدران، مادران و فرزندان این خطه زرخیز و پاک، با کسب اجازه از محضر فردفرد شما مردم عزیز، نامزدی خود را برای شرکت در انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری اسلامی ایران اعلام میدارد.
اینجانب این اعلام نامزدی را که کاملا مستقل از اشخاص، گروهها، احزاب و جناحهای سیاسی است، صرفا اعلام سربازی برای کشور عزیز و خدمتگزاری به ملت شریف ایران دانسته و بدان افتخار میکنم. دریافت حقیر آن است که همبستگی ملی و انسجام اجتماعی، در چارچوب قانون اساسی و ارزشهای الهی - انسانی در مقیاس ملی و بینالمللی و از جمله مهمترین آنها، آزادی، عشق و عدالت، رشد سریع کشور و نیل به جایگاههای رفیع تعالی، پیشرفت و رفاه در دسترس خواهد بود.»
او ساعتی بعد یک مصاحبه رسانهای هم انجام داد و گفت:« شرایط بهگونهای است که بنده تشخیص دادم که میتوانم این وظیفه بزرگ را به دوش بگیرم. بنده کاملا مستقل هستم، البته نمیخواهم بگویم که رقیب شخص خاصی هستم اما اگر روحانی نامزد انتخابات شود، رقیب اصلیاش بنده هستم. احمدینژاد سرور و عزیز بنده است اما در این مورد خودم تصمیم گرفتم و کاملا مستقل هستم.»
بقایی البته در رابطه با اینکه فکر میکنید شورای نگهبان صلاحیت شما را تایید کند، گفته است: «هنوز برای قضاوت در این باره زود است اما به هر حال امیدوار هستیم که همه عزیزان کمک کنند و اگر لایق بودم این مسئولیت را به عهده بگیرم.»
چند دقیقه بعد یک مطلب دیگر روی کانال تلگرامی بقایی قرار گرفت که در آن آمده بود: «از فردا خودم را باید آماده کنم برای دور جدید حملات ناجوانمردانه از طرف مدعیان دین و اخلاق! یا جارزنندگان حقوق شهروندی و دموکراسی! که مملکت ارث پدرشان است! ایرادی هم ندارد مدتهاست به این رفتارهای انسانی! عادت کردهام. نباید خودم و دوستانم حساسیت نشان بدهند، در تاریخ کم از این قبیل رفتارها نداشتهایم، بالاخره خدایی هم هست. مطابق حدیث معروفی که میفرماید گناهان فرد غیبت شونده به غیبتکننده منتقل میشود، من هم که خیلی خیرات ندارم اما شاید اینطور گناهانم کمتر شود.» این اتفاقات البته همراه شد با موج گسترده فعالیتهای رسانهای رسانههای حامی احمدینژاد. از حجم این تبلیغات کاملا مشخص بود که برنامهریزی وسیعی در این مورد از قبل صورت گرفته شده و یک تقسیم کار مشخص در این مورد انجام شده است.
داستان یک نامه
برای بررسی این اعلام نامزدی باید اندکی به عقبتر بازگشت. ماجرا از این قرار است که محمود احمدینژاد شخصا قصد حضور در انتخابات را داشت. او این تصمیم را ماهها پیش اتخاذ کرده بود. همه چیز طبق برنامه پیش میرفت. سخنرانیهای استانی شهر به شهر و محله به محله دنبال میشد و شیب انتقادها از وضع موجود نیز به تدریج افزایش مییافت.
ناگهان اما یک رخداد غیرمنتظره، معادلات او را بههم ریخت. محمود احمدینژاد از حضور در انتخابات نهی شد. حالا او مانده بود و یک انتخابات. نگاهها به این دوخته شد که سرمایه اجتماعی او به کدام سمت خواهد رفت و اینکه او چه کسی را به نمایندگی از خود راهی انتخابات خواهد کرد. تا همین امروز این بحث، بارها و بارها محل تحلیل و گمانهزنی بود. او اما مکرر گفت که بنای حمایت از کسی را ندارد. بیانیه میداد و اطرافیان نزدیک به او هم بر این مساله تاکید میکردند. برای تحلیلگران اما سخت بود که به همین سادگی او را از لیست مولفههای موجود در ماجرای انتخابات 96 حذف کنند. حدس آنها درست بود؛ احمدینژاد برای انتخابات برنامه داشت.
خبرها در مورد نامزد موردنظر محمود احمدینژاد زیاد بود. برخی معتقد بودند این فرد غلامحسین الهام خواهد بود. در این باره حتی خبرهایی هم به بیرون درز کرد. سایت پایش در خبری در این مورد نوشت: «احمدینژاد اخیرا در پاسخ به غلامحسین الهام که نامزدی در انتخابات آینده را بررسی میکند، گفته است: «حتی از شما که خیلی هم بهتان علاقهمندم نیز حمایت نمیکنم. چون به آقا اعلام کردم که در انتخابات دخالت نمیکنم، نمیتوانم از شما حمایت کنم.»
اندکی بعد بهمن شریفزاده هم در گفتوگویی در این مورد گفت: «احمدینژاد به غلامحسین الهام گفته از او در انتخابات حمایت نمیکند. نه تنها از ایشان، بلکه احمدینژاد از جریان اصولگرا و اصلاحطلب و جریان حامی خود و همچنین جریان عدالتخواهی هم هیچ کاندیدایی نخواهد داشت.»
برخی از رسانههای دیگر هم نامهایی از افراد سابق کابینه مطرح میکردند و از ارتباطات پنهانی آنها با رئیس سابقشان سخن به میان میآوردند. باز یک اتفاق غیرمنتظره رخ داد. احمدینژاد بیانیه داد و همان حرفهای تکراری در مورد عدمحمایت از فرد خاصی در انتخابات 96 را به همه یادآوری کرد. در این بیانیه آمده بود: «اینجانب عضو هیچ جناح و حزب و گروهی نیستم و خود را تنها قطرهای از اقیانوس زلال ملت ایران و خادم آنان میشمارم و این امر را یک افتخار ابدی میدانم. از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است. ممکن است برخی افراد یا جریانات و جناحها به خاطر منافع گروهی، اخبار و شایعاتی تحت عنوان حمایت از شخص خاصی به نقل از اینجانب منتشر نماید. صریحا اعلام مینمایم که این نوع شایعات و اخبار حتی اگر از زبان نزدیکان اینجانب باشد، خلاف واقع است و قویا تکذیب میشود.»احمدینژاد که این حرفها را قبلا هم در ماجرای نهی گفته بود، پس چه نیازی به طرح مجدد، آن هم از این فاصله باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری داشت. همه اخبارِ آن چند روز مرور شد برای پیدا کردن مخاطب نامه احمدینژاد. برخی معتقد بودند او این نامه را نوشته تا مبادا جامعه هدف او فکر کند سعید جلیلی، احمدینژاد دوران یا نماینده و مورد تایید اوست. برخی دیگر هم میگفتند منظور احمدینژاد، مهرداد بذرپاش است که نامزدیاش جدیتر از همیشه شده است. نام افراد دیگری نیز همچون حمیدرضا حاجیبابایی بهعنوان دلیل بیانیهنگاری احمدینژاد مطرح بود. حالا اما شرایط تغییر کرده و میتوان حدس زد این نامه چرا نگاشته شده است. احمدینژاد پیشدستی کرده؛ به همین سادگی !
داستان بازداشت هفت ماهه بقایی
حالا چرا بقایی؟ برخی میگویند احمدینژاد او را به میدان فرستاده تا ردصلاحیت شود. میگویند در میان وزرا و رفقا، محمود احمدینژاد حتما میتوانسته کسانی را پیدا کند که دغدغه کمتری در مورد ردصلاحیتش وجود داشته باشد. یک نکته مهم درباره حمید بقایی که موجب شده برخی به این نتیجه برسند او برای ردصلاحیت آمده است ماجرای بازداشت اوست. سایت تابناک در گزارشی در این مورد نوشته است: «او به خاطر نزدیکیاش به «محمود احمدینژاد» شناخته شد، اما آنچه «حمید بقایی» را معروف ومشهور کرده، داستان بازداشتش در خرداد ماه 94 است.دو سال پس از پایان کار دولت دهم و البته حضور او در پاستور بود که «غلامحسین محسنیاژهای»، سخنگوی قوهقضائیه در نشستی از بازداشتش خبر داد؛ هر چند اژهای از اتهامات بقایی حرفی نزد همان روزها یک منبع قضایی درباره اتهامات او به یک خبرگزاری گفت که بقایی از مدتها قبل توسط دستگاه قضایی احضار شده بود، اما به این احضاریه بیتوجهی میکرد و در نهایت این بیتوجهی به احضاریه و خودداری از حضور در مرجع قضایی، منجر به بازداشت وی شد.چندی پس از بازداشت، رسانهها به گمانهزنی درباره چرایی بازداشت بقایی پرداختند. برخی نوشتند که بقایی در بهار سال 90 با حکم دیوان عدالت اداری، به علت عدماجرای حکم دیوان عدالت اداری مبنی بر تخریب خانههای تاریخی در سمت ریاست سازمان گردشگری به مدت چهار سال از هرگونه خدمت دولتی انفصال پیدا کرده است. همین امر موجب بروز شایعات و اتهامات متعددی علیه او شد و ماجرا به مسیرهای اداری ـ قضایی کشیده شد در نهایت هم سال 94 او در پی این پرونده بازداشت شده است. همچنین برخی دیگر از رسانهها با استناد به سخنان «محمداشرفی اصفهانی» رئیس هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری نهاد ریاستجمهوری معتقد بودند که معاون احمدینژاد پرونده قطوری از تخلفات مالی دارد؛ پروندهای که به قول اشرفیاصفهانی شاید سالها زمان ببرد تا ابعاد آن مشخص شود. اشرفیاصفهانی در افشاگری خود، به نقل از یک مقام مسئول امنیتی تاکید کرده بود که بقایی اموالی را از کشور خارج کرده و در نزدیک به 10کشور خارجی سرمایهگذاری کرده است.بقایی پس از گذراندن هفت ماه حبس در زندان اوین و در حالی که هنوز اطلاعات رسمی درباره پروندهاش منتشر نشده بود، در ۲۸ دی 94، با تبدیل قرار بازداشت به کفالت، آزاد شد. پس از آزادی او گمانهزنیها درباره علت بازداشت و حبس او ادامه داشت و هنوز هم علل بازداشت او رسمی و رسانهای نشده است. (هرچند اتهامات بقایی همچنان پنهان مانده است، در این میان نکته مهمی وجود دارد و آن اینکه او در بحبوحه بازداشت یاران احمدینژاد و پس از بازداشت «محمدرضا رحیمی» معاون اول احمدینژاد به اتهام فساد مالی و اختلاس به زندان رفت. بازداشت او البته پایان مسیر زندانی شدن مدیران دولت پاکدست نهم و دهم نبود و بعد او «محمدشریف ملکزاده» و «آزاده اردکانی» که معلم زبان بقایی و مشایی هم بوده هم به زندان اوین رفتند.)»
تحلیل و بررسی دلایل یک نامزدی
اگر بنا باشد در مورد چرایی این تصمیم احمدینژادیها سخن بگوییم باید لایههای بیشتری را در این مورد مدنظر قرار دهیم.مساله اصلی این است که محمود احمدینژاد بعد از ماجرای نهی، باید برای آینده سیاستورزیاش تصمیم میگرفت. او جامعهشناسی را خوب آموخته؛ میداند که نبودش اگر همراه شود با یک «این همانی» توسط چهرههای دیگر معنایی جز این نخواهد داشت که او را تبدیل به یک رئیسجمهور اسبق صرف یا به قول خودش «رئیس دولتهای نهم و دهم» خواهد ساخت. اینکه معنای حذف از دنیای سیاست رسمی را دارد برای او سخت است. نکته همین جاست، در میانه عدمدریافت اجازه ورود به انتخابات و هراس از شیفت آرا، او یک تصمیم گرفته؛ باید فردی را روانه میدان کند که آرای او را لااقل تا آنجا که امکانپذیر است محفوظ نگه دارد در عین حال که نباید این تصویر ایجاد شود که این فرد نماینده اوست. پس قبل از معرفی این فرد باید یک بیانیه پیشدستانه صادر شود، قبل از اینکه نوک انتقادات به سوی او نشانه برود. البته به صورت ویژه باید به این نکته توجه شود که در این چند وقت اخیر بسیاری از رقبای حسن روحانی به این نتیجه رسیدهاند که برای رقابت با حسن روحانی و ایجاد قطب مقابل او بهتر است حرفهایی شبیه محمود احمدینژاد در سال 84 بزنند. از نظر آنان فقط از این راه است که میتوان، حسن روحانی را، هاشمی دوران کرد و با تحریک طبقات خاص اجتماعی، رای او را گرفت و رئیسجمهور شد. خاصه اینکه در این چند وقت اخیر برخی از چهرههای اصولگرایان چنین گرایشی را از خود بروز دادهاند. پس وقت آن رسیده که در این مورد اقدام شود. حالا با این تفاسیر سوال این است که چرا حمید بقایی انتخاب شد آنهم در شرایطی که اخبار متعددی از نامزدی غلامحسین الهام، عضو سابق شورای نگهبان حکایت داشت؟ یک دلیل را هم میتوان با خیال راحت گفت که بعید است این تصمیم حمید بقایی یک نظر کاملا شخصی باشد. در سطح دیگری از تحلیل برخی معتقدند غلامحسین الهام شاید شانس بیشتری از بقایی داشته برای گذر از فیلتر شورای نگهبان. میتوان ادعا کرد که محمود احمدینژاد ماموریت پیروزی برای نامزد مورد نظر خود متصور و منظور نکرده است. او ماموریت دیگری برای این فرد در نظر دارد. این فرد تنها قرار است یک برنامه و هدف داشته باشد؛«خالی نگذاشتن فضا برای برداشت آرا از سبد سرمایه اجتماعی احمدینژاد». طیف هدف احمدینژاد نیز اصولگرایان و نامزدهای آنها بوده است. به یک معنا حالا که بقایی آمده فقط همین یک ماموریت را دارد. او تا فاصلهای بسیار نزدیک به انتخابات که زمان اعلام تایید صلاحیتهاست میتواند حرفها و کنشهای زیادی داشته باشد.اگرچه حمید بقایی عنوان کرده رقیب اصلی خودش را حسن روحانی میداند اما در این محاسبات انتخاباتی اصلا نمیتوان نسبت سیاسی احمدینژاد و سطح رقابت سیاسی او با اصولگرایان را نادیده گرفت. شاید احمدینژاد از این اقدام خود ریزش بخشی از آرای اصولگرایان را در نظر دارد. یا بهتر بگوییم او میخواهد محاسبه اصولگرایان برای جذب بخشی از آرا جامعه را بر هم بزند. احمدینژاد میخواهد این انگاره زنده بماند که کسی در میان اصولگرایان به اندازه او رای ندارد. کسانی که اینگونه فکر میکنند، حمید بقایی را بازیخرابکن اصولگرایان میدانند.این بازی جدید، اعلام یک کاندیداتوری بوده آنهم در وقت مقرر. نکته مهمتر این است که احمدینژاد با این اقدام خود قبل از هر کاری در زمین اصلاحطلبان بازی کرده است. باید در این مورد مداقه داشت.
واکنشها به یک نامزدی
احمدینژادیها در اولین سطح از اقداماتشان تلاش کردند عنوان کنند محمود احمدینژاد چندان موافق این کاندیداتوری نبوده است. سخنان اسفندیار رحیممشایی اما دیگر جای شبهه باقی نگذاشت که این نامزدی دقیقا با برنامهریزی بوده است. بر اساس اعلام رسانههای احمدینژادی، مشایی در پاسخ به اینکه برخی سیاسیون میگویند کاندیداتوری بقایی شوخی است گفت: «شاید از نظر آنان شوخی باشد، همانطور که کاندیداتوری احمدینژاد در ۸۴ و خاتمی در ۷۶ از نظر آقایان شوخی بود!»
نکته مهم دیگر این است که اصولگرایان هم روی خوشی به این نامزدی نشان ندادند. مهدی محمدی، عضو هیات موسس جبهه مردمی نیروهای انقلاب در واکنشی به این نامزدی در کانال تلگرامیاش نوشت: «بقایی آدم مهمی نیست. کاندیداتوریاش را بگذارید به حساب بازیگوشی یک آدم مهمل یا تلاش یک الیت امنیتی درمانده برای عصا گذاشتن زیر بغل روحانی. احمدینژاد اما، بخواهد یا نه، این قصه به پای او نوشته خواهد شد.»
در اظهارنظری همسو با این سخنان، مرضیه وحید دستجردی گفت: «حمید بقایی مورد تایید جبهه مردمی نیروهای انقلاب نیست.» واکنشها در این مورد اما ادامه یافت. احمد کریمیاصفهانی، عضو شورای مرکزی جبهه پیروان خطامام و رهبری درباره اعلام کاندیداتوری بقایی و ارتباط او با احمدینژاد گفت: «در این رابطه که احمدینژاد برای ریاستجمهوری سال آینده از برنامه برخوردار است، شکی وجود ندارد، یکی از دلایل آن هم علاوه بر سفرهایی که مجددا از سر گرفته شده، سخنان حمید بقایی در زمان اعلام کاندیداتوری ریاستجمهوری است. بیانیه بقایی برای اعلام کاندیداتوری حول همان مباحثی که احمدینژاد زمانی به آن اشاره کرده بود، قراردارد، البته دلیل آن هم چیزی جز جلب نظر مردم نیست اما از اینکه تائید مقبولیت احمدینژاد از سوی مردم با هر نامیبرای این گروه هرگز تکرار نخواهد شد، غافل هستند و این صحبتهای نخنما شده پیروزی بهدنبال نمیآورد. احمدینژاد جریان انحرافی را به وجود آورد و کاری کرد تا مردم در اعتقاداتشان مانند گذشته محکم نباشند. تلاش رئیسجمهور سابق بر این بود که بین مردم و ولایت فقیه فاصله اندازد. مردم هرگز سوءاستفادههایی که زمان احمدینژاد از نظام صورت گرفت را فراموش نخواهند کرد. علاوه بر این پرونده آقای بقایی در قوهقضائیه مفتوح است. بنابراین بیانیه بقایی برای کاندیداتوری ریاستجمهوری فقط یک شوخی به حساب میآید و مردم دیگر به احمدینژاد با هر نامی همچون بقایی و مشایی اعتماد نخواهند کرد. هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. اصولگرایان از احمدینژاد بزرگترین زخم را خوردهاند، بنابراین وارد جایی که یک بار از آن گزیده شدهاند، نخواهند شد و این کار غیرعقلایی است.
آقای احمدینژاد تنها رئیسجمهوری است که از سوی مقام معظم رهبری تذکر کتبی گرفت، حتی بعضی از افرادی که زیاد هم مساله اصولگرایی دغدغه آنان نبوده، اخطار کتبی نگرفتند. احمدینژاد علاوه بر این بیشترین اخطار را از مجلس شورای اسلامی دریافت کرد و با این وجود باز هم قوانین را ابلاغ نمیکرد. این موارد موضوعاتی است که در حافظه تاریخ مانده و به سادگی پاک نخواهد شد. نظری که درباره احمدینژاد در سطح جامعه وجود دارد با تغییر اسامی تفاوت نخواهد کرد. بقایی و مشایی همان احمدینژاد هستند و هیچ فرقی بین آنان دیده نمیشود، بنابراین اساسا احمدینژاد و دوستان او برای انتخابات محلی از اعراب نخواهند داشت. سالها زمان میبرد تا زخمی که احمدینژاد به اصولگرایان وارد کرده، ترمیم شود. بنابراین اصولگرایان تحت فشار برای حضور او در انتخابات قرار نخواهند گرفت.»
رقابت با روحانی با سبد «آرای باطله»
اما داستان نامزدی بقایی را باید با تحولات دیگر نیز به صورت همزمان مورد توجه قرار داد. آنچه رخ داده این است که ساعت عملیات برای احمدینژادیها فرارسیده است. آنها یک بازی چندلایه را طراحی کردهاند و خوابهایی برای اردیبهشت دیدهاند. از وقتی محمود احمدینژاد از حضور در انتخابات نهی شد، تحلیلگران گزارههای متعددی داشتند برای پیشبینی رفتار سیاسی او در ماههای باقیمانده تا انتخابات؛ از «قهر» تا «حضور فعال». او اما هیچ نشانهای بروز نمیداد از آنچه در سر دارد. پیرامون او اما دو حرکت عجیب به صورت سنگین دنبال میشد. در سطح نخست تلاشهایی از چند سو آغاز شد تا امکان تغییر تصمیم نهی او سنجیده شود. نامههایی نوشته شد و امضاهایی برای آن جمعآوری شد. این تلاش راه به جای نبرد؛ نه امضای آنچنانی جمع شد و نه موج اجتماعی پدید آمد. آنها از پیشبرد هدفشان در سطح بدنه ناامید شدند.
همزمان یک اقدام دیگر هم دنبال شد؛ یک چهره روحانی حامی احمدینژاد، دفتر به دفتر ملاقاتهایی انجام میداد تا شاید در این سطح اتفاقی رخ دهد. هیچ کس اما بنایی برای رایزنی در این خصوص نداشت. احمدینژادیها حالا باید لایه دیگری، عملیات خود را اجرایی میکردند. صحنه نباید خالی بماند. فردی باید وارد صحنه شود؛ شخصی که احمدینژاد به او اعتماد کامل داشته باشد و البته امکان تایید صلاحیتش نیز کمتر از سایر افراد باشد. مبادا که وارد انتخابات شود و کاراکتر احمدینژادی بودن را از آن خود کند. او به این شخصیت برای سالهای آینده سیاستورزیاش احتیاج دارد. به فرد امینی فکر میکردند تا به بقایی رسیدند. او امتحانش را برای احمدینژاد پس داده است؛ مثل رحیمی نبوده که فردای صدور حکم زندان نامه افشاگری بنویسد. زندانش را رفت اما همچنان احمدینژادی باقی ماند. او برای اجرای این لایه از بازی بهترین فرد بوده است. اینجا اما یک لایه دیده نشده نیز وجود دارد. تصمیم عجیبی گرفته شده؛ ایدهای که قبل از اعلام نامزدی بقایی در فضای مجازی و در میان بدنه احمدینژادیها آغاز شد و با نامزدی بقایی همچنان تداوم یافته است. طراحان این لایه از عملیات، چالش آرای باطله را دنبال میکنند. آنچه آنها میگویند این است: «روی برگههای رای نام محمود احمدینژاد را بنویسید. میزان بالای آرا باطله هم نشان از اعتراض به نبودن محمود احمدینژاد در انتخابات است و هم میزان سرمایه اجتماعی او.» نکته اما این است که این لایه از بازی بعد از نامزدی بقایی نهتنها متوقف نشده بلکه همچنان در همان سطح از بدنه دنبال میشود. بحثها در این مورد در رسانههای فضای مجازی خصوصا کانالهای تلگرامی احمدینژادیها داغداغ است تا بازی با آرای باطله در انتخابات را دنبال کنند. آنها حتی نظرسنجیهایی در گروههای تلگرامی خود قرار دادهاند و از طرفدارانشان در این مورد نظرخواهی میکنند. بهتر است در این مورد برای تحلیل، یکی از گزارههای احتمالی که ممکن است به وقوع بپیوندد را با فرض تداوم نامزدی بقایی تا روز ثبتنام و ادامهدادن چالش آرای باطله در میان احمدینژادیها بررسی کنیم. شاید از همین حالا که حمید بقایی نامزدی خود را اعلام کرده اهل سیاست گمانهشان بر عدم تایید صلاحیت او باشد (این البته تنها یک فرض است)، آن وقت احمدینژادیها چه خواهند کرد؟ آنها که غیر از حمید بقایی فردی را در انتخابات نداشتهاند، به افرادی مانند سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف هم که اعتقادی ندارند. پس میماند همان لایه دیگر عملیات که چالش آرای باطله بود. ایدهای که از چندی پیش اجرایی شده و در حال جذب طرفدار است. نکته همین است؛ آنها به آرای باطله فکر میکنند. آیا احمدینژاد حاضر است یک بیانیه بدهد و از این لایه از عملیات اعلام برائت کند؟
نظر شما