بازی انتخاباتی آقای رئیس و مشاور مورد اعتماد
طی روزهای اخیر سخنرانی های بسیاری در سراسر کشور انجام شد که هر کدام بنا
به دلایلی از اهمیت خاصی برخوردار بود. اما در این میان یکی از جالبترین
سخنرانی هایی که خبرساز شد اظهارات محمود احمدی نژاد بود که در آستانه
انتخابات معنا و مفهوم خاصی داشت و با وجود تکذیب هرگونه حمایت از کاندای
خاص اما همچنان نتوانسته است افکار عمومی را قانع کند که این بیانیه قطعی و
واقعی است. هرجند شاید این برگرفته از سابقه وی در عرصه سیاست باشد.
بعد از اسباب کشی رئیس دولت دهم از پاستور وی به نوعی روزه سکوت گرفته بود و نه پیشنهادی داشت و نه انتقاد خاصی.
از
سوی دیگر در خصوص انتقاد از عملکرد خود نیز اظهار نظر نمیکرد و عبدالرضا
داوری را به سمت «واکنش دهنده»، منصوب کرده بود. اما این به آن معنی نبود
که گاه و بیگاه بنا به دلایلی تبدیل به یک خبر مبهم نشود. جلساتی که در
ساختمان لاله انجام می شد یکی از همین دلایل بود. ضمن اینکه با نزدیک شدن
به انتخابات دور دهم مجلس شورای اسلامی نیز جلسات و رفت و آمدها به این
ساختمان افزایش پیدا کردهبود و نزدیکان وی کانالها و گروههای زیادی را
در شبکه های اجتماعی فعال کرده بودند.
همین مسائل موجب شده بود این
شائبه مطرح شود که وی قصد ورود به این انتخابات را دارد و برای کرسی ریاست
مجلس خیز برداشته است یا حداقل نزدیکان و همفکرانش نیمخیز شده اند برای
صندلی های سبز بهارستان. با اینحال اسفندماه آمد و رفت و موفقیت چندانی
نصیب نزدیکان وی نشد.
بعد از این ماجراها سال پایانی دولت یازدهم
فرا رسید و مجددا بازار گمانه زنیها افزایش پیدا کرد. اما این بار دیگر
صرفا یک شایعه یا احتمال نبود. محمود احمدینژاد به دنبال حضور دوباره در
انتخابات ریاست جمهوری بود تا بتواند به نوعی بار دیگر وارد پاستور شود.
حتی در پاسخ به این سوال که آیا در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 کاندیدا
خواهد داشت یا نه؟ گفته بود: انشاالله سال 96 همه همدیگر را خواهیم دید.
در
همین راستا نیز سفرهای استانی خود را افزایش داده بود به سخنرانی علیه
دولت می پرداخت و به گونهای صحبت می کرد که گویی تمای مشکلات اقتصادی و
سیاسی در کشور نتیجه بی تجربه دولت یازدهم بود. اما به هرحال بعد از مدتی
زمزمه هایی در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی مطرح شد، مبنی بر اینکه محمود
احمدی نژاد به ملاقات رهبر معظم انقلاب رفته و نظر ایشان را در خصوص
کاندیداتوری در انتخابات جویا شده است؛ موضوعی که با مخالفت رهبری مواجه
شده و حتی فراتر از آن، ایشان توصیه کرده اند که سفرهای استانی رئیس دولت
های نهم و دهم متوقف شود.
برخی نزدیکان احمدی نژاد این موضوع را رد
کرده و در عین حال، سفرهای استانی وی با سفر به استان گلستان ادامه یافت.
اما ماجراهای تأیید و تکذیب نهی احمدی نژاد از کاندیداتوری در انتخابات
هم طولانی نشد و توسط رهبر معظم انقلاب تعیین تکلیف شد. ایشان در ابتدای
درس خارج فقه، بیانات مهمی درباره موضوع توصیه به احمدی نژاد در مورد
انتخابات سال 96 بیان کردند.
رهبر معظم انقلاب در سخنان گفته اند یک
آقایی آمد پیش من. من هم ملاحظه حال صلاح خود او و صلاح کشور به او گفتم
در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتم هم شرکت نکنید گفتم صلاح نمی دانم. با
ملاحظه حال مخاطب به آقایی توصیه می کنیم یک دوقطبی در کشور ایجاد می شود.
دو قطبی مضر است به حال کشور. من صلاح نمی دانم. یکی بگوید گفته یکی بگوید
نگفته. چرا پشت بلندگو نگفته؟ این هم پشت بلندگو. اما با تمام این رویدادها
سفرهای استانی احمدینژاد تمام نشد و ادامه یافت.
ولی دیگر این بار
سفرها و سخنرانیهای وی برای افزایش محبوبیت خود و تبلیغات انتخاباتی نبود
و با وجود اینکه در بیانیه اخیر خود عنوان کرده است که از هیچ فرد یا جناح
و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهدکرد و این موضع قطعی و غیرقابل تغییر
است، اما همانطور که بسیاری از کارشناسان سیاسی عنوان می کردند روحیه رئیس
دولت های نهم و دهم به گونهای نیست که بتوانند در برابر شیرینی قدرت
مقاومت کند و اگر حتی مستقیما نتواند وارد ساختمان ریاست جمهوری شود، قطعا
حمایت خود را از یک کاندیدا اعلام خواهد کرد.
بنا براین از فرصت
باقی مانده استفاده و با روشهای همیشگی خود تلاش کردهاست به نوعی فضا را
برای یکی از نامزدهای مورد قبول خود فراهم کند. البته این نخستین بار نیست
که احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری تلاش می کند با اعلام حمایت از یک
کاندیدا زمین را برای وی هموار کند. او در انتخابات ریاست جمهوری دور
یازدهم نیز چنین تجربه ای (هرچند ناموفق) داشته است و از اسفندیار رحیم
مشایی حمایت کرده بود. ولی او حتی از فیلتر شورای نگهبان هم گذر نکرد. با
اینحال گویا احمدینژاد فردی نیست که از تجربههای گذشته درس بگیرد و
علاقه خاصی به پافشاری بر دیدگاهها و روشهای خود دارد. او این بار هم در
تلاش است که بر روی زمین لم یزرع یک نهال سوخته بکارد و از آن برداشت محصول
کند.
افزایش احتمال جوان جایگزین
بعد
از آنکه محمود احمدینژاد از حضور در انتخابات منع شد گمانه زنیهای
بسیاری در خصوص اینکه وی از چه کسی حمایت می کند، مطرح شد. برخی معتقد
بودند سعید جلیلی گزینه مطلوب وی است. اما با توجه به انتخابات سال 92
میزان رای جلیلی، دور از ذهن بود که احمدینژاد تا این حد بیتجربگی کند و
از او حمایت کند.
از سوی دیگر کاندیداهای بالقوهای که در جریان
اصولگرایی حضور دارند افرادی نظیر عزت الله ضرغامی و محمدباقر قالیباف
هستند که احمدینژاد رابطه خوبی با آنها ندارد. بنابر این با کنار هم قرار
دادن همه این مسائل محتملترین گزینه معرفی یک کاندیدا از نزدیکان و
همفکرانش بود. حالا چه گزینه ای بهتر از مهرداد بذرپاش؟
علاوه بر
اینکه وی به شدت تمایل برای حضور در عرصه سیاسی(تفاوتی ندارد کدام نهاد)
دارد، بلکه رابطه خوبی نیز با محمود احمدینژاد در دوران شهرداری و
ریاستجمهوری داشته است. اما آنچه که این احتمال را افزایش می هد
سخنرانیهای اخیر این دو بود که به وضوح مشاهده می شد در امتداد یکدیگر
حرکت و صحبت می کنند. سخنرانیهای که با دیدار از برخی چهره های اصولگرا
نظیر آیت الله مصباح یزدی معنا و مفهوم بیشتری پیدا می کنند که در ادامه به
برخی از آنها اشاره می کنیم.
تیکی تاکای احمدینژاد و بذرپاش
با وجود تکذیب اخبر احمدی نژاد در خصوص حمایت از یک کاندیدای اما نکتههای قابل تاملی در این باره وجود دارد. به عنوان مثال شباهت های فاحش میان سخنرانی های وی با مهرداد بذر پاش از کجا می آید. به عنوان مثال مدتی قبل احمدی نژاد در یکی از سخنرانی های خود گفت ثروت مدیران دو دوره ریاستجمهوری او یک صدم یک نفر از افراد دولت جدید نمیشود.»
بعد از این ادعا مهرداد بذرپاش نیز در یکی از سخنرانی های خود گفت: «روی حرف ما اکنون با آنهایی است که 37 سال کلاً به هر دلیلی یا در مجلس و یا در دولت بودند، به طوری که خانههایشان مصادرهای بود و بچههایشان نیز در خارج تجارت میکنند و الان چنان پشت تریبون ژست اپوزیسیون میگیرند که نگو! وی خاطرنشان کرد: اگر ما کاسب تحریم هستیم، آقای روحانی، آقای فریدون و دوربین صدا و سیما بیاید تصویر خانههای آنها را بگیرد و تصویر خانههای ما را نیز بگیرد، سرقتها را اعلام کنند که چه کسی کاسب تحریم است؟! »
بعد از این ماجراها بذرپاش در یکی دیگر از سخنرانیهای خود اعلام کرد : اصلاحطلب و اصولگرا هر یک در پی منفعت خود و جبهه خود هستند اما در این بین جریان دانشجویی باید پیشتاز تولید ادبیات باشد چرا که ادبیاتسازی باید یکی از ویژگیهای دانشجویی باشد. وی با تأکید بر اینکه عضو هیچ حزب و جریانی نیستم چرا که حزبهای موجود با این روش را جوشنده و پویا نمیدانم، عنوان کرد: جبهه مردمی، جریانی است که به منظور نظم دادن به جریانهای سیاسی در ماههای اخیر ایجاد شده است که البته من عضو چنین تشکیلاتی نیستم.
بعد از این ژست های انتخاباتی وی با فاصله چند روز محمود احمدینژاد نیز در بیانیه خود اعلام می کند که من از هیچ حزب و گروهی نیستم. از سوی دیگر بذرپاش اقدامات اقتصادی دولت را نشانه می گیرد، در طرف دیگر احمدینژاد در سخنرانی خود می گوید: «به عنوان کوچک شما که مانند شما در جریان انقلاب و حوادث هستم عرض می کنم که نگران انقلاب و آینده کشور نیستم. فقط دو موضوع دل انسان را می رنجاند. فشار بی نظیری است که از جهات گوناگون اقتصادی، سیاسی و روحی و روانی و تبلیغی علیه ملت مظلوم ایران وارد می شود. »
او نگران سیاست در کشور است، بذرپاش در سخنرانی خود میگوید: «شکننده بودن برخی دولتمردان در برابر مشکلات و سختی ها یکی از مسائل اصلی کشور است. باید در مسیر آرمان های ملت جلوتر از مردم بود و نه همیشه در پس مردم پنهان شد و علاوه بر همراهی نکردن مانع هم ایجاد کرد. با بحران نمایی و دلسرد کردن مردم به دنبال چه هستید؟ آیا سرد کردن این ملت از آرمانهایش آنچه مدنظر شما است، فراهم می آورد؟ چرا به دروغ قیمت واقعی دلار را پنهان می کنید؟ شما که ارزش واقعی ریال را حدود 60% کاهش داده اید چرا نمی گذارید در شاخص ها بیش از 25% دیده شود؟»
در مجموع با وجود اینکه محمود احمدینژاد در بیانیه اخیر خود تلاش کرده این ذهنیت را در جامعه به وجود بیاورد که قصد حمایت از هیچ کاندیایی را ندارد اما روشن است که وی به نوعی در تلاش است فضا را برای حضور بذرپاش آماده کند و با اظهار نظرهایی که طی ماههای اخیر هر دو آنها مطرح کردهاند بی راه نیست که بگوییم یک بازی تیک تا کا میان این دو انجام می شود که با هدف تضعیف محبوبیت دولت از طریق برجستهسازی برخی مسائل یا مطرح کردن مواردی که ممکن است از دغدغه ها یا نارضایتیهای مردم باشد، خود و کاندیدای مورد تائیدشان را به عنوان یک ناجی معرفی کنند.
دقیقا همان کاری که محمود احمدی نژاد در سال 84 انجام داد. استرانژی او دستاویز قرار دادن دارایی های مسئولان بود تا در کنارش با مردمی نشان دادن خود، کسب رای کند. البته که در آن دوره این تاکتیک موفقیتآمیز بود، اما آیا با گذشت حدود 12 سال و تجربه 8ساله دولت های نهم و دهم، افکار عمومی مجددا با چنین ترفندی حاضر می شوند به آنها رای مثبت دهند؟!