اشپیگل: همهچیز در حال فروپاشی است!
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا میخواهد
اقتصاد آمریکا را تحریک کند، اما هیچ علاقهای به معاملات تجاری موجود یا
قوانین پایهای اقتصاد نشان نداده است. این رویکرد ترامپ برای صنعت آلمان
بسیار خطرناک است.
به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، اخیراً برج ترامپ در خیابان پنجم نیویورک شاهد رژه بیپایانی از خودروهای سواری بزرگ و مرسدس بنزهای کلاس- اس بوده که به آنجا رفتوآمد میکردند. مدیران شرکتهای تسلا، بوئینگ و دهها شرکت دیگر برای دیدار و همکاری با دونالد ترامپ به آنجا رفتند. ترامپ همواره از این دیدارها ابراز خشنودی کرده، اما از طرف دیگر هیچ صدایی به گوش نمیرسد.
از مسائل پشت پرده تا این حد اطلاع داریم: آنها برای مذاکره یا مشاوره دادن به رئیسجمهور به آنجا نرفتند. به دیدار او رفتند تا جای پایِ معاملات خود را محکم کنند. آنها در موضع دفاعی قرار دارند و امیدوارند ترامپ با شرکتهایی که میشناسد رفتار ملایمتری داشته باشد.
مدیران ارشد آلمان در ملاقات با ترامپ از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند و شدیداً نگران آینده و آنچه با خود میآورد، هستند. آنها از اظهارنظر عمومی درباره ترامپ خودداری کردهاند. اما در جمع خود، تنها درباره ترامپ حرف میزنند.
در میان آنها ترس زیادی وجود دارد که تجارتشان هدف حملههای ترامپ قرار گیرد. کسی نمیداند در این عصر جدید سیاسی، چه قوانینی وجود دارند. در عصری حضور دارند که ممکن است میلیاردها دلار تنها با یک پیام توییتری ساده از بین رود. دورهای که در آن تشخیص دوست از دشمن ممکن نیست.
در عصری قرار داریم که با اولین روز حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید آغاز شد. در همان روز از آنچه سالیانِ سال مهمترین موتور اقتصادی جهان شناخته میشد، فاصله گرفت: تجارت آزاد و جهانیسازی در پوپولیسم جدید آمریکا جایی ندارند.
ترامپ بلافاصله از "مشارکت ترانس پاسیفیک" (TPP) فاصله گرفت و گفت قصد مذاکرهی مجددِ چنین معاملاتی را دارد که آنها را "معاملاتی وحشتناک" و منشأ سقوط آمریکا دانست. او در جریان مبارزات انتخاباتی گفت: "این موج جهانیشدن بهطور کامل طبقه متوسط ما را نابود کرده است."
در همان روز، بسیاری از مدیران برجسته آمریکا نزد او رفتند تا درباره مهمترین بخشهای اقتصادی جامعه با او صحبت کنند. ترامپ این دیدارها را "جلسات شنود" نامید. اما این ترامپ نبود که به حرفهای آنها گوش داد، بلکه مدیران تجاری به قوانین جدید او در عصر جدید گوش دادند. "اول آمریکا" تنها شعار اوست و به کسانی که با ترامپ همراه شوند، پاداشهای بزرگی مانند کاهش مالیات و فرصتهای سرمایهگذاری داده میشود.
اما کسانی که با این جریان مخالفت کنند، با اعمال تعرفه، مالیات و اقدامات تلافیجویانه دولت و بدتر از همه خشم رئیسجمهور، مجازات میشوند. این اخطار در پیامی توییتری اعلام شد و در پی آن قیمت سهام در والاستریت سقوط کرد.
حمله به مدل آلمانی
هفته اول ریاست جمهوری ترامپ سرشار از قدرتنمایی و ترویج ترس و تهدید بود. هفتهای بود که سؤالات جدید و اساسی مطرح شد: آیا ترامپ میتواند بهراحتی قوانین و اصول پایهای اقتصاد را تغییر دهد؟ قوانینی که شرکتهای چندملیتی را وادار به افزایش سود و حداقل رسانی هزینهها میکند؟ آیا میتوان با جهانیسازی از طریق چند پیام توییتری مقابله کرد؟ و مهمتر از همه، آیا رئیسجمهور آمریکا خطر جنگ تجارت جهانی را به جان میخرد تا بتواند برنامههای داخلی خود را تحمیل کند؟ در حال حاضر به نظر میرسد پاسخ این سؤالها "بله" باشد.
عواقب ناشی از این تغییر سیاسی رادیکال تنها به آمریکا محدود نمیشود. زمانی که بزرگترین و بانفوذترین قدرت اقتصادی جهان تغییر کند، پسلرزههایش در تمام جهان حس خواهد شد. یک نظم نوین جهانی در حوزه اقتصاد در حال ظهور است و "مدل آلمانی" تجارت را هدف قرارداده است.
ترامپ در سخنرانیهای انتخاباتیاش چین و مکزیک را دشمنان درجهیک آمریکا اعلام کرد. اما احتمالاً آلمان با اقتصاد صادراتیاش، در رتبه سوم این لیست قرار دارد. هیچ اقتصاد بزرگی مانند آلمان به تبادل آزاد کالا و خدمات، تجارت آزاد مرزی و صادرات بدون مانع وابسته نیست.
هرروز بیشتر آشکار میشود که ریاست جمهوری ترامپ در پیمان ترانس آتلانتیک وقفه ایجاد خواهد کرد. این مسئله از زمان جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است. با حضور رئیسجمهوری در آمریکا که صنعت خودروسازی آلمان را با تعرفههای سیوپنج درصدی تهدید میکند و دائماً هشدار میدهد که "آلمانیها با آمریکا بسیار ناعادلانه بودهاند"، حتی این احتمال وجود دارد که رابطه دوستانه دو کشور جای خود را به دشمنی بدهد. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان و دیگر مدیران و مقامات دولتی در این فکرند که چگونه به بهترین نحو با این مشکل روبرو شوند. آیا بهتر است که آرام و خونسرد بمانند و بر قدرت عقلانیت و قوانین اقتصاد جهانی تکیه کنند؟ یا بهتر است اقدامات متقابل انجام دهند، دنبال متحدان جدید در آسیا باشند و از خلأ ایجادشده استفاده کنند؟
درهرصورت، با حساستر و شکنندهتر شدن دنیا، مسائل زیادی درخطر است. عواقب بحران اقتصادی و حتی جنگ تجاری برای آلمان فاجعهبار خواهد بود؛ بهخصوص که آلمان در آستانه انتخابات است. پوپولیست های جناح راست که شدیداً علاقه دارند جریان "ترامپیسم" وارد آلمان شود، حتماً از هرگونه رکود اقتصادی استفاده میکنند و خود را در میان قربانیان جهانیسازی، بهعنوان قهرمان جلوه میدهند.
رئیسجمهور وعده داده در صورت رشد اقتصادی پایدار، کاهش مالیاتها و هزینههای دولتی را اجرایی خواهد کرد. به نظر میرسد بازارهای سهام حرفش را باور کردهاند. افراد و سازمانهای مثبت نگر اعتقاد دارند که روزهای خوشی پیش روست و اگر اقتصاد آمریکا شکوفا شود، سختگیریها و تهدیدهای ترامپ خیلی زود از میان خواهند رفت.
نشانهای روشن
تمام اقتصاددانان معتقدند سیاستهای ضد جهانیشدن، به جنگ تجاری میانجامد و نوآوری شرکتهای بزرگ را میکشد و سبب رکود اقتصاد جهانی میشود. افراد بدبین نگران هستند. هر چه اقتصاد آمریکا بیشتر با شکست مواجه شود، اقدامات ترامپ رادیکالتر خواهند شد.
ترامپ در هفته اول ریاست جمهوری اعضای کابینه خود را تعیین کرد که وظیفه دارند به شعارهای انتخاباتی او جامعه عمل بپوشانند؛ یعنی برنامههای روشنِ در سیاستهای مالی و مالیاتی، بانک فدرال، صنعت و تجارت.
برای انجام این کار، ترامپ همانند اوباما از بهترین اقتصاددانهای کشور دعوت به همکاری نکرد. در عوض، بهطور انحصاری به "بازرگانان" تکیه کرده است: افرادی که میلیاردها یا حداقل میلیونها دلار در بازار آزاد درآمد کسب کردهاند. همهی این تجار به یک ایدئولوژی واحد معتقد نیستند. کاملاً برعکس، برخی طرفدار "حمایت گرایی" هستند و برخی طرفدار جهانیشدن. برخی خواستار ایجاد زیرساخت عظیم و تحت حمایت دولت هستند و تعدادی خواستار کاهش هزینههای اصلی هستند. برخی میخواهند بازارها را آزاد بگذارند و برخی دیگر خواهان نظارت دولت بر صنایع کلیدی هستند. برخی محافظهکاران سرسخت و برخی دیگر لیبرال هستند.
هنوز معلوم نیست چه کسانی پیروز میشوند. ترامپ تأثیر و قدرت مشاورانش را در چندین مرکز قدرت تقسیم کرده است. اما در نهایت، تنها یک نفر تصمیمگیری خواهد کرد که بهاحتمال زیاد روند پیشروی امور به خلق و خویش در زمان تصمیمگیری مرتبط خواهد بود. غیرقابلپیشبینی بودن یکی از خصوصیات ترامپیسم است.
بالاترین میزان در تاریخ
بازارهای سهام و مصرفکنندگان از این موضوع چندان نگران نیستند که بسیاری از عناصر کلیدی برنامه اقتصادی ترامپ باهم جور درنمیآیند و حتی گاهی باهم در تناقضاند. روز چهارشنبه "میانگین صنعتی داو جونز" به بالاترین سطح در تاریخ رسید. همچنین ضریب اطمینان مصرفکننده در بالاترین سطح خود از دوران قبل از یازده سپتامبر قرار دارد.
این شوق و اشتیاق از وعده کاهش تریلیون ها دلار هزینه مالیات ناشی میشود. این کاهشها قرار است شرکتها و افراد را به سرمایهگذاری تشویق کند؛ به این امید که رشد اقتصادی درآمدهای مالیاتی کافی برای جبران کاهش مالیاتها فراهم کند.
چنین مفاهیمی جدید نیستند. رونالد ریگان در دههی 1980 طرح "اقتصاد جانب عرضه" را پیشنهاد داد. اما طرحشان طبق برنامه پیش نرفت.
کاهش مالیات نرخ رشد اقتصادی را سه درصد افزایش داد. اما همزمان، ایالاتمتحده بیش از هر کشور دیگری در جهان بدهی بالا آورد و با کسری بودجه عظیمی روبرو شد. بعدها از این استراتژی بهعنوان یک شکست یاد شد و جورج اچ دبلیو بوش مالیاتها را به میزان قابلتوجهی افزایش داد.
به این دلیل اقتصاددانان (صرفنظر از گرایشها سیاسیشان) بسیار نگراناند که اقتصاد ترامپ نیز فرجامی مانند اقتصاد ریگان داشته باشد و شرایط را برای طبقه متوسط بدتر کند.
اکثر کارشناسان اقتصادی بر این باورند که طرحها مبارزه با تجارت آزاد سادهلوح و حتی خطرناک هستند. "ادموند فلپس" برنده جایزه نوبل اقتصاد و مدیر مرکز جامعه و سرمایهداری در دانشگاه کلمبیا میگوید: "موانع تجاری دولت آسیبهای زیادی به اقتصاد کشور وارد میکند." او میگوید افرادی که ترامپ وعده داد به آنها کمک کند، اولین کسانی هستند که عواقب فوری این تصمیمات اشتباه را حس خواهند کرد: افرادی که به دلیل جهانیسازی نادیده گرفته شدند. این دسته افراد وابستگی زیادی به قیمتهای پایین دارند. اما اگر قرار باشد با افزایش تعرفهها کالاهای وارداتی گرانتر شوند، کیفیت زندگی این افراد فوراً تحت تأثیر قرار میگیرد.
اما ترامپ تاکنون به نظرات کارشناسان توجهی نکرده است. قول داده رونق را به شهرهای صنعتی آمریکا بازگرداند و در چند هفته گذشته نشان داد که حاضر است بر تمام شرکت هایی که شغلها را از کشور خارج میکنند، فشار وارد کند.
اولین قربانیاش شرکت "Conglomerate United Technilogies” بود که قصد داشت چند صد شغل را از ایندیانا به مکزیک منتقل کند. ترامپ در توییتر به دنبال این شرکت رفت. اکنون این شرکت تصمیم گرفته قسمتی از مشاغل را در برخی دیگر از شرکتهای آمریکایی مانند فورد، جنرال موتورز و غیره تقسیم کند. این شرکتها نیز قصد داشتند پس از کاهش قیمت سهامشان به دلیل حملات ترامپ، قسمتی از خط تولید خود را به مکزیک منتقل کنند.
فلپس میگوید: "شبیه اقتصاد دوران فاشیستها شده است. رهبر باید مسئول اقتصاد کشور باشد و به سازمانها و شرکتها بگوید چه باید بکنند."
او میگوید بزرگترین خطر متوجهی نوآوری شرکتهای بزرگ است: "اگر یک نوآور قصد ارائه محصول یا برپایی شرکت جدیدی را داشته باشد و از طرفی نگران اقدامات تنبیهی و واکنشهای رئیس دولت باشد، احتمالاً از سرمایهگذاری صرفنظر خواهد کرد."
هدف بعدی
یکی از صنایعی که اخیراً ترامپ آن را هدف قرار داد، صنعت دارو است. او خواستار کاهش قیمت دارو شد و بنابراین در میان شرکتهای دارویی و بیوتکنولوژی زنگ خطر به صدا درآمد. اگر در آینده دولت قیمتها را تعیین کند چه؟ آیا بهتر نیست فعلاً دست از سرمایهگذاری برداریم؟
چنین نگرانیهایی جلوی ترامپ را نمیگیرد. بلکه او درصدد است این نظم نوین اقتصادی را در آمریکا و کل جهان برقرار کند. بنابراین بهسرعت شرکتهای آلمانی را هدف قرارداد.
در حمله به صنعت خودروسازی آلمان، شرکتی را مثال زد که میتواند نمونهای از سرمایهگذاری خارجی مناسب در آمریکا باشد. BMW بیش از بیست سال است که در آمریکا خودرو میسازد. در سال 2016، بیش از 411 هزار SUV در آمریکا سرهمبندی شد که بسیار بیشتر از میزان فروشش در آمریکا است. BMW نزدیک به 70 هزار نفر را در آمریکا استخدام کرده و برنامه دارد افراد بیشتری را استخدام کند.
درواقع BMW به کاهش کسری بودجه آمریکا کمک میکند. هفتاد درصد از خودروهای تولیدشده در آمریکا صادر میشوند. این شرکت با صادراتی به ارزش 10 میلیارد دلار، در حال حاضر بزرگترین صادرکننده ماشین در آمریکا است. هارالد کروگر مدیرعامل BMW میگوید: "ما آمریکا را خانه دوم خود میدانیم."
بنابراین تهدید ترامپ دفاتر مرکزی این شرکت در مونیخ را تحت تأثیر قرار نخواهد داد. اما دیگر شرکتهای خودروسازی در آلمان، نسبت به تعرفههای اعمالشده بر خودروهایی که در مکزیک ساخته میشوند، حساسیت بیشتری دارند. شرکتهایی مانند "دایملر" و "فولکس واگن".
عدم تعادل
اخیراً، آلمان رکورد بزرگی در تجارت خارجی جهانی ثبت کرد: میزان صادرات المان 260 میلیارد دلار بیشتر از میزان واردات بوده است. این میزان برابر با 8 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور است. در این میان 54 میلیارد یورو از صادرات به آمریکا حاصلشده است. این عدم تعادل بزرگ منشأ نارضایتیهای ترامپ و اطرافیانش بوده است. اما چگونه میتوان یک عدم تعادل در این مقیاس را اصلاح کرد؟
نمیتوان صنعت آلمان با قدرت صادرات و محصولاتش را مقصر دانست. اما میتوان از سیاستهای اقتصادی دولت آلمان انتقاد کرد که تقاضای داخلی را بهشدت ضعیف نگهداشته است. شرکتها و مصرفکنندگان در داخل کشور پول زیادی خرج نمیکنند. "کارل کریسشن ون وایتسکر" اقتصاددانی در موسسه "ماکس پلانک" ایدهای دارد که معتقد است واردات آلمان را بدون تحت تأثیر قرار دادن صادرات، تقویت میکند. وایتسکر برای تعادل حسابهای جاری، یک مکانیسم ترمزدار در نظر میگیرد. پارلمان نیز مالیات بر ارزشافزوده را کم کرده و مصرفکنندگان آلمانی را بهصرف هزینه و خرید کالای وارداتی تشویق میکند.
پایان جهانیسازی؟
محتملترین سناریو این است که صنعت صادرات آلمان در حفظ سلطه خود هر روز با مشکلات بیشتری مواجه میشود و در سالهای پیش رو، مازاد صادرات خود به خود کاهش مییابد. جهانیسازی دارد قوای خود را از دست میدهد و نقطه تعادل در اقتصاد جهان در حال تغییر است. برتری غرب (مثلاً اروپا و آمریکا) بر مناطق آسیا- اقیانوسیه، از منظر تأثیر و اهمیت رو به کاهش است، زیرا جهان رو به چندقطبی و پیچیدهتر شدن است.
اخیراً تعدادی از اقتصاددانان در موسسه "Credit Suisse” درباره جریان در حال تغییر دنیا نوشتند: "از دیدگاه ما دوره جهانیسازی به پایان رسیده و بهآرامی جای خود را به جهانی میدهد که قطبهای بسیار خاص و متفاوتی در زمینهٔ های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی در حال شکلگیری هستند.
این بدین معناست که نظم اقتصاد جهانی به آن شکلی که تاکنون میشناختیم، به تاریخ پیوسته است. "توماس استرابهار" استاد اقتصاد در دانشگاه هامبورگ میگوید: "فعلاً همهچیز در حال فروپاشی است." او میگوید اصول بینالمللی کار در حال تغییر و تحول است و آلمان باید جای خود را در این تحولات جدید پیدا کند.
به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، اخیراً برج ترامپ در خیابان پنجم نیویورک شاهد رژه بیپایانی از خودروهای سواری بزرگ و مرسدس بنزهای کلاس- اس بوده که به آنجا رفتوآمد میکردند. مدیران شرکتهای تسلا، بوئینگ و دهها شرکت دیگر برای دیدار و همکاری با دونالد ترامپ به آنجا رفتند. ترامپ همواره از این دیدارها ابراز خشنودی کرده، اما از طرف دیگر هیچ صدایی به گوش نمیرسد.
از مسائل پشت پرده تا این حد اطلاع داریم: آنها برای مذاکره یا مشاوره دادن به رئیسجمهور به آنجا نرفتند. به دیدار او رفتند تا جای پایِ معاملات خود را محکم کنند. آنها در موضع دفاعی قرار دارند و امیدوارند ترامپ با شرکتهایی که میشناسد رفتار ملایمتری داشته باشد.
مدیران ارشد آلمان در ملاقات با ترامپ از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند و شدیداً نگران آینده و آنچه با خود میآورد، هستند. آنها از اظهارنظر عمومی درباره ترامپ خودداری کردهاند. اما در جمع خود، تنها درباره ترامپ حرف میزنند.
در میان آنها ترس زیادی وجود دارد که تجارتشان هدف حملههای ترامپ قرار گیرد. کسی نمیداند در این عصر جدید سیاسی، چه قوانینی وجود دارند. در عصری حضور دارند که ممکن است میلیاردها دلار تنها با یک پیام توییتری ساده از بین رود. دورهای که در آن تشخیص دوست از دشمن ممکن نیست.
در عصری قرار داریم که با اولین روز حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید آغاز شد. در همان روز از آنچه سالیانِ سال مهمترین موتور اقتصادی جهان شناخته میشد، فاصله گرفت: تجارت آزاد و جهانیسازی در پوپولیسم جدید آمریکا جایی ندارند.
ترامپ بلافاصله از "مشارکت ترانس پاسیفیک" (TPP) فاصله گرفت و گفت قصد مذاکرهی مجددِ چنین معاملاتی را دارد که آنها را "معاملاتی وحشتناک" و منشأ سقوط آمریکا دانست. او در جریان مبارزات انتخاباتی گفت: "این موج جهانیشدن بهطور کامل طبقه متوسط ما را نابود کرده است."
در همان روز، بسیاری از مدیران برجسته آمریکا نزد او رفتند تا درباره مهمترین بخشهای اقتصادی جامعه با او صحبت کنند. ترامپ این دیدارها را "جلسات شنود" نامید. اما این ترامپ نبود که به حرفهای آنها گوش داد، بلکه مدیران تجاری به قوانین جدید او در عصر جدید گوش دادند. "اول آمریکا" تنها شعار اوست و به کسانی که با ترامپ همراه شوند، پاداشهای بزرگی مانند کاهش مالیات و فرصتهای سرمایهگذاری داده میشود.
اما کسانی که با این جریان مخالفت کنند، با اعمال تعرفه، مالیات و اقدامات تلافیجویانه دولت و بدتر از همه خشم رئیسجمهور، مجازات میشوند. این اخطار در پیامی توییتری اعلام شد و در پی آن قیمت سهام در والاستریت سقوط کرد.
حمله به مدل آلمانی
هفته اول ریاست جمهوری ترامپ سرشار از قدرتنمایی و ترویج ترس و تهدید بود. هفتهای بود که سؤالات جدید و اساسی مطرح شد: آیا ترامپ میتواند بهراحتی قوانین و اصول پایهای اقتصاد را تغییر دهد؟ قوانینی که شرکتهای چندملیتی را وادار به افزایش سود و حداقل رسانی هزینهها میکند؟ آیا میتوان با جهانیسازی از طریق چند پیام توییتری مقابله کرد؟ و مهمتر از همه، آیا رئیسجمهور آمریکا خطر جنگ تجارت جهانی را به جان میخرد تا بتواند برنامههای داخلی خود را تحمیل کند؟ در حال حاضر به نظر میرسد پاسخ این سؤالها "بله" باشد.
عواقب ناشی از این تغییر سیاسی رادیکال تنها به آمریکا محدود نمیشود. زمانی که بزرگترین و بانفوذترین قدرت اقتصادی جهان تغییر کند، پسلرزههایش در تمام جهان حس خواهد شد. یک نظم نوین جهانی در حوزه اقتصاد در حال ظهور است و "مدل آلمانی" تجارت را هدف قرارداده است.
ترامپ در سخنرانیهای انتخاباتیاش چین و مکزیک را دشمنان درجهیک آمریکا اعلام کرد. اما احتمالاً آلمان با اقتصاد صادراتیاش، در رتبه سوم این لیست قرار دارد. هیچ اقتصاد بزرگی مانند آلمان به تبادل آزاد کالا و خدمات، تجارت آزاد مرزی و صادرات بدون مانع وابسته نیست.
هرروز بیشتر آشکار میشود که ریاست جمهوری ترامپ در پیمان ترانس آتلانتیک وقفه ایجاد خواهد کرد. این مسئله از زمان جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است. با حضور رئیسجمهوری در آمریکا که صنعت خودروسازی آلمان را با تعرفههای سیوپنج درصدی تهدید میکند و دائماً هشدار میدهد که "آلمانیها با آمریکا بسیار ناعادلانه بودهاند"، حتی این احتمال وجود دارد که رابطه دوستانه دو کشور جای خود را به دشمنی بدهد. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان و دیگر مدیران و مقامات دولتی در این فکرند که چگونه به بهترین نحو با این مشکل روبرو شوند. آیا بهتر است که آرام و خونسرد بمانند و بر قدرت عقلانیت و قوانین اقتصاد جهانی تکیه کنند؟ یا بهتر است اقدامات متقابل انجام دهند، دنبال متحدان جدید در آسیا باشند و از خلأ ایجادشده استفاده کنند؟
درهرصورت، با حساستر و شکنندهتر شدن دنیا، مسائل زیادی درخطر است. عواقب بحران اقتصادی و حتی جنگ تجاری برای آلمان فاجعهبار خواهد بود؛ بهخصوص که آلمان در آستانه انتخابات است. پوپولیست های جناح راست که شدیداً علاقه دارند جریان "ترامپیسم" وارد آلمان شود، حتماً از هرگونه رکود اقتصادی استفاده میکنند و خود را در میان قربانیان جهانیسازی، بهعنوان قهرمان جلوه میدهند.
رئیسجمهور وعده داده در صورت رشد اقتصادی پایدار، کاهش مالیاتها و هزینههای دولتی را اجرایی خواهد کرد. به نظر میرسد بازارهای سهام حرفش را باور کردهاند. افراد و سازمانهای مثبت نگر اعتقاد دارند که روزهای خوشی پیش روست و اگر اقتصاد آمریکا شکوفا شود، سختگیریها و تهدیدهای ترامپ خیلی زود از میان خواهند رفت.
نشانهای روشن
تمام اقتصاددانان معتقدند سیاستهای ضد جهانیشدن، به جنگ تجاری میانجامد و نوآوری شرکتهای بزرگ را میکشد و سبب رکود اقتصاد جهانی میشود. افراد بدبین نگران هستند. هر چه اقتصاد آمریکا بیشتر با شکست مواجه شود، اقدامات ترامپ رادیکالتر خواهند شد.
ترامپ در هفته اول ریاست جمهوری اعضای کابینه خود را تعیین کرد که وظیفه دارند به شعارهای انتخاباتی او جامعه عمل بپوشانند؛ یعنی برنامههای روشنِ در سیاستهای مالی و مالیاتی، بانک فدرال، صنعت و تجارت.
برای انجام این کار، ترامپ همانند اوباما از بهترین اقتصاددانهای کشور دعوت به همکاری نکرد. در عوض، بهطور انحصاری به "بازرگانان" تکیه کرده است: افرادی که میلیاردها یا حداقل میلیونها دلار در بازار آزاد درآمد کسب کردهاند. همهی این تجار به یک ایدئولوژی واحد معتقد نیستند. کاملاً برعکس، برخی طرفدار "حمایت گرایی" هستند و برخی طرفدار جهانیشدن. برخی خواستار ایجاد زیرساخت عظیم و تحت حمایت دولت هستند و تعدادی خواستار کاهش هزینههای اصلی هستند. برخی میخواهند بازارها را آزاد بگذارند و برخی دیگر خواهان نظارت دولت بر صنایع کلیدی هستند. برخی محافظهکاران سرسخت و برخی دیگر لیبرال هستند.
هنوز معلوم نیست چه کسانی پیروز میشوند. ترامپ تأثیر و قدرت مشاورانش را در چندین مرکز قدرت تقسیم کرده است. اما در نهایت، تنها یک نفر تصمیمگیری خواهد کرد که بهاحتمال زیاد روند پیشروی امور به خلق و خویش در زمان تصمیمگیری مرتبط خواهد بود. غیرقابلپیشبینی بودن یکی از خصوصیات ترامپیسم است.
بالاترین میزان در تاریخ
بازارهای سهام و مصرفکنندگان از این موضوع چندان نگران نیستند که بسیاری از عناصر کلیدی برنامه اقتصادی ترامپ باهم جور درنمیآیند و حتی گاهی باهم در تناقضاند. روز چهارشنبه "میانگین صنعتی داو جونز" به بالاترین سطح در تاریخ رسید. همچنین ضریب اطمینان مصرفکننده در بالاترین سطح خود از دوران قبل از یازده سپتامبر قرار دارد.
این شوق و اشتیاق از وعده کاهش تریلیون ها دلار هزینه مالیات ناشی میشود. این کاهشها قرار است شرکتها و افراد را به سرمایهگذاری تشویق کند؛ به این امید که رشد اقتصادی درآمدهای مالیاتی کافی برای جبران کاهش مالیاتها فراهم کند.
چنین مفاهیمی جدید نیستند. رونالد ریگان در دههی 1980 طرح "اقتصاد جانب عرضه" را پیشنهاد داد. اما طرحشان طبق برنامه پیش نرفت.
کاهش مالیات نرخ رشد اقتصادی را سه درصد افزایش داد. اما همزمان، ایالاتمتحده بیش از هر کشور دیگری در جهان بدهی بالا آورد و با کسری بودجه عظیمی روبرو شد. بعدها از این استراتژی بهعنوان یک شکست یاد شد و جورج اچ دبلیو بوش مالیاتها را به میزان قابلتوجهی افزایش داد.
به این دلیل اقتصاددانان (صرفنظر از گرایشها سیاسیشان) بسیار نگراناند که اقتصاد ترامپ نیز فرجامی مانند اقتصاد ریگان داشته باشد و شرایط را برای طبقه متوسط بدتر کند.
اکثر کارشناسان اقتصادی بر این باورند که طرحها مبارزه با تجارت آزاد سادهلوح و حتی خطرناک هستند. "ادموند فلپس" برنده جایزه نوبل اقتصاد و مدیر مرکز جامعه و سرمایهداری در دانشگاه کلمبیا میگوید: "موانع تجاری دولت آسیبهای زیادی به اقتصاد کشور وارد میکند." او میگوید افرادی که ترامپ وعده داد به آنها کمک کند، اولین کسانی هستند که عواقب فوری این تصمیمات اشتباه را حس خواهند کرد: افرادی که به دلیل جهانیسازی نادیده گرفته شدند. این دسته افراد وابستگی زیادی به قیمتهای پایین دارند. اما اگر قرار باشد با افزایش تعرفهها کالاهای وارداتی گرانتر شوند، کیفیت زندگی این افراد فوراً تحت تأثیر قرار میگیرد.
اما ترامپ تاکنون به نظرات کارشناسان توجهی نکرده است. قول داده رونق را به شهرهای صنعتی آمریکا بازگرداند و در چند هفته گذشته نشان داد که حاضر است بر تمام شرکت هایی که شغلها را از کشور خارج میکنند، فشار وارد کند.
اولین قربانیاش شرکت "Conglomerate United Technilogies” بود که قصد داشت چند صد شغل را از ایندیانا به مکزیک منتقل کند. ترامپ در توییتر به دنبال این شرکت رفت. اکنون این شرکت تصمیم گرفته قسمتی از مشاغل را در برخی دیگر از شرکتهای آمریکایی مانند فورد، جنرال موتورز و غیره تقسیم کند. این شرکتها نیز قصد داشتند پس از کاهش قیمت سهامشان به دلیل حملات ترامپ، قسمتی از خط تولید خود را به مکزیک منتقل کنند.
فلپس میگوید: "شبیه اقتصاد دوران فاشیستها شده است. رهبر باید مسئول اقتصاد کشور باشد و به سازمانها و شرکتها بگوید چه باید بکنند."
او میگوید بزرگترین خطر متوجهی نوآوری شرکتهای بزرگ است: "اگر یک نوآور قصد ارائه محصول یا برپایی شرکت جدیدی را داشته باشد و از طرفی نگران اقدامات تنبیهی و واکنشهای رئیس دولت باشد، احتمالاً از سرمایهگذاری صرفنظر خواهد کرد."
هدف بعدی
یکی از صنایعی که اخیراً ترامپ آن را هدف قرار داد، صنعت دارو است. او خواستار کاهش قیمت دارو شد و بنابراین در میان شرکتهای دارویی و بیوتکنولوژی زنگ خطر به صدا درآمد. اگر در آینده دولت قیمتها را تعیین کند چه؟ آیا بهتر نیست فعلاً دست از سرمایهگذاری برداریم؟
چنین نگرانیهایی جلوی ترامپ را نمیگیرد. بلکه او درصدد است این نظم نوین اقتصادی را در آمریکا و کل جهان برقرار کند. بنابراین بهسرعت شرکتهای آلمانی را هدف قرارداد.
در حمله به صنعت خودروسازی آلمان، شرکتی را مثال زد که میتواند نمونهای از سرمایهگذاری خارجی مناسب در آمریکا باشد. BMW بیش از بیست سال است که در آمریکا خودرو میسازد. در سال 2016، بیش از 411 هزار SUV در آمریکا سرهمبندی شد که بسیار بیشتر از میزان فروشش در آمریکا است. BMW نزدیک به 70 هزار نفر را در آمریکا استخدام کرده و برنامه دارد افراد بیشتری را استخدام کند.
درواقع BMW به کاهش کسری بودجه آمریکا کمک میکند. هفتاد درصد از خودروهای تولیدشده در آمریکا صادر میشوند. این شرکت با صادراتی به ارزش 10 میلیارد دلار، در حال حاضر بزرگترین صادرکننده ماشین در آمریکا است. هارالد کروگر مدیرعامل BMW میگوید: "ما آمریکا را خانه دوم خود میدانیم."
بنابراین تهدید ترامپ دفاتر مرکزی این شرکت در مونیخ را تحت تأثیر قرار نخواهد داد. اما دیگر شرکتهای خودروسازی در آلمان، نسبت به تعرفههای اعمالشده بر خودروهایی که در مکزیک ساخته میشوند، حساسیت بیشتری دارند. شرکتهایی مانند "دایملر" و "فولکس واگن".
عدم تعادل
اخیراً، آلمان رکورد بزرگی در تجارت خارجی جهانی ثبت کرد: میزان صادرات المان 260 میلیارد دلار بیشتر از میزان واردات بوده است. این میزان برابر با 8 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور است. در این میان 54 میلیارد یورو از صادرات به آمریکا حاصلشده است. این عدم تعادل بزرگ منشأ نارضایتیهای ترامپ و اطرافیانش بوده است. اما چگونه میتوان یک عدم تعادل در این مقیاس را اصلاح کرد؟
نمیتوان صنعت آلمان با قدرت صادرات و محصولاتش را مقصر دانست. اما میتوان از سیاستهای اقتصادی دولت آلمان انتقاد کرد که تقاضای داخلی را بهشدت ضعیف نگهداشته است. شرکتها و مصرفکنندگان در داخل کشور پول زیادی خرج نمیکنند. "کارل کریسشن ون وایتسکر" اقتصاددانی در موسسه "ماکس پلانک" ایدهای دارد که معتقد است واردات آلمان را بدون تحت تأثیر قرار دادن صادرات، تقویت میکند. وایتسکر برای تعادل حسابهای جاری، یک مکانیسم ترمزدار در نظر میگیرد. پارلمان نیز مالیات بر ارزشافزوده را کم کرده و مصرفکنندگان آلمانی را بهصرف هزینه و خرید کالای وارداتی تشویق میکند.
پایان جهانیسازی؟
محتملترین سناریو این است که صنعت صادرات آلمان در حفظ سلطه خود هر روز با مشکلات بیشتری مواجه میشود و در سالهای پیش رو، مازاد صادرات خود به خود کاهش مییابد. جهانیسازی دارد قوای خود را از دست میدهد و نقطه تعادل در اقتصاد جهان در حال تغییر است. برتری غرب (مثلاً اروپا و آمریکا) بر مناطق آسیا- اقیانوسیه، از منظر تأثیر و اهمیت رو به کاهش است، زیرا جهان رو به چندقطبی و پیچیدهتر شدن است.
اخیراً تعدادی از اقتصاددانان در موسسه "Credit Suisse” درباره جریان در حال تغییر دنیا نوشتند: "از دیدگاه ما دوره جهانیسازی به پایان رسیده و بهآرامی جای خود را به جهانی میدهد که قطبهای بسیار خاص و متفاوتی در زمینهٔ های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی در حال شکلگیری هستند.
این بدین معناست که نظم اقتصاد جهانی به آن شکلی که تاکنون میشناختیم، به تاریخ پیوسته است. "توماس استرابهار" استاد اقتصاد در دانشگاه هامبورگ میگوید: "فعلاً همهچیز در حال فروپاشی است." او میگوید اصول بینالمللی کار در حال تغییر و تحول است و آلمان باید جای خود را در این تحولات جدید پیدا کند.
نظر شما