دونالد ترامپ راه نیکسون را می رود؟
وال استریت ژورنال نوشت: از جهات بسیاری می توان دونالد ترامپ را وارث نیکسون محسوب کرد. هر دوی آن ها سیاست هایی ضد نخبگان داشتند و پروژه های بزرگی را برای پیاده سازی ایده های محافظه کارانه شان سازماندهی کردند.
اگر شما از جمهوری خواهان بپرسید حزب خود را چگونه معرفی خواهند کرد، بیشتر آن ها خواهد با کلیدواژه محافظه کاری این تعریف را ارائه خواهند کرد، اما مشکل در اینجاست که این کلمه در نظر آن ها چه معناست. این حزب معتقد به کوچک شدن دولت و عدم دخالت دولت در اقتصاد است و با گرفتن مالیات بیشتر از ثروتمندان مخالفت می کند. این حزب گرایش بیشتری به مذهب دارد. در عرصه سیاست خارجی، جمهوری خواهان طرفدار افزایش بودجه نظامی اقداماتی هستند که به بزرگتر و قدرتمندتر شدن ارتش منتهی شود. جمهوری خواهان، به خصوص نومحافظه کاران باور دارند آمریکا باید در عرصه خارجی سیاستهای تهاجمی را دنبال کند و بر کشورهایی که مسیری خلاف اراده این کشور را درپیش بگیرند فشار بیاورد.
در 1950 جمهوری خواهان با انتخابی سرنوشت ساز مواجه شدند. آیا آنها خود را ملزم به قبول تغییرات جدید خواهند کرد یا به دنبال لغو کردن آن خواهند رفت؟ آیزنهاور که بعنوان یک جمهوری خواه مدرن شناخته می شد شبکه ای گسترده از بزرگراه ها و دانشگاه های تحقیقاتی در سطح جهانی ایجاد کرده بود، به جای لغو خدمات و امنیت اجتماعی، آن را تثبیت کرد و برای به حاشیه راندن جناح راست سنتی تلاش کرد، که جریانی در میان جمهوری خواهان بود که خواهان سبک کردن بار دولت از ارائه خدمات اجتماعی به مردم بود.
در آن زمان شرایط به نحوی بود که تصور محو کامل راست سنتی در ایالات متحده دور از ذهن و غیر ممکن به نظر نمی رسید. اما این اتفاق رخ نداد. عناصر جدیدتری از دل راست قدیمی دوباره در قامتی نو ظهور کردند. اما بر خلاف راست قدیمی، این جنبش محافظه کار جدید انزوا را رها کرد و قول داد که با اعمال سیاست هایی تهاجمی تر با امپریالیسم شوروی مواجه شود. این جریان با تکیه بر یک سنت سیاسی - فلسفی ادعا می کرد که نگران است ایجاد یک دولت متمرکزتر انسجام و استقلال خانوادهها، کلیساها و جوامع کوچک را تضعیف خواهد کرد.
ریچارد نیکسون به صورت غیرقانونی از پروژه های نظارتی سازمان اطلاعات فدرال آمریکا (اف.بی.آی) برای کنترل تحرکات گروههای مخالف دولت خود استفاده کرد و همچنین در انجام اقداماتی که برای احقاق حقوق شهروندان آمریکایی انجام میشد، اختلال ایجاد کرد. وی با استفاده از یک سیستم گسترده وپیچیده، قدرت خود را تقویت کرد و گسترش داد. علاوه بر این در دوران ریاست جمهوری او جنگ ویتنام رخ داد که طی آن بسیاری از سربازان آمریکایی کشته شدند. نیکسون همچنین معتقد بود که نخبگان آمریکا خیانتکار هستند و موجب هرج و مرج در این کشور شده اند. از این نظر می توان مدعی شده که بسیار به فردی مانند ترامپ نزدیکی فکری دارد. همچنین از جهت کنترل تلفن ها نیز این دو جمهوری خواه، بسیار شبیه به هم به نظر می رسند. در دهه 70 میلادی، ریچارد نیکسون در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برای بالابردن شانس پیروزی خود اقدام به شنود تلفنی رقیبان انتخاباتی خود کرد. این ریسک بزرگ در مرحله نخست برای او موفقیتآمیز بود اما رسانهها جریانهای پشت پرده انتخابات را واکاوی کردند و اسناد پنهان، کشف و مطرح گردید. بعدها مشخص شد که چنین اقداماتی قبلا مکرراً صورت گرفته بود و تحقیقات بعدی نشان داد که عمق این گونه فعالیتهای جاسوسی بسیار گسترده بوده است.
پیروزی رونالد ریگان در ابتدای دهه ۱۹۸۰ در حقیقت پیروزی راست گرایان افراطی حزب جمهوریخواه بود که محافظهکاری را در کشور حاکم کرد. وی با شعار کاهش دخالتهای دولت در امر بخش خصوصی، کاهش هزینههای دولت، کاهش مالیاتها و تقویت بودجه نظامی وارد کارزارهای انتخاباتی شد و توانست پیروز شود. به همین دلیل در دوره ریگان، بیشترین میزان کاهش مالیاتها و بیشترین افزایش بودجه نظامی در طول تاریخ آمریکا عملی شد. اما صعود ترامپ جمهوریخواه را میتوان پایان دوران سیاستمداران متفکر آمریکایی تلقی کرد. اگرچه فی الواقع این افول ریشه در دهه 70 میلادی دارد. کیسینجر معتقد است که ریچارد نیکسون آخرین رئیسجمهور استراتژیست آمریکا بود. فارغ از شخصیت و خلق و خوی متفاوت، ساده ترین راه برای شناخت ترامپ این است که او را با تحولات دوران نیکسون و عملکرد او مقایسه کنیم.