اظهارات احمدینژاد پس از توصیه رهبری
محمود احمدینژاد طی سخنانی در جمع تعدادی از حامیانش به ماجرای کنارهگیری خود از انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد.
به گزارش صدای ایران، به نقل از «انتخاب»، گزیده اظهارات احمدینژاد در پی میآید:
* ما از اول هم بحثهای انتخاباتی نداشتیم. حالا رهبری فرمودند، خیال همه راحت شد. چه آنهایی که میخواستند کار کنند و در دلشان دغدغه بود، چه آنهایی که پدر ما را در آوردند و وقتی میخواستیم در یک استان جلسه بگیریم، این میکشید، او تهدید میکرد، احضاریه میآورد و … آقا ول کنید بگذارید کارمان را بکنیم. راحت شدید دیگر! نگران بودید؟
* من امروز با آقای بقایی صحبت میکردم و بحث تاریخی بود. آقای برژنف، سرویس هوایی اختصاصی گذاشته بود که روزانه از سیبری برایش ماهی و خاویار تازه بیاورند که این سالم باشد. الان کجاست؟ یزید و هیتلر و شاه کجا هستند؟
* به خدا اگر یک در ده هزار میلیارد موضوع انتخابات در ذهن من بود، الان آن هم نیست. انسان که تمام نمیشود. انسان که بند به عنوان نیست. دوستانی که میخواهند در انتخابات کار کنند و در انتخابات نظری دارند، بروند و در این مجموعه نباشند.
* من میدانم در این انتخابات حساسیت و فشار زیاد است. میآیند فشار میآورند، وادار میکنند که آقا حمایت کن و اطلاعیه بده! من گفتم هیچ برنامهای در رقابتها ندارم؛ معنایش این است که در انتخابات شورا یا ریاست جمهوری چیزی به معنای حمایت از شخص یا لیست وجود ندارد. اگر نزدیکترین فرد به من هم آمد و گفت، محترم و آزاد است. گرچه من به او میگویم این کار را نکن ولی ارتباطی به من ندارد. روشن است که اگر از کسی حمایت کنم میشود همان بحث دیگر! شوخی و بازی نیست. بگویند آقا خودت نباش، اعتبارت بیاید پشت این آقا، خب خندهدار است دیگر! اگر با من مشورت کنند که میگویم حتما نروید چون ضرورتی ندارد و در این صحنه نمیتوانید کاری کنید و موفق نمیشوید. حضورتان نمیتواند مفید باشد. دلایلش هم موجود است. ما خیالمان راحت است. از اول هم راحت بود. ما این دغدغه را نداریم. مهمترین دغدغه آدم باید خودش باشد.
* یکی گفت آقا من بریدم! گفتم: چه را بریدی؟ دستت را بریدی؟ این حرفها چیست؟ انسان مکتبی، مسلمان و مهدوی مگر تمامی دارد؟ اصلا شرایط اجتماعی مگر میتواند او را تعطیل کند؟ حرکت کمالی، ماموریت و مسئولیتهای انسان مگر تمام میشود؟ هر لحظه دارد شروع میشود. این یک شروع جدید است.
* یادم است چند سال پیش، فرانسه رییسجمهوری داشت که مدام به ایران بی ادبی میکرد. تهدید کرده بود که به ایران حمله میکنیم. گفتم برو بابا تو آن پشه هستی که حالا ما نفهمیدیم کی نشستی روی درخت که میگویی خودت را سفت بگیر! جواب آن تهدید، این بود. او یک خانمی داشت که مشهور بود، هنرپیشه بود. یک روزنامه محلی زد خانم این، فلانکاره است! من اعتراض کردم که ما در جمهوری اسلامی هستیم. او تهدید میکند، ما جلوی تهدیدش را میگیریم اما من نمیتوانم بگویم این رئیسجمهور دزد است. دزدی، سند و مدرک میخواهد. چون دشمنم هست نمیتوانم به او اتهامی بزنم که نیست، بگویم دزد است.
* این ماجرایی که پیش آمد خیال نکنید اشکال من و شما بوده است. بنشینیم و بگوییم آقا اشکال ما چه بوده؟ هر چه! ایشان یک مصلحتی دیدند. من حتی سوال نکردم چرا و به چه مصلحتی این را میگویید. آقا فرمودند مصلحت نیست، گفتم باشد. به یک ثانیه هم طول نکشید. حالا بیاییم بنشینیم و بگوییم علت چه بود؟ برخی شعارها ابراز احساسات مردم بود. البته من تذکر دادم اینها را نگویید اما دلیل اینها نیست. مسائل کلان کشور و انقلاب که این طور نیست.
* باید مراقب خودمان باشیم. اگر ضعفی بوده جبران کنیم. ولی اینکه دنبال مقصر بگردیم، حداقل من میتوانم بگویم مقصر در جمع شما نیست. به یقین میتوانم بگویم اگر کسی تقصیرکار باشد، مقصر در شما نیست.
* برخی میگویند بیخیال، رهبری هست دیگر، کار ما مهم نیست. اینها حرفهای شیطانی است. باید کل جامعه بداند چه کار باید بکند. بیاید در میدان، انرژی بگذارد، بخواهد و حمایت کند و الا امیرالمومنین علیهالسلام را بگذارید بالای سر جامعه، اتفاقی میافتد؟ نه! نمیافتد. همه باید مراقب باشیم.
* موضوع کار من انتخابات نیست. دوستانی که تکلیف دیگری میبینند دستشان را میبوسم اما بروند. نمیتوانیم الان با هم کار کنیم. من به صراحت گفتم و پاسخ دادم. اطلاعیه روشن هم خواهیم داد. بگذارید یک مقدار جلوتر برویم، فضا آماده بشود، مطمئن باشید درباره برخی مسائل داخل هم صحبت خواهیم کرد. بعضی وقتها باید به در بگویی، دیوار بشنود. برخی اوقات باید همین را که بالقوه در ملت و مردم هست بالفعل، شفاف و روشن کنی.
* من محرم و صفر سفرها را تعطیل کردم. انشاءالله بعد صفر ادامه میدهیم و سفر هم میرویم.