آنچه کربلا به ما میآموزد
به گزارش صدای ایران، نشریه «خط حزب الله» به مناسبت فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی، در پنجاه و چهارمین شماره خود بخش هایی از بیانات رهبر انقلاب درباره روش امام حسین (ع) در مواجهه با طاقوت را منتشر کرده است.
در سخن هفته آخرین شماره «خط حزب الله» آمده است:
آنچه کربلا به ما می آموزد
روش امام حسین(ع) در مواجهه با طاغوت
حرکت تاریخی امام حسین درس قیام لِله و مبارزه در مقابل طاغوت است. چرا و چه زمانی باید در مقابل طاغوت قیام کرد؟ چگونه باید مبارزه کرد؟ امام حسین در مقابل انحراف بزرگی که اصل اسلام را در خطر قرار داده بود بهپا خاست. هر یک از اجزای این حرکت حقّ او ،که برای همیشه تاریخ روشنگر است، یک درس و الگوست. یکی از مهمترینِ این درسها، نوع مواجهه حضرت سیدالشهداء با طاغوت بود. «حرکت و قیام حسینی، یک قیام زباندار است... با دوستان خود، با دشمنان خود، با بیتفاوتها، با متعصبها، با همراهان، با متخلفین، با همه، امام حسین صحبت کرد و حرف زد و مطالب خودش را بیان کرد... اینها تشریح کنندهی حادثه عاشوراست. 20 /7 /63»
1. هنگامیکه حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربنسعد در روز سوم محرم ظاهراً وارد کربلا شد، یک مدت، چند روزی بین امام حسین و عُمرِسعد مدام گفتگو میشد. چند بار عُمرِسعد بلند شد، آمد در خیمه امام حسین، نشستند باهم صحبت کردند. در یکی از این صحبتها، خطاب به عُمرِسعد جمله حضرت، جملة طلبکارانه است. حالا اینجا، شما تصور وضع را بکنید. امام حسین کسی است که قیام کرده و حالا آمده در این بیابان، به حسبِ ظاهر گیر افتاده و محاصره شده. ظاهر قضیه این بود. حضرت با یک مشت زن و بچه، با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر، آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند، با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جوری در این بیابان ماندهاند.اطرافشان هم، چندهزار مرد مسلحی که پول گرفتهاند، آمدهاند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهای وحشی، همان «عَسَلانُ الفَلَواة» که خودِ حضرت در مکه فرمودند: «کَاَنّی بِاَوصالی یَتَقَطَّعُها عَسَلانُ الفَلَواة بَینَ النَّواویسِ وَ کَربَلا»، همان گرگهای درندة گرسنة صحرایی؛ شمشیرها دستشان، نیزهها دستشان و دهانهای بازشان را منتظر طعمههای امیر عُبیدا... قرار دادهاند.یک عده اینطوری امام حسین را محاصره کردهاند. خب، ظاهر قضیه این است که حسینبنعلی اینجا گیر افتاده. در یک چنین وضعی، شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود. حالا هم، فرمانده همان لشکری که علیالظاهر پیروز است، آمده داخل خیمه امام حسین. صحبتی که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟ قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند: آقا چرا آمدی؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده، یک کاری بکنیم. میبینیم درست بهعکس است.وقتی میآید داخل خیمه امام حسین، امام حسین سؤال میکنند یابنسعد! تو چرا حاضر نیستی که با ما حرکت کنی، قیام کنی؟ او میگوید که من بچههایم در آنجایند و گیر میافتند. حضرت میگویند برو، پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدا... سر باز بزن. میگوید نمیتوانم، میترسم، به من حمله میکنند، مالم را میگیرند.یعنی حضرت او را در موضع انفعال قرار میدهند. به او اعتراض میکنند و او در صدد عذرخواهی از امام حسین برمیآید. یکچنین روحیهی قوی و محکمی است. 8 /4 /61»
2. همچنین در منزل دوم یا سوم بود که آنجا حضرت یک سخنرانی کردند، در آن سخنرانی اینطوری گفتند: «ای مردم! پیغمبر خدا فرمود که هرکسی ببیند قدرتی، سلطانی در جامعه وجود دارد که حرام خدا را حلال کرده و حلال خدا را حرام کرده، عهد خدا را و پیمان الهی را شکسته، در میان بندگان خدا با ظلم و با جور و با دشمنی و با کینه ورزی حرکت میکند و عمل میکند؛ یعنی محبت مردم در دلش نیست، علاقه ای به مردم ندارد، مصالح مردم برایش مهم نیست، مصالح خودش برایش مهم است، هرکس این وضعیت را ببیند و علیه این وضعیت، به زبان یا عمل اقدامی نکند، «کانَ حَقیقاً عَلَی ا...ِ اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه» یعنی بر خدای متعال فرض است و حق است که این آدمِ بی تفاوت را هم ببرد همانجایی که آن جائر را می برد در قیامت، این را هم به عذاب او مبتلا بکند؛ برای خاطر این بی تفاوتیها در مقابل ستم و در مقابل فساد و در مقابل انحراف. کسانی که بیتفاوت هستند، درحقیقت نیروی خودشان را از دسترس پروردگار عالم، از دسترس قدرت الهی، از دسترس آن جریانی که باید آن جریان، حق را به کرسی بنشاند و احکام الهی را به اجرا در بیاورد، از دسترس یک چنین جریانی دور نگه داشتند؛ نیروی خودشان را احتکار کردند که این نیرو باید در راه خدا مصرف میشده و مصرف نشده. لذاست که در حکم همانها هستند، درحقیقت مؤید آنها هستند. 8 /4 /61»