علی صوفی: وقتی هاشمی رد صلاحیت شد ممکن است روحانی هم رد شود
صدای ایران - علی صوفی درباره احتمال ردصلاحیت آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده درمصاجبه با مثلث گفت: وقتی آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند ردصلاحیت آقای روحانی سهل و آسانتر و همراه با توجیه بیشتری خواهد بود. این زمینه تردید همچنان در آقای روحانی وجود دارد و او حتما به این مسائل فکر میکند. وی درباره ردصلاحیت احمدینژاد هم میگوید: احمدینژاد ریسکپذیر است. با اعتماد به نفسی که دارد در هر صحنهای ورود میکند و احتمالا او موانعی که پیش رو دارد برای ورود به انتخابات سال آینده نادیده بگیرد و بخواهد ورود کند.
آقای مسیح مهاجری اخیرا گفت: «آقای روحانی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال 96تردید داشت اما در نهایت راضی شد»، به نظر شما اینتردید از کجا ناشی میشود؟
آقای خاتمی هم بعد از چهار سال برای نامزدی دوباره در انتخابات ریاستجمهوری تردید داشت، به هر حال فکر میکرد آنچه را که در توانش بود و باید انجام میداد در همان چهار سال اول اجرا کرد. آقای روحانی نیز کارهای بزرگی در سه سال نخست ریاستجمهوری انجام داد، منتها موانع بسیار زیادی هم پیش روی اوست تخریبهایی که علیه او و دولت او انجام میشود سنگین است. فکر میکنم اگرتردیدی در آقای روحانی بهوجود میآید، به خاطر آن است که موانع پیش روی او هر روز بیشتر میشود؛ از طرفی تخریبها نیز در حال ازدیاد است. البته طبیعی است که آقای روحانی باید به پشتوانه رایاش فکر کند و فکر نمیکنم درباره پشتوانه رای اش دغدغهای داشته باشد چون اصلاحطلبان در هر حال از او حمایت میکنند و تا الان کاندیدای دیگری ندارند و بعید هم است که بخواهند یک رقابت درونی را شکل بدهند. به هیچوجه این کار را نخواهند کرد بنابراین کاندیدایمحوری آقایروحانی است حتی صحبتهایی است که ممکن است او را رد صلاحیت کنند بنابراین همه اینها میتواند محل تردید برای آقای روحانی باشد.
الان احتمال ردصلاحیت آقای روحانی مطرح میشود، برخی میگویند این شائبه از درون جریان اصلاحات بیرون آمد تا با ایجاد یک نگرانی مهم و حائز اهمیت بسیج پایگاه رای اجتماعی خودشان را در صحنه داشته باشند و آن را حفظ کنند یا دیدگاه دیگر آن است که جناح مقابل میخواهد با این مباحث آقای روحانی را تضعیف کند، نظر شما چیست؟
نواصولگراها سعی میکنند از تمام قدرتی که در اختیار دارند برای حذف رقیب بهره بگیرند. معمولا آنها وقتی در رقابت کم میآورند به سمت تخریب و استفاده از ابزارهایی میروند که برای این کار در اختیار دارند. این فرضیه از طرف نواصولگراها مطرح میشود که «مواضع آقای روحانی ضدولایت و رهبری بوده و به هر حال مواردی است که میتواند بهعنوان سند و دلیل آورد که مقاممعظمرهبری این طور گفتند اما بعد بلافاصله آقای روحانی آن طور گفت». اینها مواضع واقعی آنها است و گمانهزنی تلقی نمیشود بلکه واقعا وجود دارد. الان طیفی در جریان اصولگرا کاملا در این راستا حرکت میکند و برای دولت هم این حرکت محرز است چون آقای نوبخت بهعنوان سخنگوی دولت میگوید: «یک اتاق فکر ایجاد بحران برای دولت تشکیل شده است تا هر روز یک بحران درست کند» بنابراین معلوم است این خواب و خیال نیست و وجود دارد بنابراین یکی از سناریوهایی که ممکن است وجود داشته باشد این است که جناح رقیب بخواهد تایید صلاحیت آقای روحانی برای ورود به عرصه انتخابات ریاستجمهوری سال 96 را با طرح چنین مواضعی به خطر بیندازد.
از آقای ناطق نقل شده که گفته: «در یافتن گزینههای غیر از روحانی هم فعال باشیم، نامزدی تنهای روحانی، ریسک است»، به نظر شما این جمله از احتمال ردصلاحیت آقای روحانی ناشی میشود یا آنکه میخواهد بگوید جریان اعتدال و جریان اصلاحات دنبال یک کاندیدای در سایه باشند تا آرایی که از آقای روحانی ریزش میکند را به خود اختصاص دهد؟ کدام یک از این دو برداشت قرین به واقع است؟
من با همین بینهای که درباره ردصلاحیت آقای روحانی عرض کردم، میگویم الان در بین اصلاحطلبان و حامیان دولت نیز توجه به این احتمال مطرح است حتی اگر امکان وقوعش یک درصد باشد چون اگر توجه نکنیم و اتفاق بیفتد ما نمیتوانیم کاندیدای جانشین معرفی کنیم بنابراین خود به خود منطق اقتضا میکند همه جوانب را در نظر بگیریم. سال 80 آقای خاتمی آمد کاندیدا شد و هیچ نشانهای هم از اینکه او را بخواهند ردصلاحیت کنند وجود نداشت بلکه به عکس دیده میشد اصرار است که آقای خاتمی دوباره نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود ولی الان برای یک دورهای شدن و چهارساله بودن مدت ریاستجمهوری آقای روحانی تبلیغات پرحجمیصورت میگیرد، بنابراین حتی اگر احتمال وقوع ردصلاحیت آقای روحانی یک درصد هم باشد ریسک محسوب میشود و نباید آن را نادیده گرفت. آنچه الان برای اصلاحطلبان مطرح است این است که باید همراه آقای روحانی اصلاحطلبانی باشند که کاندیدا شوند نه به خاطر آنکه مقابل او قد علم کنند یا رقابت درونی شکل بگیرد، بلکه او را تا روز انتخابات مشایعت کنند و آنجا کنار بکشند بنابراین این بحثی است که مطرح است.
درباره تحلیل این نگاه اصلاحطلبان دیدگاهی وجود دارد، برخی اصولگرایان میگویند: «چون آسیب ردصلاحیت رئیسجمهور مستقر خیلی زیاد است چنین اتفاقی قطعا رخ نخواهد داد اما اصلاحطلبان این مساله را مطرح میکنند تا توجیهی برای حضور کاندیدای دوم آنها در صحنه انتخابات ریاستجمهوری باشد» نظر شما چیست؟
قطعا این طور نیست که اصلاحطلبان در پوشش بیان چنین احتمالی بخواهند کاندیدای دومیرا وارد صحنه انتخابات ریاستجمهوری سال 96 کنند. اصلاحطلبان با چه امید و هدفی میخواهند کاندیدای دوم در انتخابات داشته باشند؟ اگر اصلاحطلبان مطمئن باشند که آقای روحانی نامزد قطعی انتخابات ریاستجمهوری است و خطری او را تهدید نمیکند، نامزد دومی نخواهند داشت. البته این خطر فقط مربوط به ردصلاحیت آقای روحانی نیست، الان خانم کلینتون که در مراسم 11 سپتامبر غش کرد وتردید ایجاد شد که او بتواند رقابت خود را برای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا ادامه دهد ، چنین احتمالی برای هر انسانی وجود دارد؛ پس داشتن یک کاندیدای سایه معقول به نظر میآید و سوءظنی که نسبت به اصلاحطلبان وجود دارد رد است چون اصلاحطلبان به هیچ وجه نمیخواهند از آقای روحانی عبور کنند مگر اینکه آقای روحانی صراحتا اعلام کند من از اصلاحطلبان جدا میشوم و تبری میجویم، آن بحث دیگری است. در کل اصلاحطلبان بهدنبال طرح یک کاندیدای رقیب برای آقای روحانی نیستند.
به نظر شما امکان دارد که یک رئیسجمهور مستقر رد صلاحیت شود؟
با اتفاقاتی که در ادوار مختلف انتخابات رخ داد و شاهد آنها بودیم چنین مینماید که هر احتمالی وجود دارد. به هر حال بعضی از رادیکال ها هستند که منطق شان این است. سال 92 ردصلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی اتفاق افتاد در حالی که کسی فکرش را هم نمیکرد. خب طبیعی است وقتی آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند ردصلاحیت آقای روحانی سهل و آسانتر و همراه با توجیه بیشتری خواهد بود. مخصوصا در نظر بگیریم بالاخره این جریان دنبال این است که همه چیز یکدست شود و به هیچ وجه حاضر نیست که در قدرت شریکی داشته باشد. توجیهشان این است که کشور شاید در معرض خطر باشد پس موجه است که همه ارکان حاکمیت یک دست شود تا خیال شان راحت باشد.
آیا این احتمال وجود دارد خود آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام نکند؟
این مساله به همان بحث اول برمیگردد که گفته شد در آقای روحانیتردید به وجود آمده است. اگر آقای روحانی را خیلی تحت فشار قرار دهند به هر حال با بحثهای حیثیتی که ممکن است برای او پیش بیاورند بخواهند مثلا یکسری مسائل مالی را به اطرافیان او نسبت بدهند...
موضوعاتی که برای آقای حسین فریدون مطرح شد؟
بله، اگر اینها جدی باشد خب آقای روحانی شاید دیگر تردید کند بخواهد این وضع را ادامه دهد اما اگر آقای روحانی احساس کند احتمال اینکه بتواند در این انتخابات حضور داشته باشد و شرایط با توجه به توافقات هستهای و اجرای برجام و روند رو به رشد اوضاع اقتصادی و خروج از رکود و سرمایهگذاریهای خارجی، چشمانداز برای تداوم ریاستجمهوری او روشن است دیگرتردید نمیکند. برخلاف سال 92 که در آن سال همه چشماندازها منفی بود ولی آقای روحانی آمد و اصلاحطلبان هم حضور پیدا کردند، الان چشمانداز چهار سال آینده مثبت است و خیلی نسبت به گذشته وضعیت روشنتر است. خیلی موانع از پیش پای دولت برداشته شدند. وضع بینالمللی خوب است و تحریمها به میزان قابلتوجهی برداشته شدند و امید است تمام تحریمها برداشته شود بنابراین فکر میکنم آقای روحانی بهطور طبیعی بخواهد 4 سال دیگر هم در ریاستجمهوری باشد تا ثمره کارش را ببیند مگر اینکه تخریبها آنچنان زیاد باشد که او فکر کند حضورش در انتخابات ریسک است و نخواهند گذاشت او تا روز انتخابات در صحنه باشد.
پس شما این زمینه تردید را همچنان در آقای روحانی میبینید؟
بله فکر میکنم آقای روحانی حتما به این مسائل فکر میکند.
دو اظهارنظر را در هفته گذشته داشتیم و البته هر دو نیز بعد از چند ساعت تکذیب شدند؛ یکی مربوط به آقای مقدمفر بود که گفت: «سی بار مجبور شویم به روحانی رای میدهیم اما به احمدینژاد نه» و یک جملهای را هم آقای شریعتمداری بیان کرد که «روحانی و احمدینژاد گزینههای پرخطر انتخاباتیاند» که این جمله گزاره ردصلاحیت هر دوی آقایان احمدینژاد و روحانی را در انتخابات ریاستجمهوری به ذهن متبادر میکند. همانطور که شما گفتید سال 92 آقای هاشمی و آقای مشایی هر دو ردصلاحیت شدند، آیا مشابه این اتفاق سال 96 تکرار میشود؟
آقای احمدینژاد روحیهاش طوری است که ریسکپذیر است. با اعتماد به نفسی که دارد در هر صحنهای ورود میکند و من احتمال میدهم او موانعی را که پیش رو دارد برای ورود به انتخابات سال آینده نادیده بگیرد و احتمالا بخواهد ورود کند. ورود احمدینژاد میتواند این احتمال را پیش بیاورد که شاید سناریویی است که با ورود او، هر دو را بخواهند ردصلاحیت کنند یعنی این ردصلاحیت توجیهی برای ردصلاحیت آقای روحانی باشد. اگر آقای روحانی بخواهد تنها در صحنه حضور داشته باشد و تنها کسی که ردصلاحیت شود او باشد هزینه این کار بالا میرود نسبت به زمانی که آقای احمدینژاد رئیسجمهور سابق و مورد حمایت اصولگرایان ردصلاحیت شود، آن وقت ردصلاحیت آقای روحانی توجیه پیدا میکند اما نکته دیگر آنکه به هر حال اینها برای ادامه تخریب آقای روحانی به کسی مثل آقای احمدینژاد احتیاج دارند حال آنکه آقای احمدینژاد دست بالا را ندارد چون عملکرد هشت سال ریاستجمهوریاش تا الان بهطور جدی به مبارزه طلبیده نشده است، فقط در سال 88 یک دوره عملکرد چهار ساله داشت. بعد از آن عملکردش خیلی بدتر بود. الان آقای روحانی تحفظ به خرج داد و در ابتدای ریاستجمهوریاش وضعیت واقعی کشور را بعد از تحویل گرفتن اعلام نکرد و بعد هم به خاطر پیشبرد مذاکرات هستهای منفعل شد و از درگیر شدن و ایجاد چالشهای درونی و حاشیه سازی در فضای سیاسی داخلی کشور کناره گرفت و سعی کرد تحفظ به خرج دهد. اگرچه برخی مسائل بالاخره مطرح شد اما عمق فاجعه خیلی بیشتر از اینها بود؛ اگر احمدینژاد به صحنه انتخابات بیاید اصل مسائل آنجا ظهور و بروز پیدا خواهد کرد و احمدینژاد نمیتواند از پس بحث بربیاید. این اشتباه است که اگر کسی فکر کند آقای احمدینژاد میتواند چنین کاری را انجام دهد. من اصلا قیاس آقای احمدینژاد با آقای روحانی را معالفارق میدانم. آقای روحانی چه خطری میتواند برای نظام داشته باشد وقتی سیاستهای خارجی ما همه با نظر و تایید مقام معظم رهبری انجام میشود ایشان کاملا بر اوضاع مسلط است و قطعا اجازه تخطی به کسی را نخواهد داد. از طرفی آقای احمدینژاد هم گزینه پرخطری نیست. به نظرم آقای احمدینژاد به صحنه هم بیاید شاید بد نباشد. به شرطی که گزینه این نباشد که بخواهند هر دو را ردصلاحیت کنند.
پس شما نه آقای احمدینژاد و نه آقای روحانی را برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری نامزد پرخطری نمیدانید؟
اگر احتمال رئیسجمهور شدن آقای احمدینژاد وجود داشته باشد واقعا فاجعه است. عملکرد آقای احمدینژاد بهگونهای بود که بالاخره دوستانش او را بهعنوان جریان انحرافی مطرح کردند بنابراین از آن نظر برای آنها هم آقای احمدینژاد خیلی پر خطر است. از نظر ما هم که مدیریت 8 ساله آقای احمدینژاد را دیدیم قطعا احتمال ریاستجمهوری دوباره او از خطر میگذرد و تعبیر فاجعه را میتوان برای این اتفاق به کار برد که دوباره بخواهیم شاهد چنین مدیریتی در دستگاه اجرایی کشور باشیم.
به نظر شما احتمال ردصلاحیت هر دوی آقایان روحانی و احمدینژاد چند درصد است؟
من ردصلاحیت آقای روحانی را خیلی قوی نمیبینم اما ردصلاحیت آقای احمدینژاد را خیلی قویتر میبینم.
شما از موانع پیش روی آقای احمدینژاد برای تایید صلاحیت گرفتن از شورای نگهبان سخن گفتید، یک خبری هم آمده که «به آقای احمدینژاد گفتند کاندیدای ریاستجمهوری نشود» ، به نظر شما آقای احمدینژاد چه کار خواهد کرد؟
آقای احمدینژاد هیچ نظمیرا قبول ندارد، یعنی اگر کاملا مستدل دلایل ردصلاحیت او بیان شود، از نظر آقای احمدینژاد شورای نگهبان حق چنین کاری را ندارد. او اساسا با این نظم و نظام خیلی فاصله دارد بنابراین سعی میکند به اینها اعتنایی نکند مگر پروندهای که الان درباره او وجود دارد جلویش گذاشته شود و او بداند که اگر بخواهد ورود کند و ریسک کند هزینهاش بسیار بالاست و احتمالا عقبه رای خودش را از دست بدهد.
منظور شما از پرونده آن است که دلایل ردصلاحیت را به آقای احمدینژاد نشان دهند؟
نه پرونده مالی را که برای آقای احمدینژاد تشکیل شده و وجود دارد جلویش باز کنند و ورق بزنند. البته این پرونده به خاطر ملاحظاتی هنوز به جریان نیفتاده است.
به نظر شما اگر احمدینژاد ببیند راهی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 ندارد مدلهاشمی - روحانی سال 92 را کپیبرداری خواهد کرد؟
اگر بدیل او، آقای مشایی باشد بله همه توان و اعتبارش را پشت این قضیه قرار خواهد داد ولی غیر مشایی نه.
مشایی که سال 92 ردصلاحیت شد، احتمال ندارد احمدی نژاد، ثمرههاشمی، الهام یا بقایی را مورد حمایت قرار دهد؟
خیر، بعید است. آقای جلیلی کاندیدای جبهه پایداری بود ،از سد شورای نگهبان هم عبور کرد و تایید صلاحیت شد اما تایید صلاحیت بقیه افراد ضعیف است بهعنوان اینکه یک رجل سیاسی شناخته شوند.
یک نکتهای را درباره آقای احمدینژاد مطرح میکنند که او تصور میکند فقط خودش میتواند آقای روحانی را در انتخابات ریاستجمهوری شکست دهد، به نظر شما چنین باوری درست است؟
خیر، آقای احمدینژاد که نمیتواند آقای روحانی را شکست دهد، پشتوانه رای آقای احمدینژاد رای سنتی اصولگراها بود. این پشتوانه رای سنتی معمولا با یک اشاره پشت هر کاندیدایی میرود، کما اینکه سال 84 هم تقریبا دو سه روز مانده به انتخابات مشخص شد این رای سنتی به جای آنکه پشت آقای قالیباف باشد به سمت آقای احمدینژاد سوق پیدا کرده است و احمدینژاد توانست با آن رای سنتی پیروز شود اما الان آن رای سنتی پشت سر آقای احمدینژاد نخواهد آمد، آقای احمدینژاد تمام امیدش به سیاستهای پوپولیستیاش است و پایگاهی که میتواند در طبقات پایین جامعه به خاطر نارضایتی از وضعیت اقتصادی با شعارهای پوپولیستی برای خود فراهم کند، آقای احمدینژاد بیشترین امیدش به این قشر است و دارد روی این قشر کار میکند. بنابراین آقای احمدینژاد ممکن است به این پایگاه رای امید داشته باشد اما این پایگاه رای آنچنان وسیع و زیاد نیست که بتواند فقط با تکیه بر این پشتوانه در انتخابات پیروز شود.
نظر شما