کلینتون و سوالهایی که بیجواب گذاشت
هیلاری کلینتون به عنوان یک سناتور، کاندیدای
انتخابات ریاست جمهوری 2008 و وزیر امور خارجه دولت اول باراک اوباما سابقه
طولانی در سیاست خارجی دارد. او حالا به عنوان نامزد حزب دموکرات در حال
تبیین سیاست خارجی بازتعریف شده ای است که اساسش دیدگاه های پیشین و برخی
موارد اصلاح شده است.
فضای انتخاباتی ایالات متحده تاکنون نشان داده
که در عصر جهانی شدن، امور بین المللی از تجارت و تروریسم گرفته تا مهاجرت
و دیگر مسائل، غالبا سیاست داخلی را هم شکل می دهند. دونالد ترامپ و برنی
سندرز با درک این که بخش بزرگی از جامعه آمریکا خواستار تغییرات هستند،
انتظارات معمول از تشکیلات سیاسی را به هم زدند و هیلاری کلینتون مجبور بود
که با این شرایط مقابله کند. بنابراین او به دکترینی در سیاست خارجی رسیده
که متشکل از عناصر زیر است:
رهبری جهانی ایالات متحده.
کلینتون در سیاست خارجی یک میانه رو است. او عقیده دارد که ثبات بین
المللی نیازمند رهبری ایالات متحده بر جهان است. کلینتون صراحتا از
ساختارهای ائتلافی به رهبری آمریکا در اروپا و شرق آسیا که پس از جنگ جهانی
دوم شکل گرفته اند، حمایت می کند. باور کلینتون این است که در مسایل جهانی
مانند تغییرات جوی، آمریکا نقش اصلی را در تسریع پیشرفت امور دارد. اما
مساله این است که ما در دوره ای زندگی می کنیم که منابع محدود هستند.
چگونگی برقراری توازن میان نیازهای داخلی مثلا، تحرک بخشیدن به اقتصاد، از
یک طرف و ملزومات رهبری جهان از سوی دیگر مساله ای است که ستاد انتخاباتی
کلینتون کمتر به آن پردخته است. همچنین ما هنوز نمی دانیم که آیا کلینتون
هنوز همان سیاستمدار میانه روی مجلس سنا یا کاندیدای انتخابات 2008 است؟
آیا او شاگرد باراک اوباما است که نسبت به رهبری ایالات متحده بر جهان
نگاهی کاملا محتاطانه دارد؟
اولویت های جهانی.
کلینتون به سیاست های اوباما برای ادغام با اقتصاد جهانی وفادار مانده
است. او هنوز هم از توسعه تجارت آزاد حمایت می کند، گرچه به دلیل فشارهای
ناشی از رقابت های انتخاباتی از حمایت معاهده تجارت آزاد ترنس پاسیفیک دست
کشیده و درباره توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی نیز به صراحت اعلام نظر
نکرده است. کلینتون پیشتر به عنوان وزیر امور خارجه یکی از حامیان تخصیص
بودجه برای توسعه همکاری های اقتصادی بوده است. حمایت او از توافق های زیست
محیطی اوباما هم نشان می دهد که کلینتون مایل است آمریکا برای رفع
تهدیدهای این چینی حداقل در کوتاه مدت بار اقتصادی بیشتری را تحمل کند.
کلینتون همچنین معتقد است که می توان از نیروی نظامی برای رسیدن به اهداف
دیپلماتیک استفاده کرد. در این جا ستاد انتخاباتی کلینتون به این پرسش پاسخ
نداده که با توجه به حمایت سندرز از او به عنوان یکی از مخالفان سرسخت
توافق های تجارت آزاد، آیا وزیر امور خارجه سابق توافق های تجاری دولت
اوباما را کنار گذاشته و دغدغه های حامیان برنی سندرز چپگرا را اولویت خود
قرار می دهد یا خیر؟
حمایت از قوانین سهل گیرانه مهاجرتی.
حمایت کلینتون از قانونی شدن مهاجران غیرقانونی، هم کسانی که به طور
غیرقانونی وارد ایالات متحده شده اند و هم کسانی که بیش از مدت ویزایشان در
این کشور مانده اند، با پیشنهادهایی مبنی بر تشدید تدابیر امنیتی در مرزها
یا سختگیری برای صدور ویزا همخوانی ندارد. او کمتر دراین باره صحبت کرده
اما صراحتا طرح اوباما برای محدود کردن اخراج مهاجران را تایید کرده است.
کلینتون همچنین از ورود 6500 مهاجر سوری به ایالات متحده حمایت کرده و
درباره این که چگونه به جنبش های گسترده احتمالی مهاجران در آینده پاسخ
خواهد داد، سکوت کرده است.
تعامل با قدرت های بزرگ و متخاصم.
کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه استراتژی امنیت ملی دولت اوباما را
پذیرفت و اجرا کرد که شامل تعامل با دشمنان و قدرت های متخاصم بود. او طرح
احیای روابط با روسیه را کلید زد که مستلزم واگذاری امتیازاتی از جمله در
حوزه سیستم دفاع موشکی اروپا بود. کلینتون همچنین به دنبال گسترش تعاملات
با چین بود. او که چین را بخشی دوست و بخشی دشمن می خواند، در مورد روسیه
رویکرد نسبتا سخت گیرانه تری دارد و مثلا خواستار ارائه کمک های نظامی به
اوکراین (برای مقابله با مسکو) است. وزیر امور خارجه سابق آمریکا همچنین
یکی از حامیان جدی دولت اوباما در توافق هسته ای با ایران است. کلینتون
باید به این پرسش پاسخ دهد که چگونه می تواند میان تعامل با قدرت های بزرگ
متخاصم و مهار آنان تعادل برقرار کند؟
مقابله با اسلامگرایان تکفیری و تروریسم.
زمانی که به عنوان سفیر ایالات متحده در افغانستان حضور داشتم، هیلاری
کلینتون را (که سناتور بود) دیدم. او درک عمیقی از مسائل این کشور و خطرات
به قدرت رسیدن طالبان برای افغان ها داشت. با این حال کلینتون به عنوان
بخشی از دولت اوباما هیچ گاه تمایل نداشته که درباره تهدید جنبش های افراطی
و تکفیری صحبت کند. کلینتون و دولت اوباما رویکردی کارآمدی برای مقابله با
افراط گرایی ایدئولوژیک نداشتند. کلینتون حالا هم درباره افراط گرایی
اسلامی صحبت می کند با این حال هیچ استراتژی برای مقابله با این چالش ترسیم
نمی کند. پرسش های مهم در این باره هنوز بی پاسخ مانده اند. پرسش هایی چون
با کشورهایی مانند پاکستان که از بنیادگرایی و تروریسم حمایت می کنند چه
خواهد کرد، چطور به جنگ های عراق و سوریه که آبشخور بنیادگرایی و تروریسم
است پایان خواهد داد، چطور روابط ایالات متحده را با متحدان سنتی تقویت
خواهد کرد و آتش رقابت های منطقه ای و جنگ نیابتی قدرت های محلی در
خاورمیانه را فرو خواهد نشاند.
تردیدها درباره ملت سازی.
در حالی که کلینتون از سرنگونی رژیم های سیاسی در افغانستان، عراق، لیبی و
سوریه با استفاده از نیروی نظامی حمایت کرده، هنوز مشخص نکرده است که چه
برنامه هایی برای روزهای پس از جنگ دارد. کلینتون در افغانستان از تعهد
پایداری و برنامه های دولت سازی حمایت کرده است. او در عراق و سوریه با
تصمیم عدم مدخله دولت اوباما موافق بود. او در لیبی هم هیچ اقدام موثری
برای بازسازی نظم سیاسی و امنیتی پس از معمر قذافی نداشت که نتیجه اش ایجاد
هرج و مرجی شبیه سومالی در این کشور بود. در سوریه، کلینتون خواستار مسلح
کردن گروه های مخالف دولت و حملات هوایی ایالات متحده بود، با این حال هیچ
طرحی برای پایان دادن منطقی این جنگ وجود نداشت.