شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 09

غروی: دين را نمي‌شود به مردم تزريق كرد

کد خبر: ۱۲۲۲۳
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۵

آيت ا. . . محسن غرويان از علماي قم است كه معتقد به بروز كردن فقه و قانون است. او مي‌گويد كه قوانين بايد با توجه به شرايط زماني و مكاني تغيير كند و نمي‌توان از انسان امروز خواست تا از قواعد و قوانين دوره‌هاي قبل پيروي كند البته اين موضوع در مواردي كه ارتباط مستقيم با دستورات خدا ندارد جايز است. در روزهاي اخير هم بحث دين دولتي و دولت ديني به كرات شنيده مي‌شود و منشأ آن اظهارات رئيس جمهور است كه گفته بود دين دولتي را درست نمي‌داند. در همين راستا «آرمان» با آیت‌ا... غرویان گفت‌وگو پرداخت كه در ادامه مي‌خوانيد:

وظايف حكومت اسلامي در رشد و تعالي جامعه چيست؟

علاقه‌مندم جمله‌اي از كتاب اسلام و مقتضيات زمان يا اسلام و نيازهاي زمان شهيد مطهري راسرآغاز سخن قرار دهم و درباره‌اش بحث كنيم. امام (ره) هم روي آثار شهيد مطهري سفارش اكيد داشتند. اتفاقاً بحث افراط و تفريط‌ها سرتيتر يكي از بحث‌هاي شهيد مطهري است. گويا بحثي كه امروز رياست محترم جمهوري تحت عنوان گفتمان اعتدال و عقلانيت مطرح كرد را شهيد مطهري در زمان خودش پيش بيني مي‌كرده است. ايشان نوشته: «تفريط‌ كارها برعكس، جمود و خشكي به خرج مي‌دهند و روي مسائلي كه اسلام هيچ راضي نيست ايستادگي مي‌كنند. خطر جمود از خطر جهالت كمترنيست. دين اعتدال لازم دارد. در مساله انطباق با مقتضيات زمان همانطور كه نبايد جهات ديگري را پيش كشيد و در دين دخل و تصرف كرد به بهانه اينكه زمان اين‌جور و آن‌جور شده است، همچنين نبايد به نام دين روي موضوعاتي كه اساساً ريشه‌اي ندارند تكيه كرد. مثلاً پا را به يك كفش كنيم و بگوييم بچه كه مي‌خواهد درس بخواند بايد حتماً از عمّ جزو شروع به كار كند تا باسواد شود. مگر اين را پيغمبر و امام گفته است كه بچه هر موقع خواست درس را شروع كند بايد از عمّ جزو شروع كند. اتفاقاً اين كار بدي است براي اينكه احترام قرآن را از بين برده است. » بعد ايشان به خطبه 16 نهج‌البلاغه اميرالمومنين تمسك مي‌كند كه مي‌فرمايد: «‌انحراف به چپ و انحراف به راست هر دو غلط است. مستقيم باشيد تا به مقصد برسيد. » بعد هم اين آيه را مي‌آورد كه « بدين گونه شما را امتي ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد». بر اساس اين آيه راه ميانه را از قرآن استنباط مي‌كند. ايشان بحث‌هاي زنده‌اي نسبت به شرايط ومقتضيات زمان و مكان مطرح كرده است و نيز در همين كتاب فرموده: «اسلام راه است، توقفگاه نيست. مثل طب مي‌ماند. » بنده روي اين تشبيه فكر كردم. ببينيد طبابت مي‌خواهد انسان را خوب كند، ازمريضي‌ها نجات دهد و سلامت را براي انسان تامين كند. آيا طب مي‌تواند راكد بماند؟ هرگز. چون هر روز يك كشف و يك نياز و يك بيماري جديد پديد مي‌آيد. اسلام هم مانند طبابت است. اصلاً ذات اسلام تحول‌پذيري است. توقفگاه نيست. اگر اين نگاه را، كه شهيد مطهري به اسلام دارد، داشته باشيم آن‌وقت وظيفه حكومت هم مشخص مي‌شود. حكومت بايد انسان را مديريت و ساماندهي كند. مقتضيات زمان و مكان و نيازهاي انسان دائماً در تحول است. پس حكومت ديني و نظام اسلامي مثل طبابت است. بايد هر روز خودش را متناسب با شرايط جديد بسازد و بتواند نيازها را برطرف كند. پس وظيفه حكومت اسلامي ساماندهي امور زندگي مردم است.

تفاوت دين دولتي و دولت ديني چيست؟

دولت ديني يعني آن نظام حكومتي و قانون اساسي كه بر اساس احكام ديني تنظيم و اجرا مي‌شود. چون زمان و نيازهاي انسان دايماً در حال تحول است، دولت ديني هم در طول زمان متغير خواهد بود. لباس و وسايل زندگي ما و رسانه‌ها شرايط جديدي را براي انسان فراهم مي‌كند. فقها در شرايط خاص اجازه مي‌دهند كه يك سري از احكام تغيير كند. فرض كنيد زن نامحرمي دارد در دريا غرق مي‌شود. تماس بدني با نامحرم حرام است. ولي مي‌گويند در اين شرايط اگر دست نامحرم را بگيريد و از آب بيرون بياوريدش نه تنها حرام نيست بلكه واجب است. چون شرايط جديدي حاصل شده و حكم تابع عناوين و شرايط جديد است. همچنين همه فقها شطرنج راقمار مي‌دانستند. حضرت امام (ره) نيز قمار را در زماني كه صدق مي‌كند حرام مي‌دانستند. بعد گفتند شطرنج در عصر جديد ورزش فكري است. حكم و فتواي ايشان عوض شد. الان هم در جمهوري اسلامي بازي و خريدوفروش مي‌شود و اشكالي هم ندارد. پس احكام تابع عناوين است. شرايط جديد، عناوين و موضوعات جديد مطرح مي‌كند و احكام هم تغيير مي‌كند. درباره نوع پوشش باز همين مساله است. فرض كنيد نوع پوشش خانم دكتري كه مي‌خواهد در اتاق جراحي عمل جراحي انجام دهد بايد متناسب با شرايط كاري‌اش باشد. از اين قبيل زياد داريم. مانند رانندگي و درس‌خواندن در محيط‌هاي دانشگاهي براي خانم‌ها. شرايط و وضعيت جديد اقتضا مي‌كند كه احكام جديدي ارائه شود و فتاوا متناسب با شرايط زمان شود. دولت ديني بايد متناسب هر زمان احكام و مقررات را طبق ارزش‌هاي ديني پياده كند و زمينه‌اش را فراهم كند. دولتي كه اساس و مقررات و قانون اساسي‌اش، قوانين شرعي و ديني باشد، دولت ديني است. دين دولتي يعني دولتي سر كار بيايد و آن‌طور كه خودش مي‌گويد دين را بر مردم عرضه كند و بخواهد با امر و نهي وبرخورد مردم را ديندار كند. يعني هر دولتي كه بخواهد دين را طبق تفسير خودش بر مردم تحميل كند. به نظر بنده چنين چيزي اصلاً معقول نيست. دين امري است از مقوله باطن، قلب، معرفت و شناخت باطني. اينها را نمي‌شود در مردم تزريق كرد. مثلاً اونيفورم ارتش بايد فلان طور باشد. اونيفورم را مي‌شود دولتي كرد. دولت هر طور كه مي‌خواهد مي‌تواند يك اونيفورمي بر تن مردم بپوشاند. مثل مردم تركيه كه لباس ملي خاصي را مي‌پوشند و مي‌گويند اين لباس ملي ماست. اما دين دولتي امكان‌پذير نيست. دين مثل اونيفورم نيست كه بر تن همه يكسان بپوشاني. اين به انتخاب وشناخت بر مي‌گردد. تقوا و ايمان از مسائلي نيست كه با آمپول در مردم تزريق كنيم تا مومن شوند. قرآن هم مي‌فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً / راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد خواه ناسپاس»، «لا اكراه في الدين / هيچ اجباري در دين نيست» و«ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنهم مسئولا / گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد». يعني دين بايد از راه چشم و گوش و معرفت و دل و قلب براي انسان‌ها حاصل شود.

از منظر فقهي جلوگيري از مظاهر منكر از وظايف حكومت است؟

بطور كلي حكومت ديني مثل حكومت ما چون خواست ملت است، وظيفه دارد كه بسترها و امكانات و مقدمات لازم براي انتخاب‌هاي ديني مردم را فراهم كند. مسلم است يك حكومت ديني نمي‌تواند نسبت به دينداري و بي‌ديني بي‌تفاوت باشد. بالاخره حكومت ديني اسمش با خودش است و بايد زمينه‌ها و بسترها را براي انتخابات و مراسم ديني مردم فراهم كند. از آن طرف هم دولت نبايد به بي‌ديني مردم كمك كند. دولت نبايد يك دولت لاييك و سكولار و بي‌تفاوت نسبت به دين شود. حكومت ديني بايد مردم را به سمت ارزش‌هاي ديني هدايت و تشويق كند، جايزه بگذارد وسرمايه‌گذاري و برنامه‌ريزي كند. اما حكومت ديني نمي‌تواند جلوي انتخاب مردم را بگيرد. اصلاً شدني نيست. چون انسان يك موجود آزاد و انتخابگر است. به نظر بنده اين مساله روشني است. بنابراين اينكه با زور مي‌شود مردم را ديندار كرد اصلاً با جنس دينداري سازگاري ندارد. بعضي مفسران آيه «لا اكراه في الدين» را هم همين‌طور تفسير كردند. اين «لا» را «لا»ي نفس الجنس گرفتند. درست است. «لا اكراه» يعني اصلاً جنس اكراه در دين نيست. جنس اكراه در جنس دين، راه ندارد. دينداري جنسي است كه با جنس اكراه سازگاري ندارد. اينها دو جنس مختلفند.

وقتي چنين موضوعاتي در سطح كلان مطرح مي‌شود خيلي از جوان‌هاي ما دنبال تاريخچه‌اش مي‌روند. مثلاً وقتي اين‌جا گشت ارشاد به وجود مي‌آيد، جوان‌ها مي‌خواهند بدانند در تاريخ اسلام آياچنين چيزي سابقه دارد؟

اين مساله در كشورها و جوامع مختلف اسلامي، مختلف است. يعني يك روش واحدي نمي‌بينيم. بعضي از كشورهاي اسلامي‌ نمازشان را مي‌خوانند و عبادتشان را مي‌كنند و روزه‌داري مي‌كنند. ولي شما مي‌بينيد افراد در رعايت مسائل ديني آزادند. در تركيه مسلمان زياد داريم، در لبنان مسلمان شيعه زياد داريم، سوريه كشور اسلامي است، عربستان، يمن، بحرين و بسياري كشورهاي ديگررا اسلامي مي‌دانيم. حتي پرچم لا‌اله الا‌الله دارند يا روي پرچمشان‌الله اكبر مي‌نويسند. ولي در جوامع مختلف روش‌هاي حفظ اسلام متفاوت است. كشور ما نيز يك شيوه مخصوص به خودش دارد. اينها نشان مي‌دهد كه ما يك روش ثابت و يكساني در عالم اسلام نداشته‌ايم. و الا اين تفاوت‌ها و اختلافات در كشورهاي اسلامي نبود. معلوم مي‌شود اينها به نوع سليقه‌ها و برداشت‌هاي حكومت‌ها برمي‌گردد. مثلاً‌ بيشتر مراكز شيعي ما در كشور عراق است. امام حسين (ع)، حضرت علي (ع)، ساير ائمه ما و شيعيان زيادي در بلاد عراق مرقد دارند. اما مي‌بينيد كه حكومتشان در مساله حجاب افراد را آزاد گذاشته است. اين شيوه نيز در طول تاريخ در يك كشور يكسان نبوده است. بر حسب اختلاف حكومت‌ها، شيوه‌ها متفاوت شده است. در كشور ما هم همين‌طور است. بنابراين نمي‌توانيم بگوييم كه مثلاً همه حكومت‌هاي اسلامي برخورد مي‌كردند يا ساكت بودند. اين بر حسب برهه‌هاي مختلف تاريخي و نوع حكومت‌ها متفاوت است. لذا پاسخ بنده به اين سوال اين است كه ما در تاريخ يك روش ثابت نداشته‌ايم.

در جلوگيري از منكرات، مرز ميان كار فرهنگي و اجبار چيست؟

كار فرهنگي كار نرم‌افزاري است. اجبار يك كار سخت افزاري است. به نظر من اصلاً مقوله فرهنگ، اجبار بر نمي‌دارد. مثل اينكه معلمي بخواهد رابطه طالس و فيثاغورث را به ضرب شلاق به دانش‌آموزش بفهماند. تا دانش‌آموز نفهميده باشد شما صد يا هزار شلاق هم به بدنش بزنيد، باز مي‌گويد: نفهميدم رابطه طالس و فيثاغورث چيست. مسائل فرهنگي هم اين‌طوري است. حكومت بايد تلاش كند. اسلام از ديدگاه بزرگاني مثل حضرت امام (ره)، شهيد مطهري و علامه جعفري دين منطق است. اين روزها هم اين بحث مطرح شده است كه مي‌شود مردم را با زور به بهشت فرستاد يا نه. بنده مي‌گويم دو بهشت را به مردم پيشنهاد كنيد. بگوييد يك بهشتي هست كه به زور مي‌بريمتان و يك بهشتي هم هست كه به اختيار خودتان مي‌بريمتان. يعني يكي بهشتي كه با معرفت حاصل مي‌شود وديگري بهشتي كه شما را با شمشير واردش مي‌كنيم. كدام را انتخاب مي‌كنيد. باز مردم مي‌گويند آن بهشتي كه با معرفت باشد را مي‌خواهيم. در حقيقت بهشت حقيقي نيزهمين است. نه بهشتي كه انسان را با زور ببرند. بهشتي كه انسان را با زور ببرند بهشت نخواهد بود. براي اينكه او مي‌گويد من نخواستم، شما من را به زور آورديد. بهشت جايي است كه بايد از روي رضايت باشد. «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه». بنابراين مقوله فرهنگ اجبار‌بردار نيست ومانند مسائل علمي ديگر متكي به فهم و درك است. بنده اگر يك رابطه علمي وفيزيكي را در هندسه يا رياضيات يا فلسفه يا هر علم ديگري نفهمم نمي‌توانم بگويم قبول كردم. قبول‌كردنش مساوي با فهمش است. مسائل فرهنگي اين‌طور است.

خيلي‌ها حالا دلواپس اين مساله هستند.

دلواپسيم كه امروز مطرح مي‌شود چيز خوبي است. همه دلواپسيم. اماواقعاً با اين دلواپسي مساله حل مي‌شود؟ شما بايد مسائل و شبهات علمي نسل جوان را پاسخ دهيد. بااين‌كه بنشينيم غصه بخوريم و دلواپس باشيم چيزي حل نمي‌شود. بايد يك راه‌حلي براي نسل جوان پيدا كنيم.

در زمينه نظارت دولت تفاوتي ميان احكام فردي و اجتماعي هست؟

تشخيص مصداق مسائل فردي و اجتماعي خيلي كار سختي است. در جامعه‌شناسي و رفتارشناسي و انسان‌شناسي مسائل را به مسائل فردي و اجتماعي تقسيم مي‌كنند. ولي تشخيص مصاديق مسائل فردي از اجتماعي خيلي كار مشكلي است. فرض بفرماييد افرادي سيگار مي‌كشند. بعد اگر شما به او در اتوبوس يا خيابان اعتراض كني كه مثلاً سيگار نكش، مي‌گويد به خودم مربوط است و اين يك مساله فردي است. پاسخش اين است كه آثار دود سيگارت به اطرافيانت سرايت مي‌كند و باعث سرفه عابري مي‌شود كه از كنارت مي‌گذرد. يعني آن كسي كه سيگار مي‌كشد مي‌گويد به خودم مربوط است، مساله فردي است و خودم پولش را دادم. اما از نگاه ديگر آثاري كه اين رفتار به دنبال دارد به مسائل اجتماعي مربوط است. يك سري مصاديق ديگري هم وجود دارد كه بعضي‌ها خيال مي‌كنند اينها از مسائل اجتماعي است و حكومت بايد واردش شود. در حالي كه نه، مساله فردي است. بنده اين را در درس‌وبحث‌هايي كه در باب ولايت فقيه و فقه المصلحه داشتم ‌گفته‌ام. مثلاً آيا حكومت مي‌تواند دستور بدهد كه همه مردم بايد روزهاي پنجشنبه يا جمعه يا روزهاي ديگر هفته براي ناهار آبگوشت بخورند. اين ربطي به حكومت ندارد. نوع غذايي كه من مي‌خواهم بخورم و نوع ذائقه من را دولت و حكومت نمي‌تواند تعيين كند. يك كسي از آبگوشت خوشش نمي‌آيد و يك كسي ماكاروني دوست دارد. حكومت نمي‌تواند در نوع و مصاديق غذا و ذائقه و سليقه افراد دخالت كند. اينها مسائل فردي است. الان مثلاً درباره نوع چادر ومانتو و سليقه‌ها و رنگ‌هاي مختلف در تلويزيون بحث مي‌شود. در طول تاريخ، حكومت‌ها هيچ‌وقت دراين‌ موضوعات نتوانستند دخالت كنند و مصداق ثابتي برايش تعيين كنند. چون ذات اين موضوعات طوري است كه به سلايق افراد برمي‌گردد. حكومت مي‌تواند چارچوب‌هايي را مشخص كند. فرض بفرماييد بگويدنبايد لباس مرد يا زن در خيابان بدن‌نما باشد تا موجب مفسده نشود. حكومت مي‌تواند در اين‌ موضوعات وارد شود. مثلا لباس، فسادآور و مفسده‌انگيز يا محرك شهوات نباشد. ولي اينكه دقيقاً بايد اين رنگ باشد، مثلاً زرد يا آبي باشد را حكومت‌ها نمي‌توانند تعيين كنند. مردم در انتخاب مصاديق ريز برحسب سليقه خودشان عمل مي‌كنند.

تفاوت حكومت ديني و غيرديني در جلوگيري از مظاهر فساد اخلاقي و اجتماعي چيست؟

در دنياي امروز حكومت‌ها بر حسب نوع جهان‌بيني و فلسفه و فقه و مقرراتي كه دارند متفاوتند. شك نداريم كه بعضي ارزش‌هايي كه در دين داريم، در جوامع لاييك يا سكولار ضدارزش است. يا بعضي چيزهايي كه ما ضدارزش مي‌دانيم در جوامع ديگر ارزش است. ولي در عين حال مشتركاتي هم داريم. معتقدم در همه جوامع يك سري مشتركات داريم. ابتدا بايد ارزش‌هايمان را از ضدارزش‌ها مشخص كنيم. بعد بر اساس ارزش‌هاي مسلم و غيراختلافي، قوانين و مقرراتمان را اجرا كنيم. الان هم دنيا متنوع شده است. اصل مساله پوشش و حجاب از مسلمات است. اما نوع و مصداقش مختلف است. نظرات فقها هم مختلف است. تفاوت كاملاً‌ روشن است. يك حكومت ديني بايد از ارزش‌هاي مورد قبول ملت مومن و متدينش دفاع كند. اما اين به معناي بي‌توجهي به ساير اقشار ملت نيست. سليقه‌ها هم مختلف است. مي‌خواهم اين را عرض كنم كه يك سري از برخوردهايي كه الان مي‌بينيم واقعاً به نوع روان‌شناسي علما و افراد بستگي دارد. مثلاً اصلاً ذات و جوهر بعضي خشك است ولي بعضي ازعلما ذات و جوهرشان عطوفت و مهرباني است و معتقدند كه نسل جوان را با زبان نرم و مطابق با فطرت بيشتر مي‌توانيم جذب كنيم. الان در تعليم و تربيت دو تئوري است. يكي تنبيه و ديگري تشويق. بعضي‌ها دائماً بر تنبيه تاكيد دارند و بعضي‌ها بر تشويق. بعضي‌ها مي‌گويند با تشويق بهتر مي‌توانيد بچه را تربيت كنيد تا تنبيه. بعضي‌ها هم سليقه‌شان تنبيه است. مي‌گويند دائم بزنيم و گوشش را بتابانيم و فلكش كنيم. پدر و مادرها مختلفند. در اداره جامعه هم همين‌طور است. بعضي دائماً بر بگير و ببند تاكيد دارند و بعضي از علما هم مردم را با مهرباني دعوت مي‌كنند و مي‌گويند اثر اين روش بيشتر است و مي‌شود جامعه را با صلح و صفا مديريت كرد. هميشه در طول تاريخ هر جامعه‌اي يك عده متمرد و متخلف داشته است. ولي مشي ‌ما براي اكثريت مردم بايد بر اساس عاطفه اسلامي، مهرباني، نرمي و امثال اينها باشد. بايد آن چهره رحماني اسلام رابيشتر نشان دهيم.

آيا امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر از وظايف حكومت است؟

امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر وظيفه يك فرد مسلم يا يك حكومت اسلامي است. در اينكه امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر يك وظيفه و واجب شرعي است شكي نيست. اما مهم‌ترين بحث اين است كه كجا تاثيرگذار است و كجا تاثيرگذار نيست، كجا اثر مثبت دارد و كجا اثر منفي. در بحث فقهي امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر، كه در كتاب‌هاي فقهي و روايات و وسايل الشيعه فراوان است، آمده كه بايد اول احتمال تاثير بدهي. اگر احتمال تاثير ندهي مي‌گويند برتو واجب نيست. پس اگر دولت مي‌خواهد در مصاديق اجتماعي وارد شود بايد اول ببيند تاثير دارد يا ندارد و نوع تاثيرگذاري‌اش به چه شكل است تا اثر معكوس در افراد ‌نگذارد. اين يك مساله است و مساله ديگر هم تشخيص معروف و منكر است. مثلاً چه‌بسا گاهي مي‌بينيم معروف و منكري كه فلان مسئول تعيين مي‌كند برعكس است. مرجع تشخيص معروف و منكر در جامعه كيست و چه نهادي است. ‌چه كسي تعيين مي‌كند اين معروف است يا منكر. اين هم مساله مهمي است. از اول انقلاب تا الان مي‌بينيم كه اين بحث مطرح بوده. مثلاً نهادي مي‌گويد يك كاري معروف است وبه آن تشويق مي‌كند اما نهاد مقابلش مي‌گويد منكر است و اين كار را نكنيد. نهادي يك كار و رفتاري را منكر مي‌داند و با آن برخورد مي‌كند و نهاد فرهنگي ديگري مي‌گويد نه، اين منكر نيست و شما در تشخيصش اشتباه كرديد. مثل برخوردكردن با ويدئو. يادم است يك زماني ويدئوها را مي‌گرفتند. بعد ديدند اين ديگر وارد شده و همه استفاده مي‌كنند. واقعاً ملاك تشخيص مصاديق چيست و چه كسي اينها را تعيين مي‌كند.

اخيراً زمزمه‌هايي براي تاسيس وزارت امربه‌معروف و نهي‌ازمنكرمي‌شود. نظر شما چيست؟

اگر وزارت امر به ‌معروف و نهي‌ازمنكر هم داشته‌باشيم اين هم مي‌شود بخشي از سازمان تبليغات يا وزارت ارشاد. عيب ندارد كه وزارتخانه زياد شود و عنوان وزارتخانه هم پيدا كند. من نفياً و اثباتا حرفي نمي‌زنم. مبنائاً مي‌خواهم بگويم كه بايد اول در مسائل فرهنگي يك مرجع عقلاني و عقلايي داشته باشيم. اين مراجع بايد جامعه‌شناس و روان‌شناس و انسان‌شناس خوبي باشند. به مباني اسلامي هم آگاه باشند. يك وقتي رفته بودم ژاپن. آن‌جا واقعاً امنيت عجيبي ديدم. وقتي برگشتم اين‌جا سوار قطار شدم. از قم رفتم مشهد. زمستان بود. صبح زود قطار در يكي از ايستگاه‌ها ايستاد تا همه نماز بخوانند. بعد همه مسافرهاي مشهد و زائرهاي امام رضا، در برف و سرما پياده شديم برويم نماز بخوانيم. بعد ديدم بطور طبيعي همه كفش‌هايمان را برداشتيم، داخل كيسه‌اي كرديم، به نمازخانه برديم و گذاشتيم كنار مهرمان كه عبادت كنيم. يك‌‌دفعه از خودم پرسيدم اگر يك ژاپني اين‌جا كنار ما بود واز من مي‌پرسيد: «چرا كفش‌هايتان را داخل نمازخانه مي‌آوريد؟ مگر شما نماز نمي‌خوانيد، مگر عبادت نمي‌كنيد. اين چه كاري است كه كفش را با آن برف و آب كثيف به نمازخانه مي‌بريد؟» من بگويم چه؟ بگويم كه مي‌ترسيم كفشمان را بدزدند. جواب ديگري نداريم. براي حفظ كفشمان از دست چه كسي. در حالي كه همه مسلمانيم و جامعه اسلامي است. ديدم اين خيلي شرمندگي دارد. ببينيد اينها را جزو مسائل فرهنگي نمي‌دانيم. اين مسائل فرهنگي است. اينها را بايد حل كنيم. بايد جامعه‌اي بسازيم كه همه به هم اعتماد كنيم وبه يكديگر رحم كنيم. اينها مسائل فرهنگي است. يعني ما مصداق «نومن ببعض و نكفر ببعض / به بعضي ايمان داريم و بعضي را انكار مي‌كنيم» هستيم. اصلاً انگار بعضي چيزها را جزو مسائل فرهنگي نمي‌دانيم. دروغ، شايعه، تهمت، بي‌اعتمادي و اينها در جامعه ما زياد شده. شما وقتي مي‌خواهيد خريدوفروش و معامله كنيد، واقعاً به فروشنده اعتماد مي‌كنيد. به قيمتي كه مي‌گويد و مي‌گويد اينقدر خريدم، اينقدر مي‌فروشم و اينقدر سود دارم، چطور؟ اعتماد نمي‌كنيد ديگر. يعني اعتماد در جامعه كمرنگ شده. بايد جامع‌نگر باشيم. اگر آن جامع‌نگري باشد ديگر يك‌بعدي به مسائل فرهنگي نگاه نخواهيم كرد.

برچسب ها: محسن غرويان ، دین
نظر شما