شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 16

فرصت‌ها و چالش‌های پیش روی رئیس جمهور آینده آمریکا

کد خبر: ۱۲۱۸۵۱
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۶

«جوزف آر. بایدن» معاون رئیس جمهوری ایالات متحده اخیراً در یادداشتی که در پایگاه و مجله «فارین افرز» منتشر شد، به بیان ابعاد مختلف وضعیت فعلی آمریکا و مقایسه آن با گذشته پرداخت و فرصت‌ها و چالش‌های پیش روی دولت آینده ایالات متحده را برشمرد.

این یادداشت در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، قطعاً هدف تبلیغاتی نیز برای حزب دموکرات آمریکا و کاندیدای این حزب - هیلاری کلینتون - داشته است؛ همچنین بایدن در این یادداشت به دفاع از عملکرد خود و رئیس جمهور ایالات متحده - باراک اوباما - در طول 8 سال تصدی ریاست دولت پرداخته و سعی کرده به انتقادات اساسی جمهوری‌خواهان نسبت به دولت دموکرات فعلی نیز پاسخ دهد؛ به‌علاوه خوی استکباری و خودپرستی آمریکایی در تک‌تک جملات این یادداشت دیده می‌شود و ایالات متحده رهبر بلامنازع جهان معرفی می‌گردد.

اما گذشته از جنبه‌های داخلی، تبلیغاتی، انتخاباتی و استکلاری - که ممکن است موجب انحراف ذهن خوانندگان این یادداشت شود - بیان نقاط ضعف و قوت ایالات متحده و راهبردها و برنامه‌های آتی این کشور از زبان یکی از عالی‌رتبه‌ترین مقامات آمریکایی، فرصت غنیمتی است که تحلیلگران و سیاستمداران ایرانی باید به بهترین شکل ممکن از آن استفاده نمایند.

از همین رو متن کامل یادداشت جو بایدن در نشریه فارین افرز جهت استفاده پژوهشگران و تحلیلگران داخلی در ادامه آمده است تا با بررسی راهبردهای دولت آتی ایالات متحده، به تحلیل و برنامه‌ریزی مناسب برای مقابله با آن‌ها بپردازند.

*************

درباره نویسنده:

جو بایدن چهل‌وهفتمین و معاون اول کنونی رئیس‌جمهور ایالات متحده که دو بار توسط باراک اوباما انتخاب شده است. بایدن، عضو حزب دموکرات، از سال 1973 سناتور ایالت دلاویر بود تا زمانی که در سال 2009 به سمت معاون رئیس‌جمهور منصوب گشت.

بایدن در سال 1942 در اسکرانتون، پنسیلوانیا متولد شد و پیش از نقل مکان به دلاویر، 10 سال در آنجا زندگی کرد. وی در سال 1969 وکیل شد و در سال 1970 به شورای شهر نیوکاسل راه یافت. بایدن ابتدا در سال 1972 وارد مجلس سنا شد و از نظر سنی، در ششمین جایگاه جوان‌ترین سناتورها در تاریخ آمریکا قرار گرفت. وی 6 بار در سنا انتخاب شد و زمانی که در سال 2009 از سنا استعفا داد تا معاون رئیس‌جمهور شود، چهارمین سناتور ارشد بود. بایدن مدت‌ها یکی از اعضا و رئیس سابق کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا بود. وی در سال 1991 با جنگ خلیج فارس مخالفت کرد اما در سال 1994 و 1995، از مداخله آمریکا و ناتو در جنگ بوسنی حمایت نمود. بایدن در سال 2002، به نفع قطعنامه جنگ عراق رأی داد اما با حمله سربازان آمریکایی در سال 2007 مخالفت نمود.

وی همچنین رئیس کمیته قضایی سنا بوده است و با مسائل مربوط به سیاست‌گذاری مقابله با مواد مخدر، جلوگیری از جرم و جنایت، و آزادی‌های مدنی سروکار داشته و رهبر تلاش‌های قانونی برای ایجاد قانون کنترل جرائم خشونت‌آمیز و قانون خشونت علیه زنان بوده است. وی در زمان انتصاب بحث‌برانگیز رابرت بورک و کلارنس توماس در دیوان عالی آمریکا، ریاست کمیته قضایی را بر عهده داشت.

بایدن در سال 1998 و در سال 2008، به شکلی ناموفق به دنبال کاندیداتوری ریاست جمهوری حزب دموکرات بود و هر دو بار در مراحل اولیه از رقابت حذف شد. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا، باراک اوباما بایدن را به عنوان حامی خود در رقابت برگزید و پیروز شدند. بایدن نخستین کاتولیک و نخستین فرد از ایالات دلاویر بود که به سمت معاونت ریاست جمهوری آمریکا منصوب شد.

*************

متن کامل مقاله:

دولت بعدی آمریکا، زمام سیاست خارجی آمریکا را در جهانی در دست خواهد گرفت که اوضاع آن نسبت به هر برهه زمانی دیگر در تاریخ معاصر، از جمله جنگ سرد و سال‌های پس از حملات 11 سپتامبر، پیچیده‌تر است. با این حال باید گفت که با وجود تهدیدها و چالش‌های گسترش تسلیحات (که بعضی از آن‌ها قدیمی و برخی نوظهور است)، تقریباً با هر معیاری که حساب کنیم، امروز ما نسبت به زمانی که آقای باراک اوباما و من در ژانویه 2009 دفتر ریاست جمهوری را به دست گرفتیم، قدرتمندتر و ایمن‌تر هستیم.

به علت سرمایه‌گذاری‌هایی که ما در داخل کشور و تعاملاتی که در خارج کشور داشتیم، ایالات متحده برای دهه‌های آتی، یکی از قدرت‌های پیشگام جهانی باقی خواهد ماند. من در مدت بیش از 40 سال که خدمات سیاسی داشته‌ام، هیچ‌وقت بدین اندازه نسبت به آینده آمریکا خوش‌بین نبوده‌ام.

بنیان‌های قدرت

دولت ما از همان ابتدا با این باور جلو رفت که بنیان رهبری جهانی آمریکا، بیشتر از هر چیز در اقتصاد پویای ما، ارتش بی‌نظیر، و ارزش‌های جهانی‌مان ریشه دارد. ما با گسترش و مدرنیزه کردن شبکه متحدان و شرکای ایالات متحده و قرار دادن آنها درون یک نظم بین‌المللی گسترده‌تر از قوانین و نهادها، سعی کردیم این نقاط قوت کلیدی را تقویت کنیم.

دولت ما که یک رکود اقتصادی عمیق را به ارث برده بود، ابتدا سعی کرد با استفاده یک فرآیند دشوار بهبودی، سکان هدایت اقتصادی که در حال فروپاشی بود را به دست گیرد. ما حین انجام این کار، جایگاه خود به عنوان قدرتمندترین و خلاق‌ترین اقتصاد بزرگ جهان ــ متشکل از قوانین و مقررات درست، بهترین دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها، و یک فرهنگ بی‌نظیر کارآفرینی ــ را مجدداً تحکیم کرده‌ایم.

سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه همراه با نبوغ آمریکایی، باعث شده است که ایالات متحده هم از لحاظ سوخت‌های تجدیدپذیر و هم سوخت‌های فسیلی، تبدیل به کانون یک انقلاب جهانی انرژی گردد.

و اکنون ما شاهد نتایج یک اقتصاد در حال رشد و احیاشده هستیم: رشد پایدار مشاغل، تغییر رویه از برون‌سپاری به درون‌سپاری، و تجدید این اتفاق‌نظر که ایالات متحده یک بار دیگر تبدیل بهترین فضا برای سرمایه‌گذاری کسب‌وکارهای سراسر جهان شده است. شرکت مشاوره ای.تی.کرنی اکنون به مدت چهار سال است که آمریکا را در صدر فهرست خود برای سرمایه‌گذاری خارجی مستقیم قرار داده است.

این اقتصاد پویا برای حفظ و پایداری ارتش بی‌نظیر ما، ضروری است. ما همچنان در حال پیشی گرفتن از رقبایمان هستیم و مخارج کلی دفاعی ما از مجموع هشت کشور بعدی، بیشتر است. ما توانمندترین نیروی زمینی در تاریخ جهان و توانایی بلامنازع برای نشان دادن قدرت دریایی و هوایی خود در هر گوشه از جهان را داریم.

و به لطف تلاش‌های ما برای تقویت نیروهای عملیاتی ویژه آمریکا، افزایش توانمندی‌هایمان در حوزه فضای سایبری و فضایی، و سرمایه‌گذاری در سامانه‌های بدون سرنشین و دیگر فناوری‌هایی که ممکن است فضای بازی را تغییر دهند، اکنون به خوبی در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که در سال‌های پیش رو، برتری کیفی خود را حفظ کنیم.

این‌ها بخشی از یک برنامه دفاعی چندلایه است که با تمرکز ما بر امنیت کشور، ایمن‌تر کردن مرزها، بهبود امنیت و بازرسی در بنادر، و تقویت رویه‌های بازرسی در فرودگاه‌ها، قدرتمندتر شده است. کارشناسان اطلاعاتی و انتظامی ما در سطحی بی‌سابقه از هماهنگی میان خودشان و میان شرکایمان در سراسر جهان به سر می‌برند و در حال خنثی کردن تعداد زیادی از حملات احتمالی هستند. و با کمک آمریکا، شرکای ما اکنون با همرسانی بیشتر اطلاعات، همانند سوابق مسافران، در حال افزایش سطح امنیت خود در عین حفاظت از آزادی‌های مدنی هستند.

این مسئله حاکی از یک واقعیت دیگر است: بزرگ‌ترین نقطه قوت آمریکا، مثال‌زدنی بودن قدرت ما نیست، بلکه قدرت ما در مثال‌زدنی بودن در حوزه‌های مختلف است. بیش از هر چیز، پایبندی ما به ارزش‌ها و تعهدمان به شکیبایی است که ما را از سایر قدرت‌های بزرگ جدا کرده است. من شک ندارم که نسل‌های آینده مردم آمریکا، به شیوه‌ای که ما برای بهبود شرایط در هفت سال و نیم گذشته در پیش گرفتیم، افتخار خواهند کرد. ما با ممنوع کردن شکنجه، درخواست یک سیستم ساده‌گیرانه‌تر برای مهاجرت، توسعه فرصت‌ها برای زنان، و دفاع از حقوق جامعه دگرباشان جنسی در داخل و خارج از کشور، از حقوق اولیه و کرامات انسانی محافظت کردیم.

مسئله فقط انجام کار درست نیست؛ بلکه مربوط به استراتژی درست نیز هست، زیرا تعهد ما به دفاع از آنچه در آن بهترین هستیم، به دیگران انگیزه می‌دهد که در کنارمان بایستند. این مسئله حیاتی است، زیرا شبکه بی‌نظیر هم‌پیمانان و متحدان ما (از اتحادهای اصلی دموکرات ما در اروپا و آسیا گرفته تا شراکت‌های روزافزون در آفریقا، آمریکای جنوبی و خاورمیانه) می‌توانند توانایی ما در رهبری را چند برابر کنند. به این ترتیب است که ما اقدامات جمعی برای رسیدگی به تمامی چالش‌های مهم، از داعش گرفته تا ابولا و تغییرات اقلیمی، را بسیج می‌کنیم.

تعهد ما به تقویت یک نظام بین‌المللی باز و استقبال از یک رویکرد زمان‌بندی‌شده که موجب رشد آمریکا در قرن گذشته شد نیز به همین اندازه اهمیت دارد. ایالات متحده، بعد از ویرانی‌های جنگ جهانی دوم، ساختار اصلی نظم بین‌المللی را ایجاد کرد و این ساختار از آن زمان، به خوبی به ما و به جهانیان کمک کرده است. به همین خاطر است که ما این سطح از انرژی را برای دفاع و گسترش قوانین جاده‌ای، امضای توافقات کنترل تسلیحات و منع گسترش تسلیحات و رهبری تلاش‌های جهانی برای مسدود کردن مواد هسته‌ای، گسترش تجارت، حفاظت از محیط زیست، و ترویج هنجارهای جدید برای رسیدگی به چالش‌های در حال ظهور در دریا و فضای سایبری، سرمایه‌گذاری کرده‌ایم.

در نتیجه، در قرن بیست و یکم، موقعیت هیچ کشوری برای رهبری، به خوبی ایالات متحده نیست. با این حال باید به خاطر داشت که نقش مهم و حیاتی ما در جهان، اجتناب‌ناپذیر نیست. اگر دولت بعدی آمریکا تصمیم بگیرد که شرایط را تغییر دهد، ممکن است نه تنها پیشرفت‌هایی را که ما طی هفت سال و نیم گذشته به دشواری به دست آوردیم، بلکه دستاوردهای هفت دهه گذشته را نیز به باد بدهد.
اگرچه رئیس‌جمهور بعدی با مسائل بی‌شماری روبرو خواهد بود، اما چهار مورد از وظایفش مهم‌تر به نظر می‌رسند: استفاده از فرصت‌های تحول در هر دو سوی اقیانوس آرام، مدیریت روابط با قدرت‌های منطقه‌ای، پیشبرد جهان به سمت رسیدگی به چالش‌های پیچیده فراملی، و شکست دادن افراط‌گرایی خشونت‌آمیز.

فرصت‌های اقیانوسیه

رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باید با استفاده از امکانات موجود در دو سوی اقیانوس آرام، تعامل آمریکا با پویاترین مناطق جهان را افزایش دهد و این کار را از همین‌جا در نیمکره غربی آغاز نماید. کانادا، آمریکای جنوبی و حوزه دریای کارائیب، تأثیر چشمگیری بر امنیت و رفاه داخلی ما دارند و در قرن بیست و یکم، نیمکره غربی باید در میان اولویت‌های اصلی سیاست خارجی ما، برجسته گردد.

ما در حال حاضر شاهد بازده متمرکز شدن بر منطقه هستیم. به خاطر شیوه اولویت‌بخشی آقای اوباما و من به بهبود روابط با همسایگانمان، از جمله آغاز روابط با کوبا، جایگاه ایالات متحده در این نیمکره به بالاترین حد خود در طول زمان رسیده است. دولت بعدی باید همین روش را دنبال کند تا امنیت و رفاه مردم در سراسر آمریکا را افزایش دهد. میز به گونه‌ای چیده شده که همکاری با کانادا و مکزیک افزایش یابد، بر بازسازی روابط با آرژانتین سرمایه‌گذاری گردد، تعامل بی‌سابقه با امریکای مرکزی حفظ شود، و شراکت ما با رهبران منطقه مانند برزیل، شیلی و کلمبیا ادامه یابد.

مطمئناً برخی چالش‌ها، از جمله مهاجرت‌های ثبت‌نشده، قاچاق مواد مخدر، فساد گسترده، و نهادهای شکننده دموکرات، باقی خواهند ماند؛ اما امروز، منطقه بیشتر با فرصت‌ها تعریف می‌شود تا بحران‌ها. فرصت‌ها شامل امکان تجارت و سرمایه‌گذاری قوی‌تر، یکپارچگی بیشتر در حوزه انرژی، و ایجاد فضایی آرام‌تر و صلح‌آمیزتر در این نیمکره است. در حقیقت، برای نخستین بار در تاریخ، می‌توان از مناطق شمالی کانادا تا لبه جنوبی شیلی، منطقه‌ای را با طبقه متوسط، دموکرات و ایمن متصور شد.

در سوی دیگر اقیانوس آرام، ما تعامل خود با آسیا را افزایش داده‌ایم. دولت بعدی پیمان‌های اتحاد با استرالیا، ژاپن، فیلیپین، و کره جنوبی را به ارث خواهد برد که قدرتمندتر از هر زمان دیگر هستند. نمی‌توان همه چیز را به سادگی توضیح داد، اما عقل سلیم نشان می‌دهد که امروز ایالات متحده ثروتمندتر و امن‌تر است چون دموکراسی‌های پیشرفته جانب ما هستند. همچنین این مسئله صحت دارد که تنها تأمین‌کننده امنیتی بودن در آسیا، به رایگان به دست نمی‌آید. با این حال ما هرگز نباید هزینه‌های اقتصادی گزاف برای مردم آمریکا در صورتی که آسیا دچار جنگ شود را دستکم بگیریم و امکان وقوع این اتفاق، در غیاب رهبری آمریکا در آن منطقه، بسیار بیشتر خواهد بود.
مسئولیت ادامه گسترش شبکه ارتباطی ما فراتر از متحدان کلیدی، استفاده از فرصت‌های تاریخی که ما برای حمایت از گذار دموکراتیک در برمه (یا میانمار) ایجاد کرده‌ایم، تقویت روابط با ویتنام، مدیریت روابط با چین، توسعه شراکت‌های راهبردی با هند، و همکاری با انجمن ملت‌های آسیای جنوب شرقی برای پیشبرد یک نظم قانون-محور، بر عهده دولت بعدی خواهد بود.

و از آنجا که آسیا، محل سکونت نیمی از جمعیت جهان و بسیاری از آن دسته از بازارهای جهان است که بیشترین سرعت رشد را دارند، نمی‌توانیم فرصت‌های اقتصادی در آنجا را به سادگی نادیده بگیریم. به همین خاطر است که تضمین شراکت ترنس-پسیفیک (TTP) همچنان یکی از اولویت‌های اصلی دولت ماست. 30 درصد تجارت جهانی، 40 درصد تولید ناخالص داخلی جهانی، و 50 درصد رشد اقتصادی پیش‌بینی‌شده جهانی، بر عهده 12 اقتصاد موجود در TTP است. به لطف رهبری آمریکا، این قرارداد شامل بندهایی است که استانداردهای بین‌المللی برای حفاظت از حقوق کارگران، محیط زیست، و مالکیت معنوی را بالا می‌برد. در غیاب این قوانین، منطقه احتمالاً شاهد سقوط به چاهی از توافقات ضعیف تجاری منطقه‌ای با استانداردهای پایین خواهد بود که ایالات متحده در آن حضور ندارد. این قرارداد به همان اندازه که به اقتصاد مرتبط است، به ژئوپلیتیک نیز ارتباط می‌یابد: وقتی پای تجارت، امنیت دریایی در دریای جنوبی چین، یا منع گسترش تسلیحات هسته‌ای در شمال شرقی آسیا در میان است، ایالات متحده باید نقش رهبری را در نگارش و اعمال قوانین راه اعمال کند، وگرنه با خلأیی روبرو خواهیم بود که مطمئناً رقبایمان برای پر کردنش هجوم می‌آورند.

مدیریت قدرت‌های منطقه

در واقع، تقریباً در تمامی بخش‌های جهان، ایالات متحده با قدرت‌های منطقه‌ای که ظرفیت زیادی برای مشارکت در نظم بین‌المللی یا تضعیف آن دارند، در حال کشمکش است. بسیاری از موارد به این بستگی خواهد داشت که آمریکا چگونه تصمیم به راهبری می‌گیرد.

این مسئله در هیچ کجا به اندازه رابطه ما با چین صحت ندارد. ایالات متحده و چین، دو اقتصاد بزرگ جهان هستند، بنابراین سرنوشت ما ناگزیر در هم تنیده است. آقای اوباما و من سعی کرده‌ایم این رابطه را از طریق افزایش همکاری‌ها و رقابت مسئولانه تعریف کنیم. ما زمینه‌هایی مشترک با پکن پیدا کرده و پیشرفت‌هایی تاریخی به منظور رسیدگی به برخی چالش‌های جهانی از جمله تغییرات اقلیمی، بیماری‌های مسری، فقر، و گسترش تسلیحات هسته‌ای داشته‌ایم. در همین حین، ما در خصوص مسائلی نظیر حقوق بشر، مالکیت معنوی، و آزادی عمل، استوار ایستاده‌ایم.

این اقدامات متعادل‌کننده، در فضای کاهش رشد اقتصادی چین و اقدامان نگران‌کننده‌ای که پکن در راستای معکوس ساختن رویه بیش از سه دهه اصلاح اقتصادی و گشایش در مقابل جامعه جهانی، انجام می‌دهد، دشوارتر خواهد شد. در نتیجه، دولت بعدی باید سکان رابطه‌ای را با چین بر عهده گیرد که هم شامل همکاری‌های موفقیت‌آمیز است و هم به طور بالقوه، افزایش رقابت‌ها را به همراه دارد. و گاهی اوقات، همانند مواجهه با تهدید کره شمالی، همکاری و رقابت با چین همزمان وجود دارد. این طرز فکر که همه چیز باید یا همکاری باشد یا رقابت، کوتاه بینانه است و به خودمان ضرر می‌رساند.

این مسئله همچنین در رابطه با روسیه صدق می‌کند و ایالات متحده باید در خصوص این کشور نیز سیاستی را دنبال کند که ترکیبی از نیاز فوری به بازدارندگی از یک سو، و پیگیری محتاطانه همکاری‌های تاکتیکی و ثبات استراتژیک از سوی دیگر باشد. تلاش‌های غیرقانونی روسیه در خصوص کریمه و تداوم حملات آن در شرق اوکراین، به منزله اصول اساسی نظم پس از جنگ سرد، یعنی تمامیت و مصونیت مرزهای اروپاست. ما در واکنش به این مسئله، متحدانمان در اروپا و سایر مناطق را بسیج کردیم تا هزینه‌هایی سنگین و واقعی به مسکو وارد ساخته و شفاف‌سازی کنند که این فشارها تا زمانی که روسیه به تعهدات خود تحت توافقات حاصله در مینسک، با هدف پایان دادن به درگیری‌ها پایبند نماند، ادامه خواهد یافت.

در همین حین، ترکیب طرح 3.4 میلیارد دلاری ضمانت اروپا و اعزام نیروهای جدید ناتو در لهستان و بالتیک، متحدان اروپایی ما را قدرتمند خواهد کرد و سدی در مقابل حملات بیشتر روسیه ایجاد خواهد نمود. ما سال‌ها اروپایی‌ها را تشویق کردیم که هزینه بیشتری صرف مسائل دفاعی کرده و به منظور کاهش وابستگی خود، به منابع انرژی‌شان تنوع ببخشند. اکنون ما شاهد پیشرفت در این زمینه‌ها هستیم. و دولت بعدی باید تعهدات ایالات متحده به تقویت ناتو و شراکت ما با اتحادیه اروپا را دو برابر کند، حتی با اینکه لندن و بروکسل در حال مذاکره در خصوص تداوم رابطه خود هستند.

با این حال، سرمایه‌گذاری در مؤسسات و نهادهای کلیدی غربی، نیازمند بازگشتن به طرز فکر ساده‌انگارانه جنگ سرد نیست. ایالات متحده باید همچنان در برابر همکاری با روسیه، در جاهایی که منافعمان همپوشانی دارد، رویکردی باز داشته باشد. ما این مسئله را در توافق هسته‌ای ایران نشان دادیم. بدون وجود رابطه میان واشنگتن و مسکو، پیش‌بینی اینکه جنگ در سوریه نهایتاً چگونه به پایان خواهد رسید نیز دشوار است. و همچنآنکه فناوری‌های نظامی جدید، خطرات محاسبات نادرست را افزایش می‌دهند، ما به کانال‌هایی عملیاتی و باثبات با روسیه نیاز خواهیم داشت که از آن طریق، مقاصد و اهداف خود را به وضوح منتقل ساخته و ثبات راهبردی را حفظ نماییم.

تقسیم جهان به دوست و دشمن، ذهنیتی جذاب و وسوسه کننده است. اما در واقعیت، اغلب مواقع، پیشرفت در امور بین‌الملل نیازمند همکاری با کسانی است که با آن‌ها چشم در چشم نیستیم. به همین خاطر است که دولت ما از موقعیت استفاده کرد و تصمیم گرفت بعد از سه دهه درگیری با ایران، به سمت حصول یک توافق هسته‌ای پیش برود. تهران نه دوست ماست و نه شریکمان. اما تمایل ما به شکستن تابوها و تعامل مستقیم با نظام این کشور، همراه با موفقیت‌های ما در اعمال فشار متحد و بی‌سابقه بین‌المللی بر ایران برای آغاز مذاکره، توانست به شکلی صلح‌آمیز یکی از بزرگ‌ترین تهدیدها بر ای امنیت جهانی، یعنی دست یافتن ایران به یک سلاح هسته‌ای را از پیش رو بردارد.

با گذشت یک سال بعد از حصول توافق، همه چیز گویاست و نشان می‌دهد که توافق مذکور، موفق عمل کرده است. ایران دو سوم سانتریفیوژهای خود را از بین برد، 98 درصد از اورانیوم با غنای پایین خود (که برای حدود 10 سلاح هسته‌ای کافی بود) را به خارج از کشور منتقل کرد، قلب راکتور پلوتونیوم اراک را خارج ساخت و آن را با سیمان پر کرد، و دسترسی بی‌سابقه به کل زنجیره تأمین هسته‌ای خود را در اختیار بازرسان بین‌المللی قرار داد تا از پایبندی ایران اطمینان یابند. این توافق تمامی مسیرهایی که ممکن است ایران از آن طریق به دنبال ساخت تسلیحات هسته‌ای باشد را مسدود ساخته و در عین حال در صورتی که نظام ایران رفتار خود را تعدیل کند، امکان تعامل بیشتر با تهران در ادامه مسیر را فراهم می‌سازد. پاره کردن توافق در این برهه زمانی، برنامه هسته‌ای ایران را بدون محدودیت رها خواهد کرد، تهدیدها برای اسرائیل و سایر شرکای ما در خلیج فارس را افزایش خواهد داد، جامعه بین‌الملل را علیه ایالات متحده متحد خواهد کرد، و چشم‌انداز وقوع یک جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه را به شدت تقویت خواهد ساخت.

منتقدان تعامل باید به خاطر داشته باشند که هدف از توافق هسته‌ای، هرگز حل‌وفصل مشکلات با تهران نبوده است. تعامل با ایران لازم نیست به بهای تعهدات ما در قبال متحدان و شرکایمان در خاورمیانه، از جمله اسرائیل تمام شود. ایالات متحده تمامی روش‌های لازم، از جمله تحریم‌های هدفمند را نگه داشته است تا ایران را برای فعالیت‌های خود در زمینه موشک‌های بالستیک، حمایت از تروریسم، و نقض حقوق بشر، مسئول نگه دارد و ما به همکاری با شرکایمان برای مقابله با رفتارهای بی‌ثبات کننده ایران، متعهد هستیم.

مقابله با چالش‌های فراملی

تهدیدهای فراملی مانند بیماری‌ها، اختلالات زیست‌محیطی، ویروس‌های کامپیوتری، و ایدئولوژی‌های شرورانه، ربطی به مرزهای کشورها ندارند. انزوا هرگز چیزی فراتر از یک احساس نادرست از امنیت به همراه نداشته است. و اکنون، بیشتر از هر وقت دیگر، ما نمی‌توانیم در مقابل این خطرات جلوی خودمان دیوار بکشیم یا عقب نشسته و منتظر بمانیم تا سایرین مشکلات جهان را برای ما حل کنند. همانطور که توماس فریدمن، روزنامه‌نگار گفته است: «اگر شما به یک محله بد رسیدگی نکنید، به سراغ شما خواهد آمد.»

ما آموخته‌ایم که امنیت واقعی نیازمند یافتن راه‌حل‌هایی است که فراتر از مرزهاست، مانند زمانی که ما رهبری جهانیان را برای رسیدگی به بیماری مسری ابولا در سال 2014 در غرب آفریقا بر عهده گرفتیم. هنگام رویارویی با این بیماری وحشتناک، ما در مقابل درخواست برای قرنطینه و ممنوعیت سفر، ایستادگی کردیم و در عوض به علم تکیه نمودیم. ما همه توانمندی خود، از متخصصان نظامی گرفته تا بهداشت و توسعه را به کار گرفتیم تا این مشکل حل شود؛ و با استفاده از دیپلماسی، جهان را قانع کردیم که کنارمان بایستد تا به شکلی فوری و هماهنگ به این مسئله رسیدگی کنیم و جان صدها هزار نفر را نجات دهیم.

به جز ابولا، ما سرمایه‌گذاری‌های چشمگیر دیگر و شراکت‌های جدید دیگری ایجاد کرده‌ایم تا با ایدز مقابله کنیم، مالاریا را تحت کنترل بگیریم و سطح بهداشت زنان و کودکان در آفریقا را ارتقا دهیم. و با استفاده از دستورکار امنیت بهداشت جهانی خود (شراکتی میان ایالات متحده و 50 کشور دیگر که در سال 2014 توسط دولت ما ایجاد شد) در حال قدرتمندتر کردن ظرفیت کشورهای آسیب‌پذیر در آفریقا و سراسر جهان هستیم تا با مشکلات آتی مقابله کنیم. از طریق انجمن‌هایی نظیر مجمع رهبران آمریکا-آفریقا و برنامه رهبران جوان آفریقا، ما با رهبران آفریقایی در تمامی سطوح، از سران کشورها تا جامعه مدنی، تعامل داشته‌ایم و شراکت‌هایی را توسعه داده و تعمیق کرده‌ایم که به روشن شدن آینده این قاره کمک کند.

رهبری آمریکا همچنین در رسیدگی به مسئله تغییرات اقلیمی، موفق عمل کرده است. سرمایه‌گذاری‌های قابل توجه دولت ما در داخل کشور، میزان برقی که ما از نیروی باد تولید می‌کنیم را سه برابر کرده و نیروی خورشیدی ما را از سال 2008 بیست برابر افزایش داده است. ما قوانینی را بکار گرفته‌ایم که کارایی مصرف سوخت خودروهایمان را تا سال 2025 دو برابر خواهد کرد، و ما برنامه‌ای بی‌سابقه تدوین کرده‌ایم که میزان تولید کربن دی‌اکسید از کارخانه‌هایمان را کاهش دهیم. این‌ها مهم‌ترین اقداماتی است که آمریکا در داخل کشور برای مقابله با تغییرات اقلیمی انجام داده و چون اقدامات ما ثابت کرد که این تهدید را جدی گرفته‌ایم، توانستیم دیگر کشورها را نیز قانع کنیم که تعهداتی ملموس به این قضیه داشته باشند و این کار را با چین، بزرگ‌ترین تولیدکننده گاز CO2 در جهان آغاز کردیم. بدین شکل ما توانستیم سال گذشته به توافق تاریخی پاریس برای مقابله با تغییرات اقلیمی دست پیدا کنیم.

در همین حین، ما در تلاش بوده‌ایم تا انعطاف‌پذیری جوامعی که تحت تأثیر افزایش دمای هوا بوده‌اند را هم در داخل و هم در خارج از کشور، افزایش دهیم. ما استراتژی‌هایی را برای رسیدگی به افزایش خطر سیل در جوامع ساحلی بکار گرفته و انعطاف‌پذیری ملی خود در مواجهه با خشکسالی‌های بلندمدت را بهبود بخشیده‌ایم. ما همچنین ملاحظات اقلیمی را در تمامی تلاش‌های خود برای ترویج توسعه پایدار در سراسر جهان، در نظر گرفته‌ایم، از جمله برنامه‌هایی مانند غذا برای آیندگان، که به فقیرترین و آسیب‌پذیرترین ملت‌ها کمک خواهد کرد در مقابل تغییرات اقلیمی انعطاف‌پذیری بیشتری به دست آورند. و با استفاده از یک برنامه قدرتمند به نام توان‌بخشی به آفریقا، هدف دو برابر کردن دسترسی به برق در این قاره با استفاده از روش‌های تمیز و پایدار را دنبال می‌کنیم.

ما از طریق تمامی این تلاش‌ها، زمینه را به گونه‌ای چیده‌ایم که از سیاره خود محافظت کنیم. اما تنها در صورتی می‌توان از فرصت‌های به دست آمده در این زمینه استفاده کرد که رئیس‌جمهور بعدی، تابع علم باشد، خطرات منفعل بودن و کاری انجام ندادن را جدی بگیرد، و اراده سیاسی برای رسیدگی به تهدیدها را داشته باشد.

دیگر تهدیدهای فراملی نیز همواره در کمین هستند. این تهدیدها می‌تواند کشورهایی باشد که اطلاعات تجاری یا دولتی را افشا می‌کنند یا هکرهای کره شمالی، ایرانی یا ناشناسی باشند که دست به حملات سایبری علیه شرکت‌های آمریکایی می‌زنند. به همین خاطر است که ما قدرت دفاع سایبری خود را تقویت کرده، مشارکت با بخش خصوصی و دیگر دولت‌ها را گسترش داده، توانمندی‌های فنی خود را افزایش داده و تلاش کرده‌ایم تا توانایی خود برای واکنش نشان دادن و بازیابی از حملات سایبری را بهبود بخشیم.

در همین حین، ما تعهداتی مهم را از چین در مقابل اقدامات آنلاینش تضمین کرده‌ایم، از جمله توافقنامه‌ای که به موجب آن نباید جاسوسی‌های اقتصادی سایبری برای منافع تجاری صورت گیرد. تعدادی دیگر از کشورها نیز تحت رهبری ما هستند و تعهداتی مشابه را نسبت به اقدامات خود تضمین نموده‌اند. ما همچنان از وجود یک اینترنت باز، شفاف، و آزاد به عنوان موتور رشد اقتصادی و جامعه مدنی، حمایت می‌کنیم. در نهایت باید گفت که ما ائتلافی در حال رشد با کشورهایی با طرز فکر مشابه تشکیل داده‌ایم تا مجموعه‌ای از هنجارهای داوطلبانه برای رفتارهای مسئولانه کشورها شکل گیرد. این تلاش برای افزایش ثبات در فضای سایبری مهم است.

دولت بعدی باید همین رویه را پیش گرفته و دنبال کند و اصول انقلاب دیجیتال را به عنوان بخشی از یک تلاش وسیع‌تر برای تصویب قوانین جدید در هوا، دریا و دیگر حوزه‌های حیاتی که در دهه‌های آتی مبین تجارت و رقابت خواهند بود، بهبود بخشد.

شکست دادن افراط‌گرایان خشونت‌طلب

تروریسم و افراط‌گرایی خشونت‌آمیز، دردسرآمیزترین نمونه‌ها از یک خطر فراملی زهرآگین هستند که نیازمند تداوم رهبری آمریکاست. القاعده، داعش، و انشعابات آن‌ها، نشانگر تهدیدهایی واقعی هستند و حملات پاریس، سن برناردینو، بروکسل، اورلاندو، استانبول، و دیگر مناطق، بارها و بارها به ما یادآوری کرده است که تروریسم ممکن است در همه جا اتفاق بیفتد. در همین حال، حتی در میان فضای ترس و عدم قطعیت، ما باید به خاطر داشته باشیم که تروریست‌ها نمی‌توانند ایالات متحده یا مدنیت ما را نابود کنند. آن‌ها قابل توجه هستند اما تهدید وجودی محسوب نمی‌شوند و ما هرگز نباید قدرت و انعطاف‌پذیری مردم آمریکا را دست‌کم بگیریم.

تروریسم باید شکست داده شود و چنین نیز خواهد شد. اما بیش از یک دهه جنگ در افغانستان و عراق، به ما درس‌های سنگینی آموخته است که چه زمان و چگونه باید برای رسیدگی به این خطر، از قدرت نظامی استفاده کرد. حتی با وجود اینکه ما بیش از 165 هزار سرباز آمریکایی را از نبرد در افغانستان و عراق خارج کرده‌ایم، آقای اوباما هرگز در استفاده از نیروی نظامی برای دفاع از مردم آمریکا در جایی که لازم بوده، تردیدی به خود راه نداده است. این را می‌توانید از عاملان ارشد بن لادن و القاعده در افغانستان و پاکستان، رهبران وابستگان القاعده در سومالی و یمن، و بیش از 120 رهبر و فرمانده ارشد داعش سؤال کنید. آن طور که منتقدان ما ادعا می‌کنند، دولت ما با ایدئولوژی مهار کردن، به زانو در نیامده است. در عوض، ما به دقت استفاده از نیروی نظامی را تحلیل می‌کنیم زیرا از هزینه‌های گزاف انسانی و پیامدهای پیش‌بینی‌نشده جنگ آگاهیم. ما باید اطمینان حاصل کنیم که اگر از نیروی نظامی استفاده می‌کنیم، اثربخش خواهد بود. بر همین اساس، ما اقدامات نظامی دقیق و مناسبی انجام داده‌ایم که تحت هدایت یک مأموریت شفاف بوده است که حامی منافع آمریکا باشد. ما هرکجا که امکانش بوده است، همراه با متحدان و هم پیمانان خود وارد عمل شده‌ایم تا آن‌ها هم بخشی از این بار را با ما تقسیم کنند و در موفقیت مأموریت مذکور سهیم شوند.

و شاید مهم‌ترین نکته این باشد که ما به شکلی پایدار از نیروی نظامی استفاده کرده‌ایم. ما آموخته‌ایم که اگر مشارکت نظامی آمریکا از تحولات سیاسی میدان یا توانایی شرکای محلی در کنترل قلمرو خود پیشی بگیرد، موفقیت در میدان نبرد دوامی نخواهد داشت. بنابراین دستیابی به یک پیروزی ماندگار علیه القاعده و داعش، نیازمند آن است که نیروهای داخلی، مناطق آزادشده را در اختیار گیرند، جوامع نابودشده را بازسازی کنند، و به شکلی مؤثر به حکمرانی بپردازند. به همین خاطر است که ما با بیش از سی کشور همکاری کرده‌ایم تا نیروهای افغان را برای شکست دادن القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی آموزش دهیم. و به همین خاطر است که ما تا این حد در ایجاد شراکت با دولت ملی در لیبی و دیگر دولت‌های آفریقایی (از سومالی گرفته تا تونس) سرمایه‌گذاری کرده‌ایم تا به دنبال مبارزه با وابستگان القاعده و داعش بروند.

در عراق و سوریه، ما یک ائتلاف با 66 عضو ایجاد کرده‌ایم تا نیروهای محلی را آموزش دهند و کمک‌های مهم انسانی را در اختیار جوامع مرتبط قرار داده‌ایم. ما نیروهای عملیات ویژه را اعزام کرده‌ایم و تا جولای 2016، ائتلاف ما بیش از 13 هزار حمله هوایی را در حمایت از نیروهای زمینی محلی به انجام رسانده است. با افزایش اشتراک اطلاعات و همکاری در زمینه اجرای قوانین، ما با شرکایمان همکاری کرده‌ایم تا امنیت مرزهای آنان را بهبود بخشیده، جریان مبارزان خارجی به عراق و سوریه را تا 50 درصد کاهش داده، و تأمین مالی داعش را به چالش بکشیم. نتیجه اینکه: داعش در حال شکست خوردن است. در طول دو سال گذشته، این گروه تحت محاصره از غرب عراق تا شمال سوریه بوده و تقریباً 50 درصد از قلمرو پرجمعیتی که زمانی در عراق اشغال کرده بود و بیش از 20 درصد از زمین‌های اشغالی خود در سوریه را از دست داده است. ما هزاران نفر از مبارزان خط مقدم داعش را از میدان نبرد بیرون کشیده‌ایم و این گروه یک چهارم از مجموع نیروی انسانی خود را از دست داده است.

در همین حال، ما در حال همکاری با جامعه بین‌الملل بوده‌ایم تا میلیاردها دلار کمک‌های بشردوستانه برای مردم آواره در عراق و سوریه و پناهندگان در سراسر منطقه فراهم سازیم. ما به شدت یک راه حل دیپلماتیک را برای ایجاد یک گذار سیاسی در سوریه دنبال می‌کنیم چون نه تنها هیچ راه حل نظامی برای این بحران وجود ندارد، بلکه تا وقتی بشار اسد در قدرت باشد، هیچ راهی برای پایان دادن به آن نیست.

بد نیست به یاد داشته باشیم که آنچه در آغاز در سال 2014 موجب گسستگی داعش شد، تلاش این گروه برای ایجاد یک خلافت در قلب جهان عرب بود. این مسئله خطر ایجاد قلمرویی برای حملات غرب را به همراه داشت. اما حتی زمانی که خلافت احتمالی داعش نابود شود، چالش جهادگران همچنان ادامه خواهد داشت. دیگر جنبش‌های جهادی خشونت‌آمیز احتمالاً همچنان از فضاهای بدون حاکم سوءاستفاده خواهند کردند و ثبات کشورهای مهم را تهدید خواهند نمود. به عنوان مثال، بوکو حرام مدت‌ها پیش از آنکه نام خود را به دولت اسلامی استان غربی آفریقا تغییر دهد، تهدیدی برای نیجریه محسوب می‌شد و حتی اگر قلب داعش نابود گردد، هنوز باید به این تهدید رسیدگی شود. علاوه بر این، ایدئولوژی سلفی جهادی که در این گروه‌ها وجود دارد، برای انجام حملاتی شبیه آنچه در سن برناردینو، اورلاندو، و نیس رخ داد، به خاک و قلمرویی مشخص نیاز ندارد. و مبارزان خارجی که از جبهه‌های جنگ به خانه بازمی‌گردند ممکن است همچنان برای انجام حملاتی نظیر آنچه در پاریس و بروکسل رخ داد، تلاش کنند.

دولت بعدی باید به شکلی هوشمندانه، پایدار و کلی، به رسیدگی به این چالش‌ها ادامه دهد. این امر مستلزم بکارگیری منظم نیروهای نظامی همراه با تلاش جوامع اطلاعاتی و انتظامی، دیپلمات‌ها و کارشناسان توسعه ماست. این امر نیازمند همکاری با شرکای محلی و بین‌المللی برای بهبود حکمرانی در کشورهای ضعیف و در حال سقوط است.

اما این کمپین جامع و فراگیر علیه افراط‌گرایی خشونت‌آمیز تنها زمانی موفق خواهد بود که به شکلی سازگار با ارزش‌های ما انجام شود و جمعیت 1.5 میلیارد نفری مسلمانان جهان ــ که اکثریت آن‌ها با دیدگاه‌های سلفی جهادی مخالف هستند ــ را طرف ما نگه دارد. ما می‌دانیم که القاعده و داعش خواهان آن هستند که کاری کنند که آمریکایی‌ها فکر کنند مسلمانان تحت هر شرایطی در مقابلشان هستند. ابوبکر بغدادی، رهبر داعش، سال گذشته هدف حملات این گروه را این چنین افشا کرد: «وادار کردن صلیبیون به نابود کردن منطقه خاکستری به دست خودشان. مسلمانان غرب به زودی خود را در مقابل انتخاب میان دو گزینه خواهند دید: یا مرتد شوند و یا به دولت اسلامی پیوسته و در نتیجه از اعدام شدن فرار کنند.»

ما هرگز نباید با تسلیم شدن در مقابل جنگ‌های مذهبی که این گروه‌ها به دنبال آن هستند، به آن‌ها اجازه پیروزی دهیم. این مسئله مؤکد پایبندی ما به ارزش‌هایمان و رد کردن تاکتیک‌های دشمنانمان ــ از جمله شکنجه، خشونت‌های تبعیض‌آمیز، و نپذیرفتن سایر مذاهب و آیین‌ها ــ است. اگر کاری جز این انجام دهیم، نه تنها ارزش‌های خودمان را نقض کرده‌ایم بلکه همچنین به شدت به امنیت خودمان آسیب وارد ساخته‌ایم.

نظر شما