چرا بعد از باخت مقابل آرژانتین خوشحال شدیم؟
یک پژوهشگر انسانشناس با تشبیه بازی فوتبال به جنگ، در تحلیل خوشحالی مردم ایران بعد از باخت تیم ملی در مقابل آرژانتین گفت: مردم ما احساس میکردند که بعد از حملات کوبندهی دشمن زنده ماندهاند.
احمد نادری در تحلیل بازی ایران و آرژانتین در جام جهانی اظهار کرد: این بازی را میتوان از دو سو مورد توجه قرار داد. ابتدا از نگاه معادلات روتین و قوانین فوتبال و دیگر از نگاه ملی ایرانیان و آنچه در جریان بازی رخ داده است.
او افزود: در نگاه اول، صورت ماجرا این است که بازی ایران و آرژانتین 94 دقیقه به طول انجامید و در دقیقهی 91، با گل بازیکنان تیم آرژانتین دروازهی ایران باز شد و ایران با این شکست، بایستی منتظر نتایج بازی بعدی خودش با بوسنی و همچنین منتظر بازیهای دیگر در این گروه بماند. در نگاه دوم که مربوط به لایهی پنهانی و عمیق و همچنین تاریخی و فرهنگی این بازی است، ماجرا فرق میکند. در این لایه بایستی تاریخ فوتبال، تاریخ فوتبال آرژانتین، تاریخ رخدادهای جام جهانی، تاریخ فوتبال ملی ایران و از همه مهمتر تاریخ و فرهنگ ایران را بشناسیم.
نادری بیان کرد: برای ایرانیان بازی کردن تیم فوتبالشان مقابل تیم فوتبال آرژانتین در جام جهانی 2014، کمی دلهرهآور بوده است. چون آرژانتین تیمی است که در دو دورهی جام جهانی قهرمان، دو دوره نایب قهرمان و یک دوره هم میزبان بازیها بوده است و تقریبا در همهی جامها یکی از مدعیان اصلی قهرمانی نیز بوده است. از سوی دیگر تیم ایران هم تاکنون چهار دوره در جام جهانی حضور داشته و تقریبا در همه دورهها، نتوانسته نتیجه قابل قبولی کسب کند. این را میشود در کنار حرفهای نبودن فوتبال ایران و نقطه ضعفهای فراوان دیگر مانند وجود فساد مالی، مربیان نالایق، دولتی بودن و ارتزاق انگلوار این ورزش از سرمایههای عمومی کشور گذاشت تا وضعیت فوتبال ما در سطح دنیا مشخص شود.
این پژوهشگر انسانشناس اظهار کرد: در کنار همهی این ضعفها فوتبال فرصت ظهور و بروز احساسات ملیگرایانه و عرصهی ایجاد انسجام ملی و البته سبب تحریک احساسات عمومی (منفی یا مثبت) است. این ورزش در همه جای دنیا همین نقش را ایفا کرده و میکند. چه در لیگهای داخلی، چه در بازیهای ملی، همیشه فوتبال عرصهی بروز و ظهور هیجانات و احساسات و همچنین منشا کُنشگری اجتماعی موقت (تاکید میکنم موقت) جمعیتهاست.
او ادامه داد: فارغ از بحث عرصههای داخلی و لیگ کشورها، بازیهای ملی سمبل ارتشهای مدرنی هستند که بصورت نمادین با یکدیگر جنگ میکنند و چون عرصهی هویتیابی و تعریف واحدهای سیاسی و به تبع آن اجتماعی تا اطلاع ثانوی دولت-ملتهاست؛ بنابراین تیمهای ملی همیشه با احساسات ملیگرایانه مردم خودشان بدرقه میشوند. صحنهی بازیهای ملی - مخصوصا در جامجهانی که مهمترین رویداد جنگ بینالمللی احساسات است- صحنهی بروز ناسیونالیسمهای رمانتیک است. در این بین اگر قرار باشد تیمهایی با یکدیگر بازی کنند که از قبل هم کشورهای آنها درعرصههای سیاسی و نظامی با یکدیگر مشکل داشتند، این بازی از جنبههای مختلف اهمیت پیدا میکند.
او در توضیح این اهمیت گفت: مهمترین اهمیت آن این است که شهروندان هر دو کشور، با تیم ملی همذاتپنداری کرده و خود را پشتیبان جبهه و نیروی کمکی جنگی که البته سمبلیک است، اما به اندازهی جنگ واقعی اهمیت دارد میپندارند. بازیهای زیادی در طول تاریخ جامجهانی وجود داشتهاند که این موضوع دربارهی آنها صادق است. مثلا بازی تیمهای ملی آرژانتین و انگلیس در جام جهانی 1986 که در آن مارادونا دو گل راهی دروازهی انگلستان کرد و البته یکی از آنها را نیز زیرکانه با دست انجام داد؛ یکی از فراموش نشدنیترین صحنههای جام جهانی است و ادعای فوق را اثبات میکند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: چهار سال پیش از آن در سال 1982، انگلستان جنگی را بر سر جزایر فالکلند با آرژانتین شروع کرده بود که به کشته شدن صدها شهروند آرژانتینی منجر شد و نتیجهی این جنگ نیز، تثبیت اشغالگری و سلطهی انگلیس بر فالکلند بود. اتفاقی که برای مردم و ارتش آرژانتین افتاد چنان خشم مردم را بالا برانگیخت که بازی با انگلیس را هم جنگی دیگر تلقی میکردند و این پیروزی، به مثابهی جبران شکست قبلی تلقی میشد.
او ادامه داد: اگرچه واقعیتها در عرصهی ژئوپلیتیک و سیاست بینالملل در مورد فالکلند به گونهای دیگر بوده و هست، اما آن بازی در حکم آبی بر آتش خشم آرژانتینیها بود. به تازگی نیز بازیکنان آرژانتین در دیداری دوستانه که برای آمادگی جام جهانی 2014 با اسلوونی برگزار کرده بودند، بنری را در مقابل تیم ملی گرفته بودند که نشان میداد جزایر فالکلند جزو لاینفک آرژانتین است. اینجاست که فوتبال به کمک سیاست و احساسات ملی میآید و میتواند با تاثیر گرفتن از این احساسات، زمینهی بروز این احساسات و شدت یافتن آنها را تقویت کند.
این پژوهشگر در مثالی دیگر از ادعای خود به موردی از بازی ایران اشاره کرد و گفت: بازی سال 1998 تیم ملی ایران و آمریکا مثالی دیگر در این زمینه است. این بازی متاثر از نزاع قدیمی ایران و آمریکا بود و برای هر دو طرف اهمیت پرستیژی و حیاتی داشت. دقیقا اتفاقی که در اینجا افتاد، شبیه اتفاقی بود که در مورد آرژانتین و انگلیس افتاد. در عرصهی واقعیت اگرچه آمریکا ضربههای زیادی از نظر مادی و معنوی به ایرانیان زده است، اما این پیروزی، برای ایرانیان حکم پیروزی در یک جنگ تمام عیار را داشت. منظور از این توضیحات این است که بدانیم فوتبال صرفا یک ورزش خنثی نیست، بلکه پدیدهای است که حامل تاریخ، فرهنگ، احساسات، ملیت، سیاست و ... است.
او افزود: زمانی که قرعهکشی تیمها مشخص شد و گروهها شکل گرفتند و زمانی که مشخص شد ایران با آرژانتین همگروه است، همه به این فکر میکردند که چند گل قرار است از آرژانتین بخوریم؟ نمود این تفکرات را بهخوبی میتوان در جکهایی که از نظر من حوزهی بروز و ظهور پس زمینههای فکری و لایههای پنهان اذهان جامعه است پیدا کرد. در آن زمان کار ناشایستی صورت گرفت، و آن سر زدن بعضی ایرانیان به صفحهی فیسبوک لیونل مسی و نوشتن برخی توهینها و الفاظ رکیک بود که البته تحلیل آن بایستی در جای دیگر صورت گیرد. از سوی دیگر جُکهای ساخته شده در چند ماه قبل از جامجهانی یعنی از زمان قرعهکشی تا قبل از بازی، نشان از مرعوب بودن ایرانیان توسط نام و آوازه آرژانتین داشت.
نادری دربارهی بازی ایران و آرژانتین بیان کرد: در نیمهی دوم این بازی، بازیکنان تیم ملی ایران به این نتیجه رسیدند که میتوانند به همین آرژانتین هم که هرکدام از بازیکنانش قیمت و آوازهای جهانی دارند، حمله کرده و گل بزنند. دقت کنید این نه فقط بازیکنان بودند که این حس در آنها قوت گرفت، بلکه همهی ایرانیان این نکته را حس کردند (چون همانطور که گفتم، مردم متعلق به یک دولت- ملت، با تیم ملی خود همذات پنداری میکنند و خود را بهجای تک تک بازیکنان آن میگذارند). بر اثر این حس ایرانیانی که تا چند ساعت قبل فقط به فکر گل خوردن کمتر بودند، جسارت شکست دادن حریف را هم پیدا کردند و این حس با نگرفتن یک پنالتی توسط داور (که هم میتواند عمدی و هم سهوی باشد) به شدت در ایرانیان تقویت شد.
او ادامه داد: مردم ایران در حین این بازی و بهخصوص پس از گرفته نشدن پنالتی توسط داور، احساس ارتشی را داشتند که از زیر حملات کوبندهی دشمن جان سالم به در برده و به فکر جمع کردن قوای خود و انجام یک ضد حمله و یک حملهی پدافندی قوی بود. این حس، آنچنان با ایرانیان عجین شد که پس از خوردن گل، با آنکه در بهت فرو رفته بودند، اما باز هم احساس غرور میکردند و فکر میکردند این شکست حق آنان نبوده است. بنابراین من شادی مردم بعد از این شکست را اینگونه تحلیل می کنم که بغضهای فروخورده در اثر این مساله و ناباوری شکست، سبب بروز حس خاصی در مردم شد که نیاز به تخلیهی آن بود و این حس، با فرافکنی عجین شد و منجر به برونفکنی احساسات نه در قالب حسرت و اندوه که در قالب شادی شد. من بعد از بازی برای مشاهدهی مستقیم صحنههای شادی به خیابانها رفتم و از نزدیک با مردم صحبت کردم. جالب بود که در جواب من که می پرسیدم چرا بعد از باخت به شادی میکنید، میگفتند این باخت ارزش دارد!
او در بخشی از سخنانش با بیان اینکه این بازی را نمیتوان تغییری در خلقیات ایرانیان قلمداد کرد، گفت: خیر چنین نیست، اصولا احساسات بهوجود آمده در اثر پدیدههای این چنینی که میتواند انبوهی از مردم را به خیابانها بیاورد، گذرا و مقطعی هستند. این شادی میتوانست نحوهی بروز و ظهور دیگری داشته باشد، اما در این قالب بروز پیدا کرد. بنابراین نمیتوان این سبک از ابراز احساسات را نشانهی تغییر دانست، بلکه بنا به موقعیت خاص، نحوهی ظهوری خاص داشته است.
او ادامه داد: بخشی از این احساسات دلایل سیاسی و ملی گرایانه داشته است. شادی پس از شکست (که البته جهان و رسانههای جهانی را به شگفتی واداشت) مملو از احساسات آمیخته با ناسیونالیسم ایرانی بود. اگرچه ایران و آرژانتین در سالهای اخیر جز پروندهی انفجار "آمیا" مشکل حاد دیگری با یکدیگر نداشتند (مانند آنچه مثلا در جریان روابط ایران و آمریکا، انگلیس و کانادا اتفلق افتاد) ولی از آنجا که تیمهای ملی حکم ارتشهای سمبلیک را دارند، این بازی حکم نبردی را با یک حریف تازه پیدا کرد و صحنهی نبرد هم چه با حریف قدیمی و چه با حریف جدید در بر دارندهی حس نوعی پرستیژ است و از این رو اهمیت زیادی پیدا میکند.