ریشه های بحران یمن
موقعیت جغرافیایی یمن و برخی عوامل دیگر سبب شده تا این کشور در کانون توجه قدرتهای منطقه ای و بین المللی قرار گیرد.
صدای ایران- به گزارش مهر، یمن از سال ۲۰۱۱ تاکنون شاهد تحولات شتابزده ای بوده است این کشور با مشکلات عدیدهای در زمینه سیاسی، امنیتی و اقتصادی دست و پنجه نرم می کند.
با ورود کشورهای حوزه خلیج فارس در عرصه نظامی و به راه انداختن جنگ بر مشکلات این کشور افزوده شد. هدف از این یورش به یمن تثبیت نفوذ بود و در کنار آن از موضوع بازگشت مشروعیت را هم مطرح کردند. این کشورها به زعم خود قصد داشتند که موازنه را در خاورمیانه برقرار کنند و به اصطلاح از نقش ایران بکاهند.
علل بحران در یمن زیاد است که برخی از آنها داخلی است و برخی دیگر خارجی.
عوامل داخلی
طرفهای درگیر در یمن می کوشند که حریف را از صحنه به در کنند. در این میان کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه سعودی ها با به راه انداختن توفان موسوم به قاطعیت در اواخر مارس ۲۰۱۵ به زعم خود به دنبال بازگردانیدن مشروعیت به یمن بودند.
این درحالی بود که الحراک الجنوبی یعنی جدایی طلبان جنوب یمن در راستای استقلال و احیای یمن جنوبی حرکت کرده و می کنند. در این میان برخی قبایل در راستای اتحاد با القاعده حرکت کردند و القاعده بر حضرموت و ابین مسلط شد. هرچند که اماراتی ها با زد و بندی که با القاعده کردند برخی مناطق را بازپس گرفتند.
آنچه نباید فراموش کرد این است که القاعده از مدتها قبل در یمن حضور دارد ویژه در مناطق جنوبی و حتی در بخشهایی از شمال که با حمایت خاندان الاحمر رخ داد. القاعده بر شهرهای متعددی مانند زنجبار، ابین، سرواح و المکلا در حضرت موت چنگ انداخت و حامی ائتلاف تحت سرکردگی سعودی ضد انصارالله یمن شد.
عوامل خارجی
عوامل خارجی کم اهمیت تر از عامل داخلی نیست و به عبارت دیگر نوعی درهم آمیختگی دارد. یمن عرصه نزاع منطقه ای و بین المللی است. موضوع زمانی مهم می شود که یکی از آبراههای مهم بین المللی یعنی باب المندب در آن واقع شده است. بخش اعظم نفتی که از خاورمیانه به سوی غرب می رود از این آبراه باید عبور کند.
تسلط بر این آبراه به معنی تسلط بر تجارت بین المللی نفت است. نکته ای که نباید از نظر دور نگه داشت این است که یمن منابع مهم نفت را به ویژه در مناطق جنوبی داراست.
یک مرکز مطالعات زمین شناسی در بیست سال قبل از گنج مخفی در یمن پرده برداشت. نتایج بررسی شرکتهای اکتشاف نفت بین المللی وجود دریاچه نفتی که بزرگترین دریاچه در جزیره العرب محسوب می شود در حدفاصل استانهای مآرب، الجوف، حضرموت، شبوه و ابین حکایت داشت. این میدان نفتی سومین میدان نفتی بزرگ دنیا محسوب می شود. اگر از این میدان بهره برداری شود، یمن امکان صادرات ۵.۲ میلیون بشکه از این منطقه به تنهایی را خواهد داشت.
یمن نه تنها عرصه نبرد منطقه ای و بین المللی است بلکه عرصه کشمکش امارات و عربستان است به ویژه که اماراتی ها در جنوب یمن مسلط شده اند و با القاعده به توافقاتی درباره حضرموت رسیده اند. این توافق به طور حتم برای طرفین منفعت دارد.
همچنین سیطره بر جنوب یمن یعنی رسیدن به دریای عرب و اقیانوس هند با سهولت تمام.
با توجه به موارد که گفته شد نقش بین المللی و منطقه ای در شعله ور کردن بحران یمن و کشمکش بر سر مناطق نفوذ موثر است. در حال حاضر به نظر می رسد که توافقی که همه طرفها را راضی نگه دارد دور از دسترس است.
یمن عرصه جنگ است و علاوه بر کشته شدن شمار زیادی از یمنی ها، زیرساختهای این کشور نابود می شود و آثار باستانی آن ویران و مشکلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی زیادی ایجاد شده است. محاصره سعودی ها و همپیمانان آنها در کشورهای حوزه خلیج فارس بر فقر و بدبختی ساکنان این کشور افزوده است. تلاش های جمال بن عمر نماینده نخست و به دنبال آن اسماعیل ولد الشیخ احمد نیز و مذاکرات ژنو یک و دو و مذاکرات کویت نیز راه به جایی نبرده است.
شکل گیری شورای سیاسی یمنی ها
در بحبوحه بحران یمن، هیئت ملی یمن اقدام به تشکیل شورای سیاسی برای اداره این کشور کرد. برخی کشورها نیز از این شورا حمایت کرده اند.
اهداف تشکیل شورای سیاسی
-اداره یمن و مشخص کردن مسئولیت سکانداری کشور. ترسیم سیاستهای کلی کشور مطابق با قانون اساسی یمن و قوانین ساری و جاری.
-وحدت تلاشها برای مقابله با دشمن سعودی و همپیمانان آن و اداره کشور از نظر سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی، اداری و اجتماعی.
- صیانت از کشور و موسسات آن و تقویت روح ملی گرایی میان توده مردم یمن.
-سرو سامان دادن به وضعیت کشور و پر کردن خلاء و فرصت دادن به مذاکرات کویت برای دست یابی به نتیجه به ویژه که یمن تا ابد نمی تواند بدون افق زمانی و سیاسی با وجود جنگ بماند.
-تشکیل شورای سیاسی، اعلامیه قانون اساسی اعلام شده از انصارالله در ۲۱ سپتامبر۲۰۱۵ را از بین می برد. مجالس نمایندگان و شورا فعالیت خود را شروع می کنند. دولت جدید تشکیل می شود.
-فشارها بر انصارالله از طریق دعوت از همه گروههای یمنی برای مشارکت در اداره کشور کم می شود. به این ترتیب این بهانه از دست دشمنان یمن که انصارالله اداره کننده یمن است خارج می شود. این زمینه را برای شکاف میان ائتلاف هادی سعودی فراهم می آورد که نشانه های آن بازگشت هیئت عبد ربه منصور هادی به مذاکرات پس از ترک آن بود.
-تشکیل شورای سیاسی در راستای خواسته های بین المللی و مورد حمایت بین المللی است. این شورا منافاتی با قطعنامه ۲۲۱۶ شورای امنیت درباره یمن ندارد. با توجه به شکست راهکار نظامی این راه حل مقبول جامعه بین المللی برای خروج از بحران از راه سیاسی خواهد بود.
-احتمال مشارکت اکثر طرف ها یمنی در این شورا زیاد است به ویژه که سعودی ها با بحران مالی جدی روبرو هستند و در ورطه یمن گرفتار شده اند.پایداری انصارالله و ارتش یمن آنها را به ستوه آورده است.
سناریو تجزیه یمن
برخی تحلیلگران بر این باورند که یمن به سوی تجزیه حرکت می کند تا دو کشور یکی در شمال و دیگری در جنوب شکل گیرد. حوادث از ابتدای نیز گویا این مطلب بود.به اعتقاد ناظران امور عملا یمن به دو بخش شمال و جنوب با توجه به درگیری میان طرفداران عبد ربه منصور هادی و انصارالله و ارتش یمن تقسیم شده است.
تحلیلگران معتقد هستند که سازمان ملل به سختی بتواند یمن را متحد کند.
عواملی که این نظریه را نزد ناظران امور تقویت کرده است عبارتند از: پیچیدگی های سیاسی یمن تا حدودی به پیچیدگی های اجتماعی و دخیل بودن قبایل و مذهب و مناطق مربوط می شود. نهاد سالاری در یمن جایگاه مناسبی ندارد.
دوم اینکه؛ تصمیمات بین المللی که برای حل بحران یمن مطرح شده، سیاسی بوده است و توازن قوا و خواسته های برحق ملت یمن را مورد توجه قرار نداده است. این تصمیمات در راستای راضی نگه داشتن سعودی ها و حامیان آنها در یمن بوده است. قطعنامه ۲۲۱۶ صادره از سوی شورای امنیت در سال ۲۰۱۵ برای حل بحران یمن در واقع سندی یکجانبه برای سرزنش انصارالله و همپیمانان آن بود و حتی روسها به این تصمیم یکجانبه رای ممتنع دادند.
سوم؛ انگیزه های تجزیه در یمن وجود دارد و هر طرفی منتظر است که طرف دیگر شروع کننده تجزیه باشد. انصارالله حاضر نیست که به راحتی صنعا را در اختیار افراد وابسته به عربستان قرار دهد. از سویی اگر به ساختار جمعیتی یمن در شمال و جنوب نگاه کنیم متوجه می شویم که زیدی ها در شمال و غیر زیدی ها در جنوب یمن هستند که این خود زمینه های تجزیه را فراهم می کند.
چهارم؛ نقش سعودی و تمایل آنها برای تجزیه یمن. سعودی ها مایل به تحولی در مرزهای جنوبی خود که بر داخل عربستان تاثیر بگذارد نیستند و اجازه این کار را نمی دهند همانطور که با تغییرات و انقلاب در بحرین در مرزهای شرقی خود مخالفت کردند. عربستان از ایجاد نظام سیاسی قوی در یمن واهمه دارد به ویژه که توجه شود جمعیت یمن از ساکنان همه کشورهای حوزه خلیج فارس بیشتر است و وجود نظام سیاسی قدرتمند مورد خوشایند سعودی ها و همپیمنان آنها نیست. هر چند سعودی در ظاهر از وحدت یمن حمایت می کنند اما در باطن حامی تجزیه و تضعیف یمن هستند.
پنجم، تحرکات الحراک الجنوبی یا جدایی طلبان جنوب که بر طبل تجزیه جنوب یمن می کوبند.
ششم، نقش کشورهای حوزه خلیج از جمله امارات در راستای تجزیه یمن. امارات از زمانی که در توفان قاطعیت مشارک کرده است به دنبال تحقق اهداف خود بوده است.ابوظبی دشمن اخوان المسلمین یمن و حزب اصلاح منشعب شده از آن است. اماراتی ها نه تنها مایل به جدایی جنوب یمن از شمال آن هستند بلکه برخی گزارش ها از نشستهای مسئولان ابوظبی با الحراک الجنوبی مخابره شده است و اینکه مسئولان وابسته به امارات اقدام به کوچ دادن هزاران شمالی از جنوب یمن به شکل اجباری و بدون دلیل می کنند. اختلاف سعودی ها و اماراتی ها به عزل خالد بحاح نخست وزیر و احمد بن دغر به جای وی شده است. اماراتی ها مایل به تسلط نظامی بر حضرموت، المهره، شبوه، و دیگر استانهای جنوبی یمن هستند. نکته دیگر تمرکز رسانه های اماراتی بر موضوع تجزیه یمن به عنوان یک امر واقعی است. آنها سعی دارند وانمود کنند که یمن به سوی تجزیه قریب الوقوع پیش می رود. اماراتی ها خواهان ایفای نقش قوی در جنوب یمن پس از تجزیه هستند.
هفتم؛ ادامه جنگ بی حاصل در یمن. ناتوانی طرفهای درگیر در یمن در تحقق دستاورد در عرصه میدانی در واقع پذیرفتن امر واقعی یعنی تسلط بر مناطق تحت تسلط است. این یعنی دو دولت یکی در صنعا و دیگری در عدن. نشانه های این تجزیه آشکار شده است.
قدر مسلم آن است که یمن همانند بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه با مشکلات عدیده و انباشته شده ای دست و پنجه نرم می کند و دخالتهای خارجی و منطقه ای نیز بر بحران آن افزوده است. کلید ثبات در یمن، به مرحله پختگی رسیدن تغییرات سیاسی و ایجاد پایه های مدنیت و توجه به اصل شهروندی و حاکمیت قانون و تکیه بر سیاست های اقتصادی درست است. یمنی ها باید بر قواعد سیاسی ملی و سازو کارهای آن به دور از اصول قبیله ای توجه کنند. یمنی ها باید در راستای تقویت وحدت تلاش کنند و فدرالی منطقه ای بر اساس تمرکزگرایی و یکپارچگی را دنبال کنند.