سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 15

مصباحی‌مقدم: شرط و شروط اصولگرایان برای روحانی تازگی ندارد

کد خبر: ۱۱۹۵۵۵
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۵

سخنگوی جامعه روحانیت مبارز می‌گوید: تعیین شرط و شروط برای روحانی امر تازه‌ای نیست، مگر در گذشته آقایان بدون شرط و شروط از دیگران حمایت کردند.

به گزارش صدای ایران، برای کسانی که با پارلمان و مناسبات پارلمانی آشنا هستند بدون شک «غلامرضا مصباحی مقدم» فراتر از یک نماینده روحانی یک نماینده اقتصاددان است، مردی که این روزها دیگر یک نماینده سابق است.

شاید بتوان گفت او در کنار دیگر چهره‌های اصولگرا چون ابوترابی، توکلی و ...هزینه تندرو بسته شدن لیست اصولگرایان را دادند، امری که خودش آن را رد نمی‌کند اما می‌گوید فضاسازی اصلاح‌طلبان هم بی تاثیر نبوده است.

با این عضو شاخص جامعه روحانیت در دفترش در دانشگاه امام صادق به گفتگو نشستیم تا از دوران پسانمایندگی برایمان بگوید. او گریزی به وضعیت اصولگرایان هم زد و تاکید کرد که باید در انتخابات 96 حضور داشته باشند مصداق همین گفته که«موجیم که آسودگی ما عدم ماست»

مصباحی مقدم تعیین شرط و شروط برای روحانی از سوی اصولگرایان را امر غریبی نمی داند و معتقد است پیشتر هم این موضوع برای دیگر کاندیداها وجود داشته اشت.

مشروح گفتگوی خبرآنلاین با سخنگوی جامعه روحانیت را در ادامه مطالعه فرمایید؛


***آقای مصباحی مقدم! دوران پس از نمایندگی چگونه می گذرد؟
در حال حاضر احساس آرامش خاطر می‌کنم ، اینکه یک بار سنگین از روی دوشم برداشته شد، شاید بعضی‌ها در باورشان نیاید ولی واقعا من احساس آرامش می‌کنم، چراکه نمایندگی وظیفه سنگینی است، البته حجم کار هم بسیار سنگین است، از این جهت یک دوران نسبتا همراه با آرامش و استراحتی را طی می‌کنم. در واقع هم از این بابت که ادای وظیفه کردم و کاندیدا شدم خوشحالم زیرا اگر کاندیدا نمی‌شدم بعدا خودم را ملامت می‌کردم و می گفتم شاید مسئولیتی از عهده من بر می‌آمد که لازم بود ادا کنم، الان هم خوشحالم که رای نیاوردم چراکه احساس راحتی می‌کنم.

بهترین کار برای من همین استادی دانشگاه است که تجربه طولانى در آن دارم، البته وقتی که کسی از مسئولیتی به کنار میرود همه از وی انتظار دارند و تقاضا دارند که با ما همکاری کنيد، تقاضاهای بسیار زیادی متوجه من شد، برای کارهای مختلفی دعوت شدم البته بعضی کارها، کارهای مهمی بود که بنده قبول نکردم و برخی کارها حضور در جلسات است و می‌گویند حالا که مجلس نيستى پس جلسه ما بیا واز این جهت مجددا یک فشار کاری جدیدی متوجه من شده است ولی اصولا کارم سبک تر شده است و سعی کرده ام کمتر قبول مسئولیت کنم .

***از دولت نیز برای قبول مسئولیتی از شما دعوت شده است؟
خیر

***دل‌تان برای دوران نمایندگی و یا برگشتن به قدرت تنگ نمی شود؟
شاید برای برخی افراد قدرت لذت‌بخش باشد اما بنده دلتنگ نمایندگی مجلس و قدرت نیستم و بنا نداشتم دراین دوره به میدان بیایم چراکه احساس می کردم مقداری فشار کار برایم سنگین است و حتی دچاراسترس‌ها و بیماری نیز شده بودم که پزشکان می گفتند کارتان را سبک کنید، انسان وقتی قبول مسئولیت می کند نمی تواند راحت باشد.آنچه برای بنده مهم است ادای وظیفه است که باید انجام دهم.

***حاج آقا برای شما اتفاق افتاده که مذاکرات مجلس را گوش دهید و بگوید کاش در هنگام این طرح و لایحه در صحن حضور داشتم و فلان نظر و پیشنهاد را می‌دادم؟ یا کاش بودم که این اخطار و تذکر را می دادم؟
مذاكرات مجلس را دنبال نمی‌کنم که این احساس برایم پیش بیاید اما گاهی اوقات که خبرهای مجلس را دنبال می کنم می گویم کاش بودم و شاید تاثیرگذار بودم مثلا از جمله خبرهائى که خواندم و گفتم ای کاش بودم و این نقطه نظر را می‌دادم در لایحه اصلاح قانون بودجه بود که دولت اخیرا به مجلس تقدیم کرد.

***پیش آمده که نمایندگان مجلس دهم از شما مشورت بگیرند؟
بله دوستانی از مجلس با بنده تماس و مشورت می گیرند و حرفهایمان را از این طریق می زنیم.

***تا چه اندازه جنس نماینده‌هایی که به مجلس دهم راه یافته‌اند را متفاوت تر از مجلسی که خودتان در آن حضور داشتید می بینید؟
چون در مجلس نیستم لذا ارزیابی دقیقی نیز ندارم، انسان تا از نزدیک با افراد تماس و ارتباط نداشته باشد نمی تواند قضاوت درستی داشته باشد.

***اینکه در یک انتخابات 75 درصد نمایندگان جابجا شوند عجیب به نظر نمی رسد؟ این گردش سریع نخبگان سیاسی در مجلس برای کشور یک آسیب است یا یک فرصت؟
قطعا این گردش هم برای کشور نقطه ضعف و هم نقطه قوت است، نقطه قوتش از این لحاظ است که گردش نخبگان موجب می‌شود که همه نخگبان به نحوی نسبت به نظام و انقلاب امیدوار می شوند و احساس تعلق خاطر می کنند. احساس می‌کنند این دور نشد، دور بعد می‌توانند نقش آفرینی کنند، از این جهت مثبت است. اگر همین افراد به کلی ناامید باشند ممکن است راه دیگری را دنبال کنند، البته از این جهت که یک تجربه طولانی مدت و برهم انباشته ای از دست نظام و کشور می رود یک نقطه ضعف است ، برای این موضوع نیز راه حل وجود دارد که مردم از این راه حل استفاده نمی کنند این راه حل نیز این است که آنهایی را که دیگر در جایگاه مسئولیت مجلس و دولت نیستند را به عنوان مشاور به کار بگیرند و از آنها مشورت بخواهند و از نظراتشان استفاده کنند اگر چنین اتفاقی بیفتد هم گردش نخبگان رخ می دهد هم استفاده از تجربیات انباشته گذشته رخ می دهد.

***در اظهارنظرهایی که درباره نتیجه انتخابات تهران مطرح می شد حتی برخی اصلاح‌طلبان هم عنوان می‌کردند عدم حضور چهره‌هایی چون شما یا آقایان ابوترابی و توکلی برای مجلس خسران است، فکر نمی‌کنید چهره‌های اعتدالی چون شماها هزینه لیستی را دادید که پراز کاندیداهایی با وجه تندرو بود؟
تندروی‌های آنها بعلاوه فضاسازی رقباء یعنی اصلاح طلبان باعث دادن این هزینه شد. درست است که تندروی های یک گروه از مجلس نهم موجب شد که صدای آنها هم بلندتر باشد و پژواک دیدگاه سیاسی آنها بر مجلس سایه بیندازد و مجلس را از نظر دیدگاه سیاسی و عملکرد تحت شعاع خودش قرار دهد اما همین را اصلاح طلبان پررنگ کردند چرا که با این کار می توانستند مجلس را از ما بگیرند و با این کار می توانستند برفضای سیاسی غلبه کنند و ازاین فضا به خوبی استفاده کردند.

***البته خود اصولگرایان این بهانه را به دست اصلاح طلبان دادند.
بله همینطور است، بعضى اصولگرایان در این زمینه بهانه را به اصلاح طلبان دادند و این ضعف آشکار بود .

***چرا اصولگرایان سنتی به جای اینکه دائما به این طیف از اصولگراها باج بدهند تلاش برای تعدیل نگاه آنها نمی کنند؟
تعدیل نگاه این تندروها کار ساده‌ای نبود، این تندروی‌ها مشی و دیدگاه این طیف بود. آنها بنا را بر این گذاشته بودند که با روی کار آمدن آقای روحانی به مصاف وی بروند و با تمام وجود هم به میدان آمدند، به هر حال این افراد نماینده مجلس بودند و اصل آزادی نماینده اقتضاء می‌کرد که آنها حرفهایشان را بزنند و دیدگاهایشان را داشته باشند، اگر عده ای در مجلس می خواستند جلوی اینها را بگیرند نقض غرض حاصل می شد ولی همراهی نکردن با انها یک اصل برای ما بود و این عدم همراهی ما کاملا مشهود بود، این چیزی نبود که از سیاستمداران جناح رقیب پوشیده مانده باشد، آنها نیز خوب می دانستند که ما با آنها همراه نیستیم و آنها را تایید نمی کنیم، البته نباید انتظار هم داشتند که ما در مجلس یک جنگ داخلی ایجاد کنیم .

رقبای ما توانستند از این تندروی‌ها علیه کل مجلس به خوبی بهره برداری کنند به گونه ای که در روزنامه ها و سایت‌هایشان اینگونه جلوه دادند که مجلس نهم رقیب روحانی و دولت است در حالی که واقعیت امر این نبود چراکه وقتی از مجلس سخن می‌گوییم خروجی های مجلس مد نظر است، خروجی‌های مجلس مصوبات، بیانیه ها و مواضعی است که رییس مجلس به عنوان سخنگوی مجلس مطرح می کند، پس اینکه مجلس نهم را اینگونه جلوه دادند که رقیب دولت است برای بهره برداری سیاسی‌شان بود و چون قدرت رسانه ای شان نیز بالا بود توانستند خوب استفاده کنند.

***فکر نمی کنید اگر لیست به شکل دیگری بسته می شد شاید الان شما و اقایان دیگری از جریان اصولگرا در مجلس حضورداشتید؟
احتمالش وجود داشت ولی بازهم نمی توانیم با قاطعیت بگوییم اگر لیست به نحو دیگری بسته می‌شد قطعا ما در مجلس دهم حضور داشتیم چون وقتی فراخوانی توسط مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه همه مردم و حتی انهایی که مخالف نظام هستند پای صندوق های رای بیایند معلوم است که بسیجی صورت می گیرد و همه پای صندوق های رای می‌آیند که دیگر به ماها رای نمی‌دهند، معلوم است که رای آنها برای ما نیست و رای شان برای رقبای ماست ،البته در این قضیه پیام کوتاه لیدر اصلاحات نیز موثر واقع شد فراخوان داد که آنها به میدان بیایند و آنها نیز امدند ،گرچه همه این افرادی که پای صندوق های رای آمدند اصلاح طلب نبودند و بسیاری از آنها اصلا موضع سیاسی ندارند اما انها می‌دانستند اگر به میدان بیایند نباید به ما رای بدهند و اگر به ما رای بدهند یعنی به نظام و رهبری رای داده اند پس آنها پای صندوق‌ها آمدند و 20 الی 30 درصد آماررای اصلاح طلبان بالا رفت و آنها توانستند در تهران رای بیاورند.

البته اگر لیست ما بدون حضور پایداری ها بود و یا مثلا تعداد پایداری ها کمتر بود بازهم احتمال داشت که ما دچار این آسیب شویم.

***پس این موضوع را تایید می‌کنید که هر زمان حضور حداکثری مردم را در صحنه انتخابات داشته باشیم احتمال پیروزی اصولگرایان کمرنگ تر شده است؟
این موضوع گاهى در تهران صادق است ولی در کل کشور صادق نیست، در تهران اگر فراخوانی صورت گیرد و تعداد مشارکت کنندگان افزایش داشته باشد معمولا ما داراى اکثریت نیستیم و این مسئله برای ما روشن است، البته یک نقطه ضعف در اين دوره داشتيم و آن کاهش سطح مشارکت هواداران ما بود که این ناشی از فشارهای اقتصادی بود که بر ضعفاء و محرومین جامعه تحمیل می شد و آنها دیگر تفاوت نمی گذارند و حاکمیت را یکپارچه می بینند. بین مجلس و دولت و اینکه چه کسی عامل اصلی بوده است تفاوت نمی گذارند و همین قدر که اوضاع به کام آنها نبود در اینکه حدود 20 درصد و یا بیشتر از کسانی که به ما رای می دادند در انتخابات مجلس دهم شرکت نکردند .

به عبارت دیگر اگر احیانا ما نیز می توانستیم با توجه به اوضاع و شرایط بسیج کاملی داشته باشیم که همه نیروهایمان به میدان بیایند چه بسا که این اتفاق نمی افتاد یا حداقل پنجاه پنجاه می شد.

***خلاء چهره‌های شاخص اصولگرا در مجلس چقدر برای جریان شما هزینه زا خواهد بود؟
این نقطه ضعف برای اصوگرایان است اگر آن چهره‌های تاثیرگذار که در مجلس هفتم تا نهم بودند در مجلس دهم نیز بودند قطعا اصولگرایان در مجلس دهم از جایگاه برتری برخوردار می شدند و در کلیت برای جریان اصولگرا نیز یک موضع ضعف است.

***برخی معتقدند حال اصلاح طلبان خوب نیست و فقط به دولت روحانی برای بازگشت به قدرت چنگ زدند، اما به نظرمی ‌آید حال و روز اصولگراها هم تعریفی ندارد؟ شما حال و روز اصولگرایان را چگونه می بینید؟
حال و روز اصولگرایان خوب است، اصولگرایان در حال حاضر در دولت جایگاه بالایی ندارند، در مجلس هم حضور قوی ندارند، چون خارج از قدرت هستند و در پی این عدم حضور دو اتفاق می افتد یک اتفاق این است که به بازسازی خودشان می پردازند و اتفاق دوم هم اینکه هرچه از مسائل و مشکلات در این دوره رخ دهد به پای انها نوشته نمی شود پس دیدگاه عمومی نسبت به انها یک دیدگاه منفی نخواهد بود، برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری و مجلس خودشان را مجهز و آماده می کنند.

***اینکه اصولگرایان در دولت و مجلس حضور قوی ندارند و ایا بازهم این حال و روز را خوب توصیف می کنید؟
نمی خواهم بگویم این عدم حضور نقطه قوت است، بلکه منظورم این است که با شرایطی که پدید آمده است حالشان خوب است .

***نواصولگراها (جوانترها) تا چه اندازه در این حال و روز اصولگراها تاثیرگذار بوده اند؟ تا چه اندازه خط کشی های این افراد باعث ضربه زدن به جریان اصولگرا شده است؟
نمی توان همه نواصولگراها را تحت عنوان تندروها طبقه بندی کرد،اکثریت اصولگرایان معتدل هستند و از افراط پرهیز می کنند و تعبیر به تندروی در موردشان صادق نیست، ما تندروها را افراد اندکی می دانیم که در گذشته بودند یعنی افرادی که منطقی رفتار نمی کردند و مواضع و بیانات‌شان غیر محترمانه و غیر مودبانه و بدون داشتن منطق قوی بود.

معتقدم اکثریت بسیار بالایی از اصولگرایان جوان هم موضع تندی ندارند، پایبندی به اصول را نباید تندروی تفسیر کرد، جدی گرفتن و پافشاری بر اصول و انتقاد از موضع اصول را نباید تندروی تلقی کرد و انتقاداتی نیز که به دولت دارند از همین موضع است. گرچه معتقدم رفتار یک عده اندک تندرو توانست بر وضعیت فعلی اصولگرایان موثر واقع شود.

***این طیف شاید در حرف هایشان خود را پایبند به روحانیت بدانند اما در عمل چنین پایبندی را ندارند مثلا جامعتین را سه ضلعی می کنند و آیت الله مصباح را در ضلعی در کنار جامعه مدرسین و روحانیت مبارز می بینند؟
ممکن است برخی افراد نقش روحانیت را نقش ضروری ندانند که علی القاعده اگر اینطور باشد حاصل کم تجربگی و ناپختگی است، اما اکثر ملت ما مومن ومتدین هستند و اگر ما سخن از اصولگرایان می گوييم به همین طیف متدین ومومن نظر داریم، یعنی آنهایی که مومنانه به انقلاب اسلامی و نظام نگاه می کنند اگر به این طیف نگاه کنیم این طیف به شدت علاقمند به روحانیت هستند و برای روحانیت نقش ویژه‌ای حتی در مسائل سیاسی قائل هستند، اینها داعیه جدایی از روحانیت را ندارند، امام خمینی نیز بر مسئله جدا نشدن از روحانیت تاکید ویژه داشتند و فرمودند به دنبال جدایی از روحانیت انحراف می آید.
در اوایل پیروزی انقلاب نیز شاهد بودیم که جدایی از روحانیت باعث چه اتفاقاتی شد، ریشه انحراف مجاهدین خلق که بعد از انقلاب به دلیل مواضع و رفتارهایشان منافقین نامیده شدند جدایی شان از روحانیت بود. ریشه انحراف فکری گروه فرقان نیز جدایی از روحانیت بود و هرگاه هر گروهی جوان و با انگیزه نسبت به اسلام و ارزشهای اسلامی جدا از روحانیت شکل گرفت و فعال شدند به انحراف کشیده شد. ما هیچ موردی نداریم که ازروحانیت جدا شده باشند و بدون انحراف باقی مانده باشند ،این جدایی از روحانیت یک خطر بزرگ است.

شايد عده ای باشند که مومنانه به نظام نگاه نمی کنند و با روحانیت نیز همراه نیستند ، این افراد ضرری ندارند چراکه باعث انحرافات سنگین نمی شوند، اما همیشه به افرادی که با روحانیت هستند هشدار می دهیم که مبادا جدا شوید زیرا باعث انحرافات سنگین می شوید، البته روحانیت ما نیز نباید ارتباطات یک سویه برقرار کنند و بنای آنها بر این نباشد که از موضع بالا و تحکم بخواهد با نیروهای جوان روبرو شود ، بلکه حتما باید این موضع یک موضع دوستانه ،عاطفى و ارتباط متقابلی باشد ،افکار و آراء را باهم مبادله کنند و به گونه ای باشد که جوانان با قانع شدن با روحانیت کشور همراه شوند و اگر این اتفاق بیفتد آن چیزی رخ می دهد که در انقلاب رخ داد یعنی در انقلاب ما روحانیت پیشتاز بود و مردم نیز در سایه روحانیت حرکت کردند و نتیجه پیروزی انقلاب بود، بعد از انقلاب نیز شاهد چنین جریانی بودیم، الان نیز ما به چنین رویکردی نیاز داریم و اگر این اتفاق بیفتد ما هیچ نگرانی نخواهیم داشت.

البته امروز اکثریت جوانان ما با روحانیت همنوایی و همراهی نشان می دهند و تعامل خوبی دارند که می تواند در مسائل سیاسی هم موثر واقع شود.

در مورد آقای مصباح نیز ما ايشان را به عنوان ضلع جدا نمی شناسیم، بلکه وی ضمیمه این مجموعه است، وی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است، آیت الله موحدی کرمانی برای ما نقل کردند که وقتی برای انتخابات قبلی سراغ ايشان رفتند گفته اند که چرا سراغ من آمدید؟ اگر مقصودتان این است که من کسی هستم که منم عضوی از اعضاء جامعه مدرسین هستم و اگر مقصودتان این است که من لیدر پایداری ها هستم این را نیز قبول ندارم، زیرا آقایان با من مشورت می کنند و اینگونه نیست که من لیدر آنها باشم .

برخی آقایان به دنبال سه ضلعی هستند و مقصودشان از این سه ضلعی این است که معتقدند سه آیت الله، نه جامعتین بعلاوه آیت‌الله مصباح یزدی .

***البته ترکش این تندروها به جامعه روحانیت هم خورده و الان فضای جامعه روحانیت چند شاخه به نظر می رسد؟
جامعه روحانیت در حال حاضر نیز یکپارچه است و دیدگاههاى این آقایان موجب نشد که جامعه روحانیت دوپاره یا چندپاره شود. نهایتا اتفاقی که رخ داد این بود که آقایان همه جمع شدند و شورای 22 نفره ای شکل گرفت و در عمل جامعه روحانیت و آیت الله موحدی کرمانی محوریت را به عهده گرفتند، این آن واقعیتی است که پشت همه جريان وجود داشت وآیت الله مصباح و آیت الله یزدی نیز غیر از حضور در یکی دوجلسه ای که خروجی نیز نداشت نقشی در انتخابات مجلس دهم نداشتند ، در واقع آیت الله موحدی کرمانی بودند که با اتکا به جامعه روحانیت مبارز نقش آفرینی کردند،البته ما در جامعه روحانیت مبارز برخی از اعضاء را داریم که شاید این رویکرد را نپسندند و قبول نداشته باشند ولی به گونه ای نشد که مجموعه جامعه روحانیت در این داستان دوشقه و یا چندپاره شود .

***یعنی معتقدید جامعه روحانیت بعد از آیت الله مهدوی کنی انسجام و وحدت درونی‌اش را حفظ کرده است؟
در حضور آیت الله مهدوی کنی آن وحدت دیرینه کاهش پیدا کرد و برخی به جلسات جامعه نیامدند و با نیامدشان آن وحدت استمرار پیدا نکرد ولی بعد از ایشان ما کسی را از دست ندادیم، بعد از رحلت آیت البه مهدوی کنی همه اعضا جامعه همچنان فعال ونقش آفرین هستند و حضور دارند .

***چرا در حالی که آقای روحانی عضو این جامعه هستند اما برای حمایت از وی برخی از اعضای همین جامعه روحانیت شرط و شروط تعیین می کنند ؟
هنوز درباره انتخابات دوره بعد در جامعه روحانيت بحثى نشده تا بخواهد نوبت به شرط وشروط برسد، بعلاوه ،تعیین این شرط و شروط که تازگى ندارد، مگر در گذشته آقایان بدون شرط و شروط از ديگران حمايت کردند ، حالا ممکن است بازتاب عمومی پیدا نکرد ه باشد.

انتخاب آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 92 برای ما پیش بینی نشده بود چون نظرسنجی ها نشان می داد که آقای روحانی در پایین طیف نظرسنجی هاست، در نظر سنجی ها، بالای طیف آقايان قالیباف و ولایتی بودند و با فاصله ای آقای روحانی قرار داشتند و پیش بینی نمی شد که آقای روحانی ریس جمهور شود، البته با چرخشی که در اصلاح طلبان در حمایت از آقای روحانی بوجود آمد و حمایتی که آقای هاشمی درآخرین روزها از وی داشتند وی موفق شدند .

در واقع در جامعه روحانیت این امر که بگویم آقای روحانی موقعیت بهتری دارند و با شرط و شروط از وی حمایت کنیم پیش بینی نمی شد، در آن زمان هم بنده موضع حمایت از آقای روحانی نداشتم، شاید سه ماه مانده به انتخابات 92 اقای روحانی از بنده دعوت کردند و به مرکز تحقیقات استراتژیک رفتم و با هم صبحانه ای خوردم، وی در این دیدار پرسید که اوضاع را چگونه می بیند و من به وی گفتم بعید می دانم که شما رای بیاورید و پیروز شوید وی علت را جویا شد، بنده نیز پاسخ دادم، ازسوئى شما ازاصولگرایان تعریف می‌شوید پس اصلاح طلبان از شما حمایت نمی کنند و از سوی دیگر شما با مجموعه اصولگرايان مشورت نکرده اید که حمایت مجموعه را پشت سرتان داشته باشد و از این جهت بعید می دانم که شما انتخاب شوید، ولی دیدیم با چرخشی که در مجموعه اصلاح طلبان رخ داد آقای روحانی انتخاب شد، چراکه اصلاح طلبان در آن موقعیت آقای روحانی را نزدیکترین فرد از میان کاندیداها به خود می دیدند در واقع اصلاح طلبان به این امر واقف شده بودند که اگر بروی آقای عارف اصرار کنند وی رای ندارد و اگر وفاودار به عارف می ماندند آقای عارف رای نمی آورد پس نزدیک ترین فرد به دیدگاههای خودشان را آقای روحانی دیدند وبه وی اقبال کردند، از آن طرف هم آقای هاشمی از وی حمایت کردند و آقای روحانی توانست رای 50 بعلاوه 7دهم درصد را بیاورند.

***این طیف معتدل از اصولگرایان که در صحبت هایتان به آن اشاره کردید آیا با شرط و شروط از آقای روحانی در انتخابات 96 حمایت می کنند؟
ما در حال حاضر نمی توانیم اعلام موضع کنیم ، چراکه بنا داریم یک بحث جدی را درمورد انتخابات آینده داشته باشیم، از موقعیت افراد و پس از جمع‌بندی در جامعه روحانیت نظرمان را در مورد حمایت از كانديداهااعلام می کنیم.

***آقای مصباحی مقدم! طی یک دهه گذشته شاهد آن بودیم که بزرگانی از اصولگرایان به دلیل هجمه های که تندورهای اصولگرا داشتند به سمت اصلاح طلبان پاس داده شدند و اصلاح طلبان از آنها بهره بردند، چرا این طیف با این هجمه ها بیشتر قصد جداکردن آقای روحانی از جامعه اصولگرا را دارد و چرا نمی خواهند بپذیرند که آقای روحانی می تواند برگ برنده اصولگرایان در انتخابات 96 باشد؟
اگر بخواهم اتفاقاتی را که طی ده سال گذشته برای افراد شاخص اصولگرا نظیر آقایان هاشمی ،ناطق و روحانی رخ داده است تحلیل کنم ، تحلیلم چیز دیگری را نشان می دهد .رفتار تندروها حاصل عملکرد بعضی ازاین اقایان بوده است، به عبارت دیگر رفتار برخی ازاین تندروها نسبت به برخی از مواضع آقایان معلول است و نه علت، آقای هاشمی در دوره‌اى طولانی از لیدرهای بی حرف جریان اصولگرایی بود و همین موجب شد که در انتخابات مجلس ششم اصلاح طلبان به مقابله با وی برخیزند و این مواضع آنها باعث شد که جایگاه وی را به شدت تضعیف کنند ،در انتخابات تهران در اینکه وی نفر سی ام یا سی و یکم است تردید بود و اعضا مجاهدین انقلاب و مشارکت تندروانه مقابل ایشان موضع گرفتند، تعابیری که در مورد وی داشتند همانند عالیجناب سرخپوش نشان دهنده تندى مواضع شان بود و این مواضع آنها به شدت آقای هاشمی را رنجیده خاطر کرده بود .ولى بعدا ايشان تغيير موضع داد ومورد حمايت اصلاح طلبان قرارگرفت.

***چه اتفاقی افتاد که با توجه به این مواضع و آسیبی که آقای هاشمی از اصلاح طلبان دید اما بازهم چنین چرخش مواضعی وی داشته باشد؟
در انتخابات سال 84 که وی در دور اول خيلى اميدوار بود ولى رای نیاورد و تبلیغات خاص مرحله اول، رای وی را در مرحله دوم نیز تحت تاثیر قرارداد و برعکس نتیجه داد، وی نیز از اتفاقاتی که افتاده بود ناراحت شده بود، در آن دوره انتخابات خبرگان جدا برگزار می شد و ايشان برای انتخابات خبرگان نمی خواستند به میدان بیایند، نگران این بودند که در تهران به وی رای ندهند، از سویی اصولگرایان درانتخابات رياست جمهورى به وی اقبال نکرده بودند و اصلاح طلبان نیز به طور جدی از وی حمایت نمی‌کردند، بنده شخصا نزد وی رفتم و اصرار کردم که براى خبرگان به میدان بیایند و گفتم موضوع انتخابات خبرگان از انتخابات ریاست جمهوری متفاوت است ، در انتخابات ریاست جمهوری مردم یک نفر را باید انتخاب کنند ،ممکن است برنده باشید یا بازنده ، اما در انتخابات خبرگان یکی از 70 الی 80 نفر هستید و شما از این جهت نگران نباشید و قطعا در تهران رای می آورید در واقع وی با اصرار وارد انتخابات شد.

در انتخابات 88 آقای هاشمی حامی کامل جریان اصلاحات شد وقتی آقای هاشمی چرخش موضع پیدا می کند و از جریان اصولگرا فاصله می گیرد، به جریان اصلاح طلب اقبال نشان می دهد و لیدر آن مجموعه تلقی می شود طبعا افرادی به مناقشه با وی می پردازند و می بینیم که برخوردهائى که با وی می شود برخوردهای تند و تیزی است ، البته بعدها مسایلی برای خانواده وی پیش آمد، هواداری ضمنی وی از معترضان انتخابات 88 و سخنرانی وی در نماز جمعه بعد از انتخابات نیز در این مسله دخیل بود و همه این مسایل بیشتر به آقای هاشمی لطمه زد ، این مسایل موجب شد تا از این طرف عده ای نرم تر موضع بگیرند و معترض باشند و عده ای نیز تندتر موضع بگیرند و معترض باشند. البته چنين چیزی در مورد آقای روحانی صادق نیست .

***پس این همه هجمه به آقای روحانی از طرف اصولگرایان برای چیست؟
من نمی خواهم هررفتاری را توجیه کنم و فقط تحلیل می کنم و تحلیلم در مورد آقای روحانی این است که آقای روحانی در انتخابات 92 که به اصلاح طلبان تمایل نشان داد و رای آنها را گرفت ، از آن به بعد طبعا بعضی مواضع اصلاح طلبان را وی بازتاب داد و دنبال کرد و در انتخاب وزرا بيشتر به اصلاح طلبان متمايل شد و قطعا این مواضع برای اصولگرایان حساسیت برانگیز است و آنها مقابل این مسایل موضع گیری می کنند و مقاومت می کنند.

البته یک هنری اصولگرایان دارند و یک هنری هم اصلاح طلبان دارند؛هنر اصولگرایان این است که کسانی اگر از طیف خودشان مواضعی می گیرند که نمی پسندند به راحتی آنها را طرد می کنند و هنر طردشان بسیار قوی است و این یک آسیب است و از آن طرف هنر اصلاح طلبان این است که افرادی ازاصولگرایان را که مواضعی داشته باشند که اصلاح طلبان بپسندند جذب می کنند ،شايد ناشى از نداشتن شخصيتهاى قابل مطرح كردن باشد ،بارها در جمع دوستان اصولگرا این موضوع را مطرح کرده ام ،که اگر ما مواضع متفاوتی را ازآقای روحانی یا اصولگرایان دیگر می بینیم نباید موضع مان موضع طرد باشد بلکه موضع مان باید موضع اصلاح و جذب باشد؛یقینا موضع طرد برای ما آسیب زا است و این اشتباه است و گرنه ما به راحتی شخصیت های مهمی را از دست می دهیم و این شخصیت ها یا جذب دیگران می شوند و یا نمی شوند ، بر فرض مثال آقای ناطق جذب جریان اصلاحات نشد و همراهی وی با جریان اصلاحات را قبول ندارم ،کما اینکه مواضع آقای لاریجانی با مواضع اصلاح طلبان هیچ سازگاری جدى ندارد اما در مقابل جریان اصلاح طلب وی موضع تندی نمی گیرد .

***اگر یک کاندیدای واحد از طرف اصولگرایان معرفی شود آیا قدرت رقابت با روحانی را خواهد داشت؟
بستگی به شرایطی دارد که آقای روحانی در مدت باقیمانده پدید می آورد اگر شرایطی که پدید می آورد متفاوت از شرایط سه سال گذشته در عرصه اقتصادی کشور باشد چه بسا آقای روحانی بی رقیب کار را پيش ببرد، اگر نتواند شرایط متفاوتی را ایجاد کند به طوریکه از رکود خارج شویم ،به طوریکه اشتغال افزایش یابد که مردم این تغییر را لمس کنند اوضاع برای آقای روحانی خیلی مساعد نیست.

***سه سال و نیم را وقت کافی برای یک دولت جهت بازسازی شرایط نامساعد اقتصادی که میراث دولت آقای احمدی نژاد بوده است می دانید ؟
سه سال فرصت زيادى بود که آقای روحانی آستین ها را بالا بزند و با بکارگیری نخبگان کشور و با دید وسیعتری مشورت بگیرد ،70 الی 80 درصد اقتصاد کشور ما داخلی است تقریبا 20 درصد اقتصاد کشور ما به نوعی به مناسبات خارجی ما وابسته است ،اهتمام فوق العاده روحانی به بخش بین المللی اقتصاد و یا حل مسایل اقتصادی کشور ازراه مذاکرات و مناسبات بین المللی وی را از پرداختن به ظرفیت های ملی برای اقتصاد غافل کرد ، اگر دراین سه سال از ظرفیت های ملی به درستی بهره گیری می شد یقینا ما شاهد شرایط فعلی نبودیم ، پس همه کاسه کوزه را سر 8سال گدشته نشکنیم ،یقینا دولت احمدی نژاد اقدامات اقتصادی داشت که این اقدامات دردوسال آخر به شدت به زیان منافع ملی بود و سرمایه ملی ما را به شدت تحت تاثیر قرار داد ، اما انتظار این بود که در صد روز اول آقای روحانی بیندیشد که چه باید میکرد و راه حل های خودش را اعلام می کرد آن راه حل ها می توانست به اقتصاد ملی ما جان تازه ای بدهد و اگر این جان تازه را اقتصاد ملی ما پیدا می کرد قطعا می توانستیم مشکلات 8سال گذشته را به راحتی پشت سر بگذاریم و حتی تحریم ها را کم اثر کنيم .

***تحلیل تان از تحرکات آقای احمدی نژاد چیست ؟ایا برای انتخابات 96 است یا صرفا یک مانور قدرت است؟
خیلی برایم روشن نیست که احمدی نژاد دنبال چیست ،ظاهر حرکات نشان می دهد که به دنبال تبلیغات است اظهارات جوانفکر مشاور وی نشان می دهد که وی قصد ورود به انتخابات آینده را ندارد، گرچه جوانفکر این صحبت هایش را تکذیب کردند، ما واقعا نمی دانیم احمدی نژاد می خواهد چکار کند، اگر حرکات حرکات انتخاباتی باشد که تبلیغات زود هنگام است و تبلغات زود هنگام خیلی فایده ای ندارد، احیانا مردم تخلیه می شوند و اثر مثبتی برای انتخابات برای آنها باقی نمی ماند.

***در صورت کاندیداتوری احمدی نژاد آیا مورد حمایت جامعه اصولگرایی قرار می گیرد؟
مطمئنم که مورد حمایت قرار نمی گیرد، چون وی مکرر خودش را از جریان اصولگرا جدا دانسته است و البته آنقدر رفتارهایش خودمحورانه بوده است که مجموعه را به شدت از خودش رنجانده است، او باید هزینه همه رفتارها و فرد محوری هایش را بپذیرد و نباید این هزینه را مجموعه جریان اصولگرا بدهند ،مطمئنم جریان اصولگرا به معنای احزاب و شخصیت های اصولگرا از وی حمایت نخواهند کرد.

***فکر نمی کنید بهترباشد اصولگرایان دوران آرامشی را که در بالا نیز به آن اشاره کردید تا انتخابات 1400 و مجلس یازدهم داشته باشند و به نوعی به بازسازی درونی خودشان بپردازند ؟
به قول شهيد بهشتى : موجيم كه آسودگى ما عدم ماست ،عدم ورود جریان اصولگرا برای انتخابات آینده را علامت خوبی نمی دانم ، چون قبلا ما خودمان به جریان اصلاح طلب که در تعدادی از انتخاباتها ورود پیدا نکردند ایراد می‌گرفتیم و می گفتیم عدم ورود شما به معنای اعلام مرگ جریان سیاسی است و یا چیزی مثل احتضار است و این خوب نیست ،مسلما باید جریان اصولگرا برای انتخابات 96 ورود پیدا کند ، منتها این ورود چگونه باشد مسله است ، ممکن است که به معرفی کاندیدا برسند و ممکن است به معرفی کاندیدا منتهی نشود و شاید هم از کاندیدائى که موقعیت برتری دارد حمایت کنند و اینکه ما بخواهیم تا 1400 به انتخابات وارد نشویم ،به مصلحت جریان سیاسی باسابقه کشور نیست.

نظر شما