گزارشی از تاثیر تیترها و محتوای توهینآمیز رسانهها بر جامعه؛
برخورد دوگانه محاکم قضایی
در برخی موارد دیدهاید که روزنامهای با 100 شکایت میآید دادگاه و با 300 هزار تومان جریمه تبرئه میشود. اما روزنامهای هم با همان ادبیات و جرم میرود دادگاه و محکوم به تعطیلی میشود.
به گزارش صدای ایران، «خبر مرگش» هم تیتر یکی از روزنامههای صبح تهران بود؛ تیتری که خیلیها را شوکه کرد. گرچه روزنامه «وطن امروز» با انتخاب کلمات در این تیتر، با زیرکی، دو پهلوگری را پیشه کرده بود و به شایعه خبر بیماری پادشاه عربستان اشاره میکرد، اما خیلیها میتوانستند حدس بزنند که با توجه به خطمشی این روزنامه، این کلمات از زبان عامیانه گرفته شده و آرزو برای مرگ پادشاه است.
شاید از این دست تیترها کم نوشته شود، اما مصادیق توهین، تهمتزنی و خشونت پنهان در لابلای جملات گزارشها و اخبار ژورنالیستی کم نیست؛ این تیترهای مستقیم توهینآمیز هر از چندگاهی بحث خشونتورزی کلمات را میان صاحبنظران میآورد و دوباره فراموش میشود تا تیتر یا مطلب بعدی. نمونهاش را هم بارها دیدهایم و به تازگی با تیتر جنجالی «یالثارات» دوباره بحث روز شده است. آیا این نوع تیترها خشونتورزی مطبوعاتی محسوب میشود؟ آیا منع قانونی دارد؟ مصداق تعیین خشونت چیست؟ میخواهیم در این گزارش به این سوالها جواب بدهیم؛ پس سراغ کارشناسان رفته و با دو تن از صاحبنظران علوم ارتباطات و روانشناسی اجتماعی صحبت کردیم.
خشونت مطبوعاتی چیست؟
«به افراط و افراطیگری در روزنامهنگاری اصطلاحا میگوییم خشونت مطبوعاتی.» این را محمد سلطانیفر، کارشناس ارتباطات و رئیس پیشین دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها میگوید و تشریح میکند: خشونت مطبوعاتی استفاده از ادبیات غیرمتعارف و غیرمعمول در روزنامهنگاری است.
سلطانیفر تصریح میکند: یکی از مهمترین نمودهای خشونت مطبوعاتی غیرمعمولنویسی یا خارج از عرف ادبیانه نوشتن است که تعدادی از رسانهها آن را انجام میدهند.
این کارشناس ارتباطات ادامه میدهد: روشهای دیگر خشونت مطبوعاتی استفاده از عکسهای خشونتآمیز، انگزنی، تهمتزنی و متهم کردن طرف مقابل به یکسری از مسائل است. اینها همه خشونت مطبوعاتی است و اهدافی را هم دنبال میکند.
به اعتقاد او، برخی رسانهها با این نوع ادبیات، خشونت مطبوعاتی را دنبال میکنند؛ چون میخواهند طرف مقابل را مرعوب کنند، متفاوت باشند به یکسری منافع برسند.
سلطانیفر ادامه میدهد: از این نوع ادبیات استفاده میکنند تا به آن اهداف خودشان برسند.
هرچند که سلطانیفر فکر میکند این نوع تیترها و جنجالها و افراطیگریها فضای همیشگی نیست مخصوصا در کشور ما که کشوری صاحبنام در حوزه ادبیات و سخنوری است و ادعای ادبیاتی غنی داریم و روزنامهنگاریمان هم در دنیا به خصوصیت ادیب بودن مشهور است، ممکن است این مطالب و تیترها ناگهان جذاب شود به دلیل اینکه متفاوت است، ولی این تفاوت، دلیل بر پذیرش نیست.
قانون چه میگوید؟
قانون مطبوعات جمهوری اسلامی ایران به تفصیل به حقوق و وظایف رسانهها پرداخته است و پیشفرض آن، مطابق با اصل 24 قانون اساسی کشورمان آزادی بیان مطبوعات است «مگر» آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند. فصلهایی هم در این قانون با عنوان حدود مطبوعات و جرایم درنظر گرفته شده است. برای مثال در فصل چهارم که به حدود مطبوعات میپردازد، در ماده شش، مواردی برشمرده شده که رسانهها در انتشار آنها آزاد نیستند.
شاید صریحترین قسمت این ماده قانونی در بند هشتم باشد که میگوید: «افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هریک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که حرمت شرعی دارند، اگرچه از طریق انتشار عکس یا کاریکاتور باشد.» همین مورد به نوعی در ماده 30 نیز تکرار میشود؛ در این ماده قانونی درج شده که انتشار هر نوع مطلب مشتمل بر تهمت یا افترا یا فحش و الفاظ رکیک یا نسبتهای توهینآمیز و نظایر آن نسبت به اشخاص ممنوع است و مدیر مسئول جهت مجازات به محاکم قضایی معرفی میشود. بنابر متن صریح این ماده قانون، تعقیب این جرایم، موکول به شکایت شاکی خصوصی است و درصورت استرداد شکایت، تعقیب در هر مرحلهای که باشد متوقف خواهد شد. این قانون شامل همه اشخاص حقیقی و حقوقی میشود.
اما در مورد برخورد با جریان رسانهها و تخلفاتی که از قانون میشود در خود قانون مواردی دیده شده است؛ مانند ماده 12 که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را موظف میکند تا تخلف نشریات را راسا یا به تقاضای حداقل دو نفر از اعضای هیئت نظارت بر مطبوعات، بررسی کرده و در صورت لزوم به صورت مستقیم و یا از طریق هیئت نظارت، این موارد را برای پیگرد قانونی به دادگاه تقدیم کند.
البته در مورد تخلفات موضوع ماده شش که درباره حدود مطبوعات بود هیئت نظارت بر مطبوعات میتواند نشریه را توقیف کرده و پرونده را برای رسیدگی به دادگاه ارسال کند.
اشاعه فحشا و منکرات و انتشار عکسها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی، تحقیر و توهین به جنس زن، پخش شایعات و مطالب خلاف واقع و یا تحریف مطالب دیگران هم تنها بخشی از مواردی است که به عنوان حدود مطبوعات شناخته شده که رسانهها در صورت تخلف از آنها باید پاسخگو باشند و احتمالا خود را آماده توقیف یا حتی لغو مجوز هم بکنند.
آنچه که از مواد قانونی برمیآید و ماده 45 در فصل هشتم به صراحت آن را بیان میکند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است نظارتی دقیق بر عملکرد جراید و انجام رسالت مطبوعاتی آنها داشته باشد. البته هیئت نظارت بر مطبوعات هم وظایف مستقیمی دارد. به نظر میرسد در مورد موضوع خشونت مطبوعاتی و بررسی اینکه این تیترها و اخبار توهینآمیز و خشن چقدر با مصداق تخلف از مواد قانون مطبوعات همخوانی دارد، بار اصلی به دوش وزارت ارشاد و هیئت نظارت است.
قانون صراحت ندارد
محمد سلطانیفر معتقد است هیچگونه مرزبندی و شفافیتی در قوانین مطبوعاتی ما وجود ندراد. به اعتقاد او از این قانون با صراحت نمیشود دریافت که در موارد خشونت مطبوعاتی، کجا جرم است و کجا جرم نیست: «همه آنها بسته به تصمیمی دارد که تصمیم گیرنده، قاضی یا محکوم کننده میخواهد نسبت به رسانه انجام دهد و آن هم بار سیاسیای است که روی همه اینها سایه خودش را انداخته است.»
این کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی و رسانه معتقد است این خشونتها، این تیترها و مطالب توهینآمیز و نامعمول از اخلاق رسانهای به دور است اما برخورد با آنها هم شرایطی میطلبد که چندان وجود ندارد. برخورد با رسانههایی که محتوا و بیانی خشونتآمیز دارند، براساس دیدگاه سیاسی است. یعنی باید ببینیم با چه روزنامه یا رسانهای طرف هستیم آیا این رسانه با آن دولت یا هیئت نظارتی که میخواهد برخورد کند هم راستا است یا نه؟
سلطانیفر با یک مثال ادامه میدهد: در برخی موارد دیدهاید که روزنامهای با 100 شکایت میآید دادگاه و با 300 هزار تومان جریمه تبرئه میشود. اما روزنامهای هم با همان ادبیات و جرم میرود دادگاه و محکوم به تعطیلی میشود.
او به تعداد زیاد روزنامهها و نشریاتی که از الفاظ و تیترهای خشن استفاده میکنند، اشاره میکند و میگوید: فکر نکنید فقط وطن امروز یا همین یالثارات است؛ خیلی بیشتر از اینها است. بقیه روزنامهها را هم که نگاه کنید میبینید همین فضا وجود دارد.
اما این کارشناس ارتباطاتی، در مورد برخورد با این رسانهها نظر دیگری هم دارد: این نگاه متاسفانه در جامعه ما هست که صرف بد بودن یا محکوم بودن خبر یا تیتری، باید منجر به برخورد با آن رسانه بشود؛ اینها دیگر دیدگاههای سیاسی است که در جامعه حاکم است و خیلی نباید دنبال این باشید که حتما به خاطرش، آن رسانه باید تحت پیگرد قرار بگیرد.
«مردم» این تیترها را فیلتر میکنند؟
از محمد سلطانی فر(کارشناس ارتباطات) پرسیدیم که فکر میکنید آیا این تیترها اثرگذاری کوتاه مدتی دارند و مردم آنها را فراموش میکنند؟ یا فیلتر ذهنی مردم هم برای این محتوای خشن به اندازه قانون مطبوعاتمان کمجان است؟
محمد سلطانیفر گفت: این تیترهای خشن، اثرگذار نبودهاند. این کارشناس ارتباطات که به «اعتدال» اعتقاد دارد تصریح کرد: همیشه اعتدال برنده است؛ البته اعتدال به معنای سیاسیاش نه، بلکه به مفهوم تکنیک و ایدئولوژیکش. آنچه در دنیا برنده میشود اعتدال و میانهروی است. همیشه افراطیگری منجر به شکست بوده است.
رییس موسسه آموزش عالی علمی - کاربردی فرهنگ و هنر میگوید: همیشه آنچه محکوم به شکست است افراطیگری و تندروی است و آنچه ماندگار و درازمدت در ذهن مردم تاثیرگذار میگذارد، اعتدال است. همیشه به همه اطرافیان گوشزد کردهام که ممکن است در کوتاهمدت یک حرکت افراط گرایانه یا تیتر افراطگرایانه یا حرکتی تند مورد توجه قرار بگیرد اما مسیر حرکت دنیا و حتما لاجرم کشور ما، مسیر میانهروی و اعتدال و آرامش است.
به اعتقاد سلطانیفر، ممکن است بعضی از تیترها در دورهای خیلی زیبا به نظر بیاید و خیلی در دنیا برجسته شود. اما دلیل استفاده کردنش به خاطر غیرمعمول بودنش است نه قابل پذیرش بودن.
او ادامه میدهد: ما زمانهایی احساس میکنیم تیتر جنجالی زدهایم و همه نقل قولش میکنند اما معلوم نیست مورد پذیرش عموم هم باشد؛ قطعا بدانید که نیست. ولی چون متفاوت است و به اصطلاح روزنامهنگاری «نامعمول» است؛ زیبا جلوه میکند.
سلطانیفر مثالی هم میزند: در بین یک هکتار گندم میبینید یک شاخه گندم از همه بلند قدتر است و خب دیده هم میشود اما دلیل بر این نیست که همه آن یک هکتار گندم محکوم به شکست است. نه؛ همه داستان همین است که باید همه عموم از آن استفاده کنند.
او معتقد است مردم این را در درازمدت نمیپذیرند و متفاوت بودن و جلب توجه کردن این تیترها ملاک ماندگاریشان نیست. بلکه ملاک کلیت جامعه است که باید رویش حساب کنند که قطعا در درازمدت محکوم به شکست است.
مجید صفارینیا؛ روانشناس اجتماعی است. او هم میگوید: اثر این تیترها و مفاهیم خشن بلندمدت است چون از آن جنس یادگیریهایی است که اثرشان ماندگار است و ممکن است باعث شود چند رسانه دیگر هم در اخبار ژورنالیستیشان از این فحاشیها استفاده کنند.
صفارینیا تاکید میکند: اینها در ذهن مخاطب هم میماند چون ممکن است در ادبیات و دیالوگهایش از آن استفاده کنند.
این روانشناس اجتماعی، آسیب این مفاهیم خشن مطبوعاتی را در این میداند که ادبیات ایران را که مملو از مفاهیم کهن ادبی است، تحت تاثیر قرار میدهد.
وی میگوید: تاریخ ما را نگاه کنید؛ ما فردوسیها، عطار حافظ و رودکیهایی داریم، که بیان و کلام ما را شاعرگونه و ادیبگونه کرده بود اما این دست مطالب ژورنالیستی خشن باعث میشود لفظ و مفاهیم خشن در جامعه زیاد شده و ترویج داده شود.
خشونت مطبوعاتی، زخمهای عمیقی میسازد
مجید صفارینیا که پیش از این ریاست انجمن روانشناسان اجتماعی کشور را به عهده داشت، ادامه میدهد: بیان خشونتآمیز یا ارائه اخبار یا مفاهیم خشونت در کارهای ژورنالیستی یا به کار بردن واژههای نامناسب در گزارشهای ژورنالیستی، میتواند به افراد جامعه آسیب بزند از طریقی که ما به آن اصطلاحا میگوییم «واکنش روانی». فکر کنید یک خبرگزاری خبری را تهیه کند که در آن از چند ناسزا هم استفاده کند. بهرحال هر خبری موافقان و مخالفانی دارد، ممکن است موافقان احساس خوبی نسبت به آن پیدا کنند. یکجور خشمشان با بیان کلامی که آن خبرگزاری یا روزنامه به کار میبرد خالی شده و در واقع برای آنها راضیکننده و خشنودکننده است.
به اعتقاد او، هر مطلبی که منتشر شده و شامل این ناسزاها و خشونتهای کلامی هم میشود، طرفدار و مخالفانی دارد.رسانهای که ناسزا میگوید در واقع دارد به همه آن آدمهایی که با آن محتوا مخالفند توهین میکند و وقتی به شعور همه آنها توهین شود، آنها واکنشی روانی نشان خواهند داد. صفارینیا تشریح میکند: این واکنش میتواند سرخوردگی باشد یا بیتفاوتی نسبت به اخبار آن رسانه در آینده؛ یا ممکن است آدمها یک واکنش روانی خاص مثل افسردگی یا پرخاشگری نشان دهند.
این روانشناس اجتماعی میگوید تبعات روانی این تیترها و مفاهیم خشن و ناسزاگو در رسانه، بیشتر از یادگیری افراد پرخاشگر است و ادامه میدهد: در کسانی که با این مفاهیم مخالفند واکنشی روانی ناشی از سانسور و پرخاش ایجاد میشود و همین واکنش که به دلیل سرخوردگی از مفاهیم خشنی که در آن مطلب است میتواند باعث سرخوردگیهای بیشتری شود؛ اینجاست که مشارکت اجتماعی پایین میآید، اعتراض بالا میرود و ممکن است رفتارهای پرخاشگرایانه به اندازهای زیاد شود که به آتش زدن اموال عمومی هم برسد.
به اعتقاد صفارینیا، این ناسزاگویی و اتهامزنی، مستقیما در سلامتی اجتماعی مردم مداخله میکند.
چه کسی باید وارد عمل شود؟ تلگرام بهجای همه، نقش نظارتی را ایفا میکند
مجید صفارینیا، معتقد است، علیرغم اینکه برخی در شبکههای اجتماعی این خشم خود ناشی از مطالب خشن و توهینآمیز رسانهها را بروز میدهند، اما ممکن است این خشم در عدهای باقی بماند. او به اهمیت تلگرام اشاره میکند و میگوید: تلگرام در واقع رسانهای است که مردم بیشتر به آن اعتماد میکنند. مردم اعتمادشان را به رسانههای عمومی از دست دادهاند و به شبکههای اجتماعی بیشتر روی آوردهاند و این شبکههای اجتماعی هستند که نقششان یعنی هشیار کردن مردم را خوب ایفا میکنند.
این روانشناس اجتماعی میگوید: شبکه اجتماعی مثل تلگرام دارد نقش نظارت را در غیاب سایر دستگاههای نظارتی، ایفا میکند.
صفارینیا ادامه میدهد: بهجای وزارت ارشاد، سازمان بازرسی، قوه قضاییه، وزارت بهداشت و شهرداری و ... این تلگرام است که دارد بر جامعه نظارت میکند و هشدار میدهد.
او با بیان اینکه شبکههای اجتماعی برای مردم قابل اعتمادتر است، به موضوع یالثارات و توهینش به هنرمندان یا فیشهای حقوقی اشاره کرد و گفت: مردم در شبکههای اجتماعی اینها را میبینند، بعدا سیستم نظارتی ما میآید میگوید ای داد اینها هم هست؟ وزارت ارشاد ممکن است بعد از اینکه این آگاهسازی در شبکههای اجتماعی صورت گرفت حالا بیاید روزنامهای را مواخذه کند.
به اعتقاد صفارینیا، شبکهای اجتماعی مثل تلگرام که شاید برخی نمیخواهند میزان اعتماد به آن بالا برود، به راحتی اعتماد مردم را جلب کرده است. مردم دیگر به این جنس روزنامههای ناسزاگو اعتماد نمیکنند چون با فحش و توهین ممکن است آزادی مخاطب را بگیرند. با توهین به کسی که بازیگری را دوست دارد ممکن است عزت نفس او را بگیریم. چون همانندسازی میکند با کسی که دوستش دارد و این آدم بهجای اینکه مراجعه کند به آن روزنامه، استنادش میشود شبکه اجتماعی و این به کشور آسیب میزند.
صفارینیا تصریح کرد: رسانهای که ناسزاگویی و تهمتزنی میکند، در واقع با آن تندروی به فضای اخلاقی کشور آسیب میزند.
صفارینیا به آسیب جدیتری هم اشاره میکند: ناسزاگویی و اتهامزنی و تیترهای خشن رسانهها، بستر را ایجاد میکند تا خشونت نوشتاری ترویج شود. وقتی یک روزنامه رسمی این کار را میکند قبح پیامهای خشن و استفاده از ادبیات تند و خشونتآمیز در جامعه میشکند.
محمد سلطانیفر، کارشناس ارتباطات هم تصریح میکند: خشونت مطبوعاتی باعث تشدید خشونت و رواج آن میشود. به اعتقاد او، کسانی که با این ادبیات و خشونت مطبوعاتی کار میکنند دقیقا دنبال این هستند که جوابی بهشان داده شود و این بازی به شکل خشونتبار دنبال شود.
این کارشناس ارتباطات میگوید: به نظر من تاکتیکی که میشود در مقابل خشونت مطبوعاتی در پی گرفت یک مسیر حقوقی است؛ یا هم اینکه سکوت کنیم تا اجازه دهیم افکار عمومی آن را دنبال و قضاوت کنند.
سلطانیفر میگوید: ما باید این را بدانیم اگر همین متفاوتنویسی روزنامهنگارانه را در راستای تعادل جلو ببریم یعنی جملاتی را بنویسیم که ضمن پذیرش عامه جامعه، نوعی آرامش هم بدهد و متفاوت باشد قطعا این نوع ادبیات میتواند جایگزین ادبیات خشن و خشونت مطبوعاتی باشد. اما متاسفانه این فضا را خالی کردهایم به نفع کسانی که با ادبیات خشن کارهایی متفاوت از عرف جامعه میکنند که این کارها فضای کشور را به سوی التهاب و خشونت میبرد.
به گزارش صدای ایران، «خبر مرگش» هم تیتر یکی از روزنامههای صبح تهران بود؛ تیتری که خیلیها را شوکه کرد. گرچه روزنامه «وطن امروز» با انتخاب کلمات در این تیتر، با زیرکی، دو پهلوگری را پیشه کرده بود و به شایعه خبر بیماری پادشاه عربستان اشاره میکرد، اما خیلیها میتوانستند حدس بزنند که با توجه به خطمشی این روزنامه، این کلمات از زبان عامیانه گرفته شده و آرزو برای مرگ پادشاه است.
شاید از این دست تیترها کم نوشته شود، اما مصادیق توهین، تهمتزنی و خشونت پنهان در لابلای جملات گزارشها و اخبار ژورنالیستی کم نیست؛ این تیترهای مستقیم توهینآمیز هر از چندگاهی بحث خشونتورزی کلمات را میان صاحبنظران میآورد و دوباره فراموش میشود تا تیتر یا مطلب بعدی. نمونهاش را هم بارها دیدهایم و به تازگی با تیتر جنجالی «یالثارات» دوباره بحث روز شده است. آیا این نوع تیترها خشونتورزی مطبوعاتی محسوب میشود؟ آیا منع قانونی دارد؟ مصداق تعیین خشونت چیست؟ میخواهیم در این گزارش به این سوالها جواب بدهیم؛ پس سراغ کارشناسان رفته و با دو تن از صاحبنظران علوم ارتباطات و روانشناسی اجتماعی صحبت کردیم.
خشونت مطبوعاتی چیست؟
«به افراط و افراطیگری در روزنامهنگاری اصطلاحا میگوییم خشونت مطبوعاتی.» این را محمد سلطانیفر، کارشناس ارتباطات و رئیس پیشین دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها میگوید و تشریح میکند: خشونت مطبوعاتی استفاده از ادبیات غیرمتعارف و غیرمعمول در روزنامهنگاری است.
سلطانیفر تصریح میکند: یکی از مهمترین نمودهای خشونت مطبوعاتی غیرمعمولنویسی یا خارج از عرف ادبیانه نوشتن است که تعدادی از رسانهها آن را انجام میدهند.
این کارشناس ارتباطات ادامه میدهد: روشهای دیگر خشونت مطبوعاتی استفاده از عکسهای خشونتآمیز، انگزنی، تهمتزنی و متهم کردن طرف مقابل به یکسری از مسائل است. اینها همه خشونت مطبوعاتی است و اهدافی را هم دنبال میکند.
به اعتقاد او، برخی رسانهها با این نوع ادبیات، خشونت مطبوعاتی را دنبال میکنند؛ چون میخواهند طرف مقابل را مرعوب کنند، متفاوت باشند به یکسری منافع برسند.
سلطانیفر ادامه میدهد: از این نوع ادبیات استفاده میکنند تا به آن اهداف خودشان برسند.
هرچند که سلطانیفر فکر میکند این نوع تیترها و جنجالها و افراطیگریها فضای همیشگی نیست مخصوصا در کشور ما که کشوری صاحبنام در حوزه ادبیات و سخنوری است و ادعای ادبیاتی غنی داریم و روزنامهنگاریمان هم در دنیا به خصوصیت ادیب بودن مشهور است، ممکن است این مطالب و تیترها ناگهان جذاب شود به دلیل اینکه متفاوت است، ولی این تفاوت، دلیل بر پذیرش نیست.
قانون چه میگوید؟
قانون مطبوعات جمهوری اسلامی ایران به تفصیل به حقوق و وظایف رسانهها پرداخته است و پیشفرض آن، مطابق با اصل 24 قانون اساسی کشورمان آزادی بیان مطبوعات است «مگر» آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند. فصلهایی هم در این قانون با عنوان حدود مطبوعات و جرایم درنظر گرفته شده است. برای مثال در فصل چهارم که به حدود مطبوعات میپردازد، در ماده شش، مواردی برشمرده شده که رسانهها در انتشار آنها آزاد نیستند.
شاید صریحترین قسمت این ماده قانونی در بند هشتم باشد که میگوید: «افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هریک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که حرمت شرعی دارند، اگرچه از طریق انتشار عکس یا کاریکاتور باشد.» همین مورد به نوعی در ماده 30 نیز تکرار میشود؛ در این ماده قانونی درج شده که انتشار هر نوع مطلب مشتمل بر تهمت یا افترا یا فحش و الفاظ رکیک یا نسبتهای توهینآمیز و نظایر آن نسبت به اشخاص ممنوع است و مدیر مسئول جهت مجازات به محاکم قضایی معرفی میشود. بنابر متن صریح این ماده قانون، تعقیب این جرایم، موکول به شکایت شاکی خصوصی است و درصورت استرداد شکایت، تعقیب در هر مرحلهای که باشد متوقف خواهد شد. این قانون شامل همه اشخاص حقیقی و حقوقی میشود.
اما در مورد برخورد با جریان رسانهها و تخلفاتی که از قانون میشود در خود قانون مواردی دیده شده است؛ مانند ماده 12 که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را موظف میکند تا تخلف نشریات را راسا یا به تقاضای حداقل دو نفر از اعضای هیئت نظارت بر مطبوعات، بررسی کرده و در صورت لزوم به صورت مستقیم و یا از طریق هیئت نظارت، این موارد را برای پیگرد قانونی به دادگاه تقدیم کند.
البته در مورد تخلفات موضوع ماده شش که درباره حدود مطبوعات بود هیئت نظارت بر مطبوعات میتواند نشریه را توقیف کرده و پرونده را برای رسیدگی به دادگاه ارسال کند.
اشاعه فحشا و منکرات و انتشار عکسها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی، تحقیر و توهین به جنس زن، پخش شایعات و مطالب خلاف واقع و یا تحریف مطالب دیگران هم تنها بخشی از مواردی است که به عنوان حدود مطبوعات شناخته شده که رسانهها در صورت تخلف از آنها باید پاسخگو باشند و احتمالا خود را آماده توقیف یا حتی لغو مجوز هم بکنند.
آنچه که از مواد قانونی برمیآید و ماده 45 در فصل هشتم به صراحت آن را بیان میکند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است نظارتی دقیق بر عملکرد جراید و انجام رسالت مطبوعاتی آنها داشته باشد. البته هیئت نظارت بر مطبوعات هم وظایف مستقیمی دارد. به نظر میرسد در مورد موضوع خشونت مطبوعاتی و بررسی اینکه این تیترها و اخبار توهینآمیز و خشن چقدر با مصداق تخلف از مواد قانون مطبوعات همخوانی دارد، بار اصلی به دوش وزارت ارشاد و هیئت نظارت است.
قانون صراحت ندارد
محمد سلطانیفر معتقد است هیچگونه مرزبندی و شفافیتی در قوانین مطبوعاتی ما وجود ندراد. به اعتقاد او از این قانون با صراحت نمیشود دریافت که در موارد خشونت مطبوعاتی، کجا جرم است و کجا جرم نیست: «همه آنها بسته به تصمیمی دارد که تصمیم گیرنده، قاضی یا محکوم کننده میخواهد نسبت به رسانه انجام دهد و آن هم بار سیاسیای است که روی همه اینها سایه خودش را انداخته است.»
این کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی و رسانه معتقد است این خشونتها، این تیترها و مطالب توهینآمیز و نامعمول از اخلاق رسانهای به دور است اما برخورد با آنها هم شرایطی میطلبد که چندان وجود ندارد. برخورد با رسانههایی که محتوا و بیانی خشونتآمیز دارند، براساس دیدگاه سیاسی است. یعنی باید ببینیم با چه روزنامه یا رسانهای طرف هستیم آیا این رسانه با آن دولت یا هیئت نظارتی که میخواهد برخورد کند هم راستا است یا نه؟
سلطانیفر با یک مثال ادامه میدهد: در برخی موارد دیدهاید که روزنامهای با 100 شکایت میآید دادگاه و با 300 هزار تومان جریمه تبرئه میشود. اما روزنامهای هم با همان ادبیات و جرم میرود دادگاه و محکوم به تعطیلی میشود.
او به تعداد زیاد روزنامهها و نشریاتی که از الفاظ و تیترهای خشن استفاده میکنند، اشاره میکند و میگوید: فکر نکنید فقط وطن امروز یا همین یالثارات است؛ خیلی بیشتر از اینها است. بقیه روزنامهها را هم که نگاه کنید میبینید همین فضا وجود دارد.
اما این کارشناس ارتباطاتی، در مورد برخورد با این رسانهها نظر دیگری هم دارد: این نگاه متاسفانه در جامعه ما هست که صرف بد بودن یا محکوم بودن خبر یا تیتری، باید منجر به برخورد با آن رسانه بشود؛ اینها دیگر دیدگاههای سیاسی است که در جامعه حاکم است و خیلی نباید دنبال این باشید که حتما به خاطرش، آن رسانه باید تحت پیگرد قرار بگیرد.
«مردم» این تیترها را فیلتر میکنند؟
از محمد سلطانی فر(کارشناس ارتباطات) پرسیدیم که فکر میکنید آیا این تیترها اثرگذاری کوتاه مدتی دارند و مردم آنها را فراموش میکنند؟ یا فیلتر ذهنی مردم هم برای این محتوای خشن به اندازه قانون مطبوعاتمان کمجان است؟
محمد سلطانیفر گفت: این تیترهای خشن، اثرگذار نبودهاند. این کارشناس ارتباطات که به «اعتدال» اعتقاد دارد تصریح کرد: همیشه اعتدال برنده است؛ البته اعتدال به معنای سیاسیاش نه، بلکه به مفهوم تکنیک و ایدئولوژیکش. آنچه در دنیا برنده میشود اعتدال و میانهروی است. همیشه افراطیگری منجر به شکست بوده است.
رییس موسسه آموزش عالی علمی - کاربردی فرهنگ و هنر میگوید: همیشه آنچه محکوم به شکست است افراطیگری و تندروی است و آنچه ماندگار و درازمدت در ذهن مردم تاثیرگذار میگذارد، اعتدال است. همیشه به همه اطرافیان گوشزد کردهام که ممکن است در کوتاهمدت یک حرکت افراط گرایانه یا تیتر افراطگرایانه یا حرکتی تند مورد توجه قرار بگیرد اما مسیر حرکت دنیا و حتما لاجرم کشور ما، مسیر میانهروی و اعتدال و آرامش است.
به اعتقاد سلطانیفر، ممکن است بعضی از تیترها در دورهای خیلی زیبا به نظر بیاید و خیلی در دنیا برجسته شود. اما دلیل استفاده کردنش به خاطر غیرمعمول بودنش است نه قابل پذیرش بودن.
او ادامه میدهد: ما زمانهایی احساس میکنیم تیتر جنجالی زدهایم و همه نقل قولش میکنند اما معلوم نیست مورد پذیرش عموم هم باشد؛ قطعا بدانید که نیست. ولی چون متفاوت است و به اصطلاح روزنامهنگاری «نامعمول» است؛ زیبا جلوه میکند.
سلطانیفر مثالی هم میزند: در بین یک هکتار گندم میبینید یک شاخه گندم از همه بلند قدتر است و خب دیده هم میشود اما دلیل بر این نیست که همه آن یک هکتار گندم محکوم به شکست است. نه؛ همه داستان همین است که باید همه عموم از آن استفاده کنند.
او معتقد است مردم این را در درازمدت نمیپذیرند و متفاوت بودن و جلب توجه کردن این تیترها ملاک ماندگاریشان نیست. بلکه ملاک کلیت جامعه است که باید رویش حساب کنند که قطعا در درازمدت محکوم به شکست است.
مجید صفارینیا؛ روانشناس اجتماعی است. او هم میگوید: اثر این تیترها و مفاهیم خشن بلندمدت است چون از آن جنس یادگیریهایی است که اثرشان ماندگار است و ممکن است باعث شود چند رسانه دیگر هم در اخبار ژورنالیستیشان از این فحاشیها استفاده کنند.
صفارینیا تاکید میکند: اینها در ذهن مخاطب هم میماند چون ممکن است در ادبیات و دیالوگهایش از آن استفاده کنند.
این روانشناس اجتماعی، آسیب این مفاهیم خشن مطبوعاتی را در این میداند که ادبیات ایران را که مملو از مفاهیم کهن ادبی است، تحت تاثیر قرار میدهد.
وی میگوید: تاریخ ما را نگاه کنید؛ ما فردوسیها، عطار حافظ و رودکیهایی داریم، که بیان و کلام ما را شاعرگونه و ادیبگونه کرده بود اما این دست مطالب ژورنالیستی خشن باعث میشود لفظ و مفاهیم خشن در جامعه زیاد شده و ترویج داده شود.
خشونت مطبوعاتی، زخمهای عمیقی میسازد
مجید صفارینیا که پیش از این ریاست انجمن روانشناسان اجتماعی کشور را به عهده داشت، ادامه میدهد: بیان خشونتآمیز یا ارائه اخبار یا مفاهیم خشونت در کارهای ژورنالیستی یا به کار بردن واژههای نامناسب در گزارشهای ژورنالیستی، میتواند به افراد جامعه آسیب بزند از طریقی که ما به آن اصطلاحا میگوییم «واکنش روانی». فکر کنید یک خبرگزاری خبری را تهیه کند که در آن از چند ناسزا هم استفاده کند. بهرحال هر خبری موافقان و مخالفانی دارد، ممکن است موافقان احساس خوبی نسبت به آن پیدا کنند. یکجور خشمشان با بیان کلامی که آن خبرگزاری یا روزنامه به کار میبرد خالی شده و در واقع برای آنها راضیکننده و خشنودکننده است.
به اعتقاد او، هر مطلبی که منتشر شده و شامل این ناسزاها و خشونتهای کلامی هم میشود، طرفدار و مخالفانی دارد.رسانهای که ناسزا میگوید در واقع دارد به همه آن آدمهایی که با آن محتوا مخالفند توهین میکند و وقتی به شعور همه آنها توهین شود، آنها واکنشی روانی نشان خواهند داد. صفارینیا تشریح میکند: این واکنش میتواند سرخوردگی باشد یا بیتفاوتی نسبت به اخبار آن رسانه در آینده؛ یا ممکن است آدمها یک واکنش روانی خاص مثل افسردگی یا پرخاشگری نشان دهند.
این روانشناس اجتماعی میگوید تبعات روانی این تیترها و مفاهیم خشن و ناسزاگو در رسانه، بیشتر از یادگیری افراد پرخاشگر است و ادامه میدهد: در کسانی که با این مفاهیم مخالفند واکنشی روانی ناشی از سانسور و پرخاش ایجاد میشود و همین واکنش که به دلیل سرخوردگی از مفاهیم خشنی که در آن مطلب است میتواند باعث سرخوردگیهای بیشتری شود؛ اینجاست که مشارکت اجتماعی پایین میآید، اعتراض بالا میرود و ممکن است رفتارهای پرخاشگرایانه به اندازهای زیاد شود که به آتش زدن اموال عمومی هم برسد.
به اعتقاد صفارینیا، این ناسزاگویی و اتهامزنی، مستقیما در سلامتی اجتماعی مردم مداخله میکند.
چه کسی باید وارد عمل شود؟ تلگرام بهجای همه، نقش نظارتی را ایفا میکند
مجید صفارینیا، معتقد است، علیرغم اینکه برخی در شبکههای اجتماعی این خشم خود ناشی از مطالب خشن و توهینآمیز رسانهها را بروز میدهند، اما ممکن است این خشم در عدهای باقی بماند. او به اهمیت تلگرام اشاره میکند و میگوید: تلگرام در واقع رسانهای است که مردم بیشتر به آن اعتماد میکنند. مردم اعتمادشان را به رسانههای عمومی از دست دادهاند و به شبکههای اجتماعی بیشتر روی آوردهاند و این شبکههای اجتماعی هستند که نقششان یعنی هشیار کردن مردم را خوب ایفا میکنند.
این روانشناس اجتماعی میگوید: شبکه اجتماعی مثل تلگرام دارد نقش نظارت را در غیاب سایر دستگاههای نظارتی، ایفا میکند.
صفارینیا ادامه میدهد: بهجای وزارت ارشاد، سازمان بازرسی، قوه قضاییه، وزارت بهداشت و شهرداری و ... این تلگرام است که دارد بر جامعه نظارت میکند و هشدار میدهد.
او با بیان اینکه شبکههای اجتماعی برای مردم قابل اعتمادتر است، به موضوع یالثارات و توهینش به هنرمندان یا فیشهای حقوقی اشاره کرد و گفت: مردم در شبکههای اجتماعی اینها را میبینند، بعدا سیستم نظارتی ما میآید میگوید ای داد اینها هم هست؟ وزارت ارشاد ممکن است بعد از اینکه این آگاهسازی در شبکههای اجتماعی صورت گرفت حالا بیاید روزنامهای را مواخذه کند.
به اعتقاد صفارینیا، شبکهای اجتماعی مثل تلگرام که شاید برخی نمیخواهند میزان اعتماد به آن بالا برود، به راحتی اعتماد مردم را جلب کرده است. مردم دیگر به این جنس روزنامههای ناسزاگو اعتماد نمیکنند چون با فحش و توهین ممکن است آزادی مخاطب را بگیرند. با توهین به کسی که بازیگری را دوست دارد ممکن است عزت نفس او را بگیریم. چون همانندسازی میکند با کسی که دوستش دارد و این آدم بهجای اینکه مراجعه کند به آن روزنامه، استنادش میشود شبکه اجتماعی و این به کشور آسیب میزند.
صفارینیا تصریح کرد: رسانهای که ناسزاگویی و تهمتزنی میکند، در واقع با آن تندروی به فضای اخلاقی کشور آسیب میزند.
صفارینیا به آسیب جدیتری هم اشاره میکند: ناسزاگویی و اتهامزنی و تیترهای خشن رسانهها، بستر را ایجاد میکند تا خشونت نوشتاری ترویج شود. وقتی یک روزنامه رسمی این کار را میکند قبح پیامهای خشن و استفاده از ادبیات تند و خشونتآمیز در جامعه میشکند.
محمد سلطانیفر، کارشناس ارتباطات هم تصریح میکند: خشونت مطبوعاتی باعث تشدید خشونت و رواج آن میشود. به اعتقاد او، کسانی که با این ادبیات و خشونت مطبوعاتی کار میکنند دقیقا دنبال این هستند که جوابی بهشان داده شود و این بازی به شکل خشونتبار دنبال شود.
این کارشناس ارتباطات میگوید: به نظر من تاکتیکی که میشود در مقابل خشونت مطبوعاتی در پی گرفت یک مسیر حقوقی است؛ یا هم اینکه سکوت کنیم تا اجازه دهیم افکار عمومی آن را دنبال و قضاوت کنند.
سلطانیفر میگوید: ما باید این را بدانیم اگر همین متفاوتنویسی روزنامهنگارانه را در راستای تعادل جلو ببریم یعنی جملاتی را بنویسیم که ضمن پذیرش عامه جامعه، نوعی آرامش هم بدهد و متفاوت باشد قطعا این نوع ادبیات میتواند جایگزین ادبیات خشن و خشونت مطبوعاتی باشد. اما متاسفانه این فضا را خالی کردهایم به نفع کسانی که با ادبیات خشن کارهایی متفاوت از عرف جامعه میکنند که این کارها فضای کشور را به سوی التهاب و خشونت میبرد.
نظر شما