سه‌شنبه ۰۱ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 22

جنایت نافرجام تفاله‌های شیطان

کد خبر: ۱۱۴۸۷۵
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۱

سازمان مجاهدین خلق هرگز مسئولیت انفجار حزب جمهوری اسلامی را به عهده نگرفت اما رجوی دردیدار یکی از روسای سرویس اطلاعاتی صدام گفت کاخ سفید و کاخ الیزه می دانستند چه کسی حزب جمهوری را منفجرکرد.

 به گزارش صدای ایران، واقعه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی شاید یکی از بزرگترین و دردناک ترین وقایع تلخ تاریخ انقلاب اسلامی به شمار رفته که به دست تفاله های شیطان و خودفروختگان به جنایتکاران بین المللی و در سوراخ خزیدگانی که در برابر مقاومت ملت ایران ایستادند رقم خورد.

مهر نوشت: انفجاری که در اثر آن آیت الله بهشتی و ۷۲ نفر از مسئولان نظام در ساختمان حزب جمهوری در خیابان سرچشمه تهران به شهادت رسیدند و شهادت آنها حجت بود بر حقانیت انقلاب اسلامی ایران که این نهال نو پا را آبیاری و تنومندتر از قبل کند.

جلسه هفتگی حزب و سخنرانی آیت الله بهشتی در آغاز جلسه

غروب روز هفتم تیر بود که اعضای حزب جمهوری مطابق همیشه برای تشکیل جلسه هفتگی خود را به محل دفتر حزب در خیابان سرچشمه تهران رساندند. اعضای همگی حضور داشتند. کارکنان و نیروهای خدماتی ساختمان هم بودند تا مقدمات برگزاری جلسه فراهم شود.

اعضای حزب از چهره های برجسته نظام بودند که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی نقش موثری داشتند از جمله آیت الله خامنه ای، آیت الله بهشتی، آیت الله باهنر، آیت الله هاشمی رفسنجانی و بسیاری از وزرا و نمایندگان مجلس که به طور مرتب در جلسات هفتگی شرکت می کردند.

یک روز قبل از جلسه حزب، منافقین کوردل بدخواهان نظام در سوء قصدی به جان آیت الله خامنه ای اقدام به بمب گذاری و انفجار در محل سخنرانی ایشان در مسجد ابوذر تهران کردند اما نتوانسته بودند اقدام شوم خود را به سرانجام برسانند.

اما از آنجا که در سالهای نخست انقلاب و همزمان با آغاز استراتژی نظامی و خشونت طلبانه منافقین کشور دچار التهاب بود، هر روز حادثه ای تلخ در یکی از نقاط کشور رقم می خورد.

منافقین بعد از ناکامی در انفجار در مسجد ابوذر تهران، در اقدامی خصمانه محموله انفجاری را وارد ساختمان حزب جمهوری کردند تا ناکامی خود در ۶ تیر را با انفجار دفتر حزب و به شهادت رساندن آیت الله بهشتی و ۷۲ نفر از همراهانش جبران کنند. واقعه خون بار دفتر حزب جمهوری ۶ روز بعد از اینکه مجلس رای بر عدم کفایت بنی صدر و عزل وی داده بود اتفاق افتاد تا نشان دهد که خائنین به انقلاب اسلامی کینه ای عمیق از این انقلاب در دل پروراندند.

جلسه با تلاوت قرآن آغاز شد و بعد از آن آیت الله بهشتی سخنرانی خود را شروع کرد. قرار بود در این جلسه مسئله تورم مورد بررسی قرار گیرد اما چون کشور با مسئله عزل بنی صدر مواجه بود مقرر شد درباره انتخاب رئیس جمهور بعدی و شرایط کشور بعد از بنی صدر مورد بررسی قرار گیرد.

آیت الله بهشتی...

ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره‌سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی‌گیرند انتخاب شوند...

انفجار مهیب اتفاق افتاد و آیت الله بهشتی و بیش از ۷۰ نفر از همراهانش در دفتر حزب جمهوری به شهادت رسیدند تا ننگ این اقدام خون بار تا ابد بر پیشانی منافقین وطن فروش بماند و نفاق در داخل و مکر و نیرنگ بیگانگان پرکشیدن یاران و فرزندان انقلاب اسلامی را جشن بگیرند.

سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر که در آن آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه وقت تهران مورد سوءقصد قرار گرفت، به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد.

واقعه هفتم تیر از زبان شاهدان عینی

یکی از کسانی که در جریان این واقعه در دفتر حزب جمهوری حضور داشت و زنده ماند در بیان آنچه به وقع پیوست عنوان می کند «وقتی بمب منفجر شد ما یک زردی‌ای دیدیم و دیوار را من دیدم که زرد شد و انفجار...در آن شرایط همه قرآن می‌خواندند و ناله هم شنیده می‌شد ولی بیشتر همه قرآن می‌خواندند و شهادتین می‌گفتند، صداها به تدریج کمتر می‌شد.»

شدت این انفجار و قدرت تخریب آنقدر زیاد بود که توانست طاق سالن محل برگزاری جلسه حزب را به طور یکپارچه تخریب کند به همین خاطر برای امداد رسانی به حادثه دیدگان لازم بود طاق یکپارچه تخریب شده از محل حادثه برداشته شود. جرثقیل در محل حادثه حاضر شد و اقدام به بلند کردن طاق تخریب شده کرد اما به دلیل سنگینی طاق بتنی، زنجیر آن پاره و دوباره فروریخت.

مرتضی محمدخانی از بازماندگان این حادثه در این باره می گوید: «جرثقیل نتوانست سقف را بلند کند و زنجیرش پاره شد و دوباره این طاق افتاد روی آوار، البته در این شرایط افراد در لابه‌لای صندلی‌ها قرار گرفته بودند. عبدالکریمی نماینده لنگرود، که در حال قرائت قرآن بود، در همین شرایط شاید با افتادن مجدد طاق، شهید شد. از بعضی دوستان دیگر هم صداهایی می‌آمد، بعداً متوجه شدم که تقریباً سرم روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا داشت به لقاءالله می‌رفت.»

وی اضافه می کند: «صداها، از هزاران نفری که روی پشت‌بام ایستاده بودند شنیده می‌شد، که هیچ کاری هم از دستشان برنمی‌آمد. گویا در فضای روی طاق گرد و خاک بوده، این‌ها با پاشیدن آب، قصد رفع کردن گرد و خاک را داشتند، غافل از اینکه این کار تمام منافذی که برای تنفس ما وجود داشت مسدود می‌کرد. بعد از حدود ۴ ساعت، احساس کردم که مقداری راه تنفس ایجاد شد و دست چپم را از زیر خاک بردم بالا که دست مرا پیدا کردند.»

یکی دیگر از شاهدان عینی انفجار درباره واقعه هفتم تیر همان روز عنوان کرده بود: «آقایان دکتر باهنر، نبوی، محمد هاشمی، میرسلیم و طاهری نماینده کازرون در مجلس شورای اسلامی چند لحظه قبل از انفجار بمب سالن را ترک کردند.»

کسی از آیت الله بهشتی خبر نداشت و بسیاری از مردم در جستجوی ایشان بودند این درحالی بود که یکی از پاسداران حاضر در صحنه عنوان کرده بود که برای آخرین بار ایشان و حجت‌الاسلام محمد منتظری را در مقابل سالن دیده است، نیم ساعت بعد گفته شد که شیخ محمد منتظری در بین شهدا شناسایی شد.

با وجود اینکه از آیت الله بهشتی که تا آخرین لحظات قبل از وقوع حادثه در سالن دفتر حزب مشاهده شده بود خبری در دست نبود، اما صبح روز ۸شتم تیر یعنی فردای روز حادثه خبر شهادت وی از سوی رسانه ها منتشر شد.

تاکید امام (ره) بر مظلومیت آیت الله بهشتی در زندگی و شهادت

بعد از واقعه هفتم تیر امام خمینی پیامی خطاب به ملت ایران و منافقین کوردل صادر کرد و در آن بر مظلومیت آیت الله بهشتی تاکید کرد. بنیانگذار انقلاب اسلامی در پیام خود این اقدام را از جانب کوردلانی دانست که مدعی مجاهدت برای خلق هستند اما با این اقدام خود گروهی را از خلق گرفتند که خدمتگزار صدیق خلق بودند.

امام خمینی (ره) در این پیام فرمودند: «ملت ایران در این فاجعه بزرگ ۷۲ تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرفراز است که مردانی را به جامعه تقدیم می کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند، ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند، گیرم که شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از ۷۰ نفر بی گناه که بسیاری شان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟» اینها گوشه ای از سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی بود در روزهای حساس هفتم تیر ماه ۶۰ بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی.

تلاش کلاهی برای کشاندن تعداد بیشتری از مسئولان به جلسه حزب

مرحوم احمد قدیریان، معاون اجرایی علی قدوسی، دادستان کل انقلاب اسلامی در کتاب خاطرات خود درباره واقعه هفتم تیر نوشته است: پشت دفتر حزب جمهوری اسلامی مدرسه‌ای به نام درخشان بود. اینها با مدیر مدرسه صحبت کرده و نردبانی گذاشته بودند و از پشت بام مدرسه به پشت بام جایی که قرار بود روز یکشنبه در آنجا تجمع شود، آمده بودند. آنها برنامه‌ریزی کرده و چند کارشناس برده بودند که چنانچه قرار باشد این سقف فرو ریزد می‌بایست چقدر مواد منفجره زیر آن قرار گیرد و کارشناسان در این باره نظر داده بودند. لذا قبلاً کلاهی مواد را پای این ستون‌ها کار گذاشته بود.

وی در بخش دیگری از خاطرات خود نوشته است: پس از جلسه شوراي مركزي حزب كه در طبقه دوم حزب در منطقه سرچشمه تهران برگزار مي‌شود، نماز جماعت مغرب و عشاء در حياط حزب توسط آيت الله بهشتي برگزار مي‌گردد و سپس تعدادي از مسئولين حزب در جلسه حزبي و داخلي بعدي شركت مي‌كنند و تعدادي به همراه ميهمانان مدعو به سالن اجتماعات حزب كه در ضلع شمال غربي حزب بود وارد مي‌شوند و در ساعت ۸ شب پس از تلاوت قرآن، دستور جلسه كه بحث تورم و مسائل اقتصادي بوده است با رأي حاضرين به موضوع تعيين رئيس جمهور تبديل مي‌شود و پس از صحبتهاي مقدماتي آیت الله بهشتی بمب كار گذاشته شده در ميز تحرير مقابل شهيد بهشتي منفجر شده و از شدت انفجار ديوار غربي سالن و پنجره‌ها و درهاي سالن كه در ضلع شرقي بود كنار رفته و سقف سالن كه بدون ستون بود، يكپارچه فرو مي‌ريزد وكليه كساني كه در سالن بوده‌اند زير آوار مانده و از تركشهاي انفجار يا ضربات ناشي از آوار يا فقدان هوا كشته و مجروح مي‌گردند.

محمدرضا کلاهی که بعدها مشخص شد وی عامل انفجار دفتر حزب جمهوری بود از صبح روز هفتم تیر با همه مسئولین از جمله آقای قدوسی، آقای لاجوردی و دیگران تماس می گرفته که حتماً امشب به جلسه حزب بیایید، چون آقای بهشتی می‌خواهند مسائل بسیار مهمی را بیان کنند. این نشان دهنده برنامه ریزی همه جانبه منافقین برای افزایش تعداد شهدا است.

شناسایی عامل انفجار یک هفته بعد از وقوع حادثه

یک هفته بعد از انفجار، ‌ هویت عامل آن شناسایی شد و طی اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری او درخواست کمک شد.

دراین اطلاعیه آمده بود: «در تحقیقات مشخص شد که این عمل وحشیانه توسط سازمان آمریکایی مجاهدین خلق تدارک دیده شده و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی است به اسم «محمدرضا کلاهی صمدی» که مشخصات نامبرده بدین شرح اعلام می گردد: محمدرضا کلاهی فرزند حسن متولد ۱۳۳۸ دارنده شماره شناسنامه ۱۲۵۱، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ایران و دارای دیپلم ریاضی از دبیرستان بامداد واقع در خیابان جمهوری اسلامی، خیابان گلشن، که نامبرده در حین وقوع حادثه متواری شده است.

کلاهی که توانسته بود به عنوان یک عامل نفوذی به حزب وارد شود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده، ضمن این که در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر تهران واقع در خیابان پاستور شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین وارد حزب جمهوری اسلامی می شود.

حجت الاسلام محمدی ری شهری، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود می نویسد: کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار گرفت که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس، ‌ نهادها و ...) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوت‌ها برای کنفرانس‌ها، میزگردها و یا جلسات بوده، ضمن این که حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است.

اعتراف رجوی به انفجار دفتر حزب جمهوری

اگرچه سازمان مجاهدین خلق هیچ گاه مسئولیت انفجار حزب جمهوری اسلامی را نپذیرفت اما صفاءالدین تبرائیان، پژوهشگر تاریخ معاصر و  نویسنده دو کتاب خوابگردها و انتفاضه شعبانیه در گفتگو با مهر عنوان می کند: براساس مستنداتی که از سازمان اطلاعات عراق و بعد از سقوط صدام به دست آمده است در یکی از دیدارهای مسعود رجوی با طاها جلیل، یکی از روسای سرویس اطلاعاتی رژیم بعث عراق که البته این شخص امروز مانند خود رجوی ناپدید است، رجوی گلایه هایی به طاها جلیل کرده و می گوید سفیر شما در تهران با یکی از روزنامه های ایران با نام رسالت مصاحبه کرده و ماجرای ترور سپهبد صیاد شیرازی را محکوم کرده است. این چه حرفی است که زده، او را توبیخ کنید.

در پاسخ طاها جلیل قول می دهد حتماً سفیر عراق در ایران را احضار کند. رجوی در آن دیدار می گوید آیا کاخ سفید و کاخ الیزه نمی دانستند چه کسی حزب جمهوری اسلامی را منفجر کرد!؟ چه کسی دفتر نخست وزیری را منفجر کرد!؟ همه می دانستند ما هستیم اما کسی اینگونه نسبت به اقدام ما موضع گیری نکرده است.

محمدصادق کوشکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز در گفتگو با خبرگزاری مهر عنوان می کند: سازمان مجاهدین خلق هیچگاه رسماً مسئولیت انفجار حزب جمهوری را بر عهده نگرفت. یعنی هیچ جا به طور رسمی سازمان اعلام نکرده که ما این اقدام را انجام دادیم. این در حالی است که سازمان بسیاری از عملیات های تروریستی خود را رسماً بر عهده گرفته است اما حادثه حزب جمهوری را به عهده نگرفته است.

وی می گوید: نکته دیگر این است که بسته انفجاری که شاهدان عینی دیده اند، بسته بزرگی نبوده است. بسته ای بوده در حد یک کیف دستی اما قدرت انفجار به حدی بوده که سقف سالن سرچشمه که محل تجمع حزب بود را به طور کامل تخریب کرده است. یعنی بسته انفجاری قدرت تخریبی بسیار بالایی داشته است. با اینکه بسته انفجاری کنار تریبون و زیر میز شهید بهشتی به عنوان تریبون اصلی کار گذاری شده بود اما کل سقف سالن در اثر آن سقوط کرده و انفجار مهیبی رخ می دهد. نکته اینجاست که سازمان مجاهدین خلق نه در آن مقطع و نه پس از آن مقطع، از دانش فنی و امکان ساخت چنین وسیله انفجاری هرگز برخوردار نبودند. ما هیچ گاه در تاریخ عملیات های تروریستی منافقین شاهد نبودیم که قدرت فنی و تکنیکی ساخت چنین بمبی را با حجم کم و قدرت انفجاری بالا داشته باشند.

این محقق و پژوهشگر خاطرنشان می کند: عواملی که چنین کاری را انجام داده اند بدون تردید عضو سازمان مجاهدین خلق بوده اند. «کلاهی» کسی بوده که بعدها وقتی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران پیگیری می کنند، مشخص می شود که وی فرار کرده و حتی در تشکیلات سازمان در عراق نیز مشاهده می شود.

نکته مهم و پندآموز بمبگذاری در حزب جمهوری، مسئله نفوذ است. نفوذی که تا بالاترین رده های حکومتی هم صورت گرفته و خسارتی این چنین به بار می آورد. در این زمینه آیت الله موحدی کرمانی با اشاره به ضرورت مقابله با نفوذ دشمن به ماجرای انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی و نفوذ فردی به نام محمدرضا کلاهی در این حزب پرداخته و خاطرنشان کرد: کلاهی در شهید بهشتی نفوذ کرد و شهید بهشتی نیز به او اعتماد کرد. من به خاطر دارم که در جلسه شورای مرکزی حزب، کلاهی می گفت من باید تمام این ساختمان را به لحاظ امنیتی چک کنم تا یک وقت در پی این ساختمان مواد منفجره کار نگذاشته باشند.

موحدی کرمانی گفت: کلاهی عامل نفوذ و خیانت بود و با این ترفند پی ساختمان را کند و مواد منفجره را در آن کار گذاشت. البته گویا طراح اصلی این ماجرا بنی صدر و در واقع امر آمریکا بود. من هم بنا بود در آن جلسه ای که انفجار رخ داد، حاضر باشم ولی دچار تب شدم و در آن نشست حضور پیدا نکردم.

نظر شما