مجید درخشانی: از بازگشت به ایران پشیمان نیستم!
«در سومین روز از سیویکمین جشنواره موسیقی فجر، گروه موسیقی «خورشید» به سرپرستی «مجید درخشانی» درحالی روی صحنه رفت که دو خواننده از دو نسل، این هنرمند را همراهی میکردند. در بخشی از اجرای گروهخورشید، «مظفر شفیعی» این آهنگساز و اعضای گروهش را همراهی میکرد و در بخشی دیگر از برنامه، «اشکان کمانگری» خواننده جوان به اجرای قطعات پرداخت.» این چند جمله، برشی از آخرین کنسرت مجید درخشانی و گروهش در ایران است.
«در سومین روز از سیویکمین جشنواره موسیقی فجر، گروه موسیقی «خورشید» به سرپرستی «مجید درخشانی» درحالی روی صحنه رفت که دو خواننده از دو نسل، این هنرمند را همراهی میکردند. در بخشی از اجرای گروهخورشید، «مظفر شفیعی» این آهنگساز و اعضای گروهش را همراهی میکرد و در بخشی دیگر از برنامه، «اشکان کمانگری» خواننده جوان به اجرای قطعات پرداخت.» این چند جمله، برشی از آخرین کنسرت مجید درخشانی و گروهش در ایران است.
آنها درحالی در سیویکمین جشنواره موسیقی فجر به روی صحنه رفتند که خیلی از علاقهمندان به ساز این نوازنده و آهنگساز شهیر به روی صحنه رفتن در جشنواره موسیقی را مقدمهای برای حلشدن مشکلات مجید درخشانی جهت فعالیت در ایران میدانستند. این اتفاق البته با وجود آنکه ٣ ماه از آن اجرا میگذرد، هنوز نیفتاده است. قضیه از این قرار است که پخش کلیپ اجرای مجید درخشانی و گروه موسیقی «ماهبانو» در شبکههای ماهوارهای باعث ایجاد همه این مشکلات شد.
درخشانی البته در تابستان سال گذشته به دادگاه رفت و برای اتفاق پیش آمده توضیحاتی ارایه داد و نهایتا در دادگاه تبرئه شد اما همچنان ممنوعالفعالیت باقی ماند. با مجید درخشانی، نوازنده و آهنگساز شناختهشده موسیقی درباره شرایط امروز موسیقی ایرانی و کارهایی که خود او در پی انجامشان است، گفتوگو کردهایم:
با توجه به مشکلاتی که مدتهاست بهخاطر بروز آنها از روی صحنه رفتن محروم هستید، میخواهم از شما بپرسم در این سالهایی که به ایران بازگشتید، هیچوقت از این بازگشت پشیمان نشدهاید؟ بههرحال هنرمندان زیادی در عرصه موسیقی هستند که در خارج از ایران زندگی میکنند و برنامههایشان هم سر جایش است، نمونه بارزش گروهدستان است. اگر خارج از ایران بودید، میتوانستید فعالیتهایتان را در خارج از ایران انجام دهید و گاهی هم در ایران اجراهایی داشتید...
نخیر، من در این ١٠ سالی که در ایران بودم آنقدر نتیجههای مثبت گرفتهام که به این مسأله فکر نمیکنم، هم درمورد اجراهایی که در نقاط مختلف ایران داشتم و هم درمورد آلبومهایی که در این چندسال توانستهام بیرون بدهم. اجراهایی که با گروه خورشید و ماه بانو داشتهام یا کارهایی که ضبط کردهام و سفارشهایی که گرفتهام برایم آنقدر ارزشمند و خوب بودهاند که هیچ کدامشان در خارج از کشور امکانپذیر نبودند. در خارج از کشور تنها به یک شکل میتوان موفق بود و آن هم همان کاری است که آقای کلهر دارد انجام میدهد، یعنی همکاری با هنرمندان بینالمللی. یک ترکیب اینچنینی میتواند هنرمند را در جامعه اروپایی و آمریکایی موفق کند و در مسیر بیندازد که فرد پیشرفت کند، اما اگر قرار باشد فقط برای ایرانیهای خارج از کشور اجرا داشته باشید تعداد مخاطبانتان خیلی کم است و بههرحال آنجا تعداد اندکی از نسل جدید ایرانیان به موسیقی سنتی علاقهمندند بهعلاوه کسانی که با آن ارتباطی نوستالژیک دارند، تنها مخاطبان و حامیان موسیقی سنتی در آنجا به حساب میآیند. من کار در ایران را با وجود همه این شرایط ترجیح میدهم.
شما بیشتر از اساتید دیگر با جوانان بهخصوص خوانندههای جوانی که نامدار نبودهاند کار کردهاید. خیلی از آنها در روزهایی که شما برای حضور در گروه خورشید دعوتشان میکردید در عرصه رسمی مطرح نبودهاند. میخواهم بپرسم دلیل این همکاری دامنهدار با خوانندههای جوان چیست؟ آیا معتقدید چون خواننده هنوز در مسیر رشد است، تلاش بیشتری برای ارایه بهتر کارش دارد؟
خیر، من چون در این ١٠سال شانس این را داشتهام که کارهای اصلیام را با استاد شجریان انجام دهم، توانستهام بخشی از وقت و کارم را برای همکاری با جوانان بگذارم، در این سالها چه کارهای ضبط و چه کارهای اجراییام با استاد بود و موقعیت کار کردن کنار یک خواننده بزرگ برایم فراهم بود، این بین یک دسته دیگر از خوانندهها و موزیسینهای جوانی هم بودند که فاصله زیادی با فردی مثل استاد شجریان داشتند و من فکر میکردم در این بین میتوانم کسانی را پیدا کنم که مستعدند و باعث رشدشان شوم. من اولین کارم را با آقای قربانی در ایران ضبط کردم و بعد از آن بود که با آقای معتمدی کار کردم، در این راه به استعدادهایی هم بر خوردم که توانستم با همکاری با آنها صداهایی را به موسیقی ایرانی معرفی کنم. در کار با جوانان میتوانستم نظر خود را در چگونگی ترکیب آلبوم و شعرها لحاظ کنم. در بین خوانندههایی که با آنها کار کردهام به نظرم تنها کسی که صلاحیت دارد تا روی کار من نظر دهد، استاد شجریان است، هرچند ایشان در کار بسیار راحت برخورد میکنند، سر آلبوم «در خیال» سن من کم بود اما ایشان ذرهای نظر خودشان را در چگونگی ترکیب آلبوم به من تحمیل نکردند، درحالیکه خیلی از خوانندهها هستند که با وجود اینکه جوانند اما از شما میخواهند تا فلان جا را تغییر دهید یا میخواهند در کار دخالت کنند، من هم در مورد کارهایی که آهنگسازی میکنم چنان به کارم اعتقاد دارم که حاضر نیستم یک نت را هم جابهجا کنم.
خوانندههایی که تازه مطرح شدهاند کمی اخلاقهای این شکلی را دارند و در کار خیلی دخالت میکنند، باید بدانیم که خواننده هم مثل نوازنده یک اجراگر است، درست است که مخاطب خواننده را بیشتر میبیند و او به چشمش میآید اما او اجراکنندهای است که آهنگی را اجرا میکند و نهایتا باید این اجرا را باب میل آهنگساز انجام دهد. خیلی از خوانندهها در این موارد دخالت میکنند و خب من هم علاقهای ندارم کارم را به این نوع خوانندهها بدهم، ترجیح میدهم به افرادی کار بدهم که مختصر توانایی داشته و خواننده خوبی باشند اما در کار دخالت نکنند و تحت کنترل خودم باشند.
ممکن است که این حرف کمی خودخواهانه به نظر برسد اما من در مورد آهنگهایم چنین حسی دارم، چون برای جزءبهجزءاش دلیل دارم که چرا اینگونه نوشتم و به کارم اعتقاد دارم، به همین دلیل خوانندههای زیادی را برای همکاری تجربه کردهام، ممکن است سر این تعدد همکاریها خیلی از کارهایم هدر رفته باشد، چون خواننده جوان بوده و از پس آن برنیامده، به همین دلیل بسیاری از کارهایم را نگه داشتهام تا روزی به خوانندهای درجه یک بدهم تا بخواند. من تصنیفی داشتم که هشتسال بود نگهاش داشته بودم، در این کنسرت آخر هم با آقای شجریان اجرایش کردیم، چون ایشان آن را شنیده و خوشش آمده بود، طبیعی است که اگر تا الان میتوانستم آن را به خوانندهای چون ایشان بدهم که بخواند به خواننده دیگری نمیدادم، به همین دلیل تصنیفهایی که برایم خاص بوده است، نگه داشتهام تا بتوانم اجرایی خوب از آن داشته باشم. خیلی از کارهایم را هم با بچههای جوان اجرا کردهام که خیلیهایشان هم زمانی که کار من را خواندهاند، مطرح نبودند. مثلا آن کار بودن و سرودن که با آقای معتمدی ٨سال پیش منتشر شد، زمانی اتفاق افتاد که ایشان هنوز خواننده مطرحی نبود اما آن کارها را خیلی خوب خواندهاند، هنوز هم وقتی آنها را گوش میدهم میبینم توانایی زیادی در خواندن این آهنگها داشته است اما خب زمانی که این کارها منتشر شد، هنوز کسی ایشان را نمیشناخت. این کار پارسال دوباره منتشر شد، وقتی به آن گوش میدهم اصلا ناراضی نیستم که با خوانندهای که مطرح نبوده، کارکردهام، چون کیفیت اجرایش در حد اساتید بوده است.
این رویه بسیار مناسبی است اما چرا بسیاری از آهنگسازان مطرح حاضر نیستند چنین ریسکی را بکنند و کارشان را به خوانندههای جوان بدهند؟
بعضیها اینطور میبینند که وقتی کارشان را خواننده معروفی بخواند، عده بیشتری آن را میشنوند. بعضی از آهنگسازان هم توسط خوانندهها مطرح میشوند، بههرحال خوانندههای معروف وقتی کاری را بخوانند، عده بیشتری آن را میشنوند، حالا اگر آهنگسازی با آنها کار کند و کار خوبی هم ساخته باشد، میتواند مورد توجه قرار بگیرد، چون اثر مخاطب بیشتری دارد. ممکن است خوانندهای که مطرح هم نیست آن اثر را بهتر بخواند اما مخاطب کمتری آن را بشنود، بالاخره بعضی از آهنگسازان هم نمیخواهند ریسک کنند...
پس میتوانیم اینگونه نتیجه بگیریم که بسیاری از آهنگسازان و اساتید موسیقی ایرانی با نگاهی بازاری به مسأله نگاه میکنند؟
بهتر است من در این مورد نظر ندهم اما خب نسل جدید است که میتواند موسیقی را به جلو ببرد، چون نسل قبل که مطرح شده و مسیرش را خودش طی میکند اما نسل جدید واقعا استعدادهایی دارد که میتواند موسیقی ما را بهتر کند، من حداقل با ١٠ تا ١٥ خواننده جوان بهتازگی کار کردهام و نمونه صداهایشان را نگهداشتهام تا در آینده اگر امکان مطرحشدن پیدا نکردند یا سنشان بالا رفت، از صدایشان نمونهای وجود داشته باشد. شخصی مثل مظفر شفیعی در یک دورهای درک بالایی از آواز و صدای قویای هم داشتند، اینها در دورهای که باید میخواندند، نخواندند، برایشان موقعیتی هم پیش نیامد. این اتفاق لطمه بزرگی است و اگر الان در سن بالا بخواهد بخواند، شنونده با صدایش آشنا نیست و نمیداند که چه بوده است. من ١٥سال پیش در آلمان بودم که آقای شجریان فایلی از صدای ایشان را به من دادند و گفتند او یکی از شاگردان خوب من است، برایش تصنیف بساز، من هم چند کار برای او نوشتم که دیگر پیش نیامد تا با او آشنا شوم و کاری انجام بدهیم. ١٠سال پیش که دوباره صدایش را شنیدم و با او آشنا شدم، دیدم چقدر حیف شد که در آن دوره جوانی که صدایش در اوج بوده، کم کار کردهاند...
بیشتر سرگرم تدریس بودهاند...
بله. اما شاید مجبور بودهاند که تدریس کنند، شاید اگر موقعیتی پیش میآمد، میتوانستند کار کنند و دوست داشتند که آثاری تولید کنند. الان هم نسل جوان در چنین موقعیتی هستند که باید استعدادهایشان کشف شود، چون اگر دیر بشود و از سنشان بگذرد، نسل سوختهای در آواز خواهند شد. باید موقعیتهایی پیش بیاید که بتوانند کار کنند و هنرشان را نشان دهند. اعتقاد من این است که این چیزی دوطرفه است، از یکسو من باعث مطرحشدن خوانندهای جوان میشوم تا او بتواند کار کند و بهرهاش در شکل حداقلی آن از لحاظ معنوی برای من محفوظ خواهد بود. بسیاری هستند که واقعا قدرشناساند و ناراحت نیستم که چرا با آنها کار را کردهام. بسیاری از خوانندهها بودند که تکتراک با آنها ضبط کردهام اما هنوز مطرح نشدهاند، مثلا خوانندهای مثل آقای کاردگر که پارسال دو تصنیف قدیمی خواند و کلیپ تصویری برای آن کار ضبط کردیم، ایشان بسیار خواننده توانایی است و همین تک کلیپ توانایی ایشان را نشان داد. بعدها هم که با او آشنا شدم، دیدم چقدر باسواد است و هم مکتب قدیم را خوب میشناسد و هم تواناست. چنین جوانانی وجود دارند اما کشف نشدهاند، متاسفانه موقعیتی هم به آنها داده نمیشود که اگر داده میشد وضع آواز ایرانی این نبود.
عدهای معتقدند بخشی از مشکلات موسیقی سنتی و چهبسا بسیاری از این مشکلات بر گردن مدیران دولتی این عرصه است. از نظر آنها این تقصیر، هم بهخاطر نوع موسیقی است که دارد بهطور رسمی ترویج پیدا میکند و هم به خاطر عدم حمایتهای لازم و مانعتراشیهایی از موسیقیای است که به اصطلاح فاخر است. نظر شما دراینباره چیست؟
من با نظر شما موافقم، اما در این چند سالی که در ایران کار میکنم، با مدیران خوب هم برخورد کردهام. خیلی از این مدیران خوب موسیقیدان نبودهاند اما به موسیقی ایرانی علاقهمند بودند، مثل آقای مسعود شاهی که اول بنیاد رودکی را داشتند، ایشان در سال ٨٤ مدیر این مجموعه بودند و خیلی به گروههای جوان ازجمله گروه خورشید کمک میکردند. حمایت ایشان باعث شد گروه خورشید بتواند دو تا سهسال فعالیتهای مستمر داشته باشد. بنابراین مدیران میتوانند خیلی تاثیرگذار باشند، متاسفانه مدیرانی که موزیسین و همکار هستند، برخورد متفاوتی دارند به شکلی که منافع شخصی خودشان را لحاظ میکنند، یا به فکر تشکیل مافیایی برای حفظ امتیازات اطرافیانشان هستند. آنها اگر مشکلی با کسی داشتند، سد راهش شدند یا تنها از اطرافیان خودشان استفاده کردند، درحالیکه مدیرای فرهنگی که خوب کار میکردند، بدین شکل به کار نگاه نمیکردند اما میتوانستند خیلی موثر باشند، چون هم امکانات مالی در اختیارشان هست و هم امکانات دیگری مثل امکان رایزنی برای صدور مجوز، اما خب متاسفانه تا بهحال خیلی کم پیش آمده که مدیری بیاید و تلاشش تنها در جهت حل مشکلات باشد. آنچه شما بهعنوان نگاه حاکمیتی از آن یاد میکنید، متاسفانه به موسیقی ما خیلی آسیبزده است، در طی این سالها دعوتهایی که از طرف مراکز دولتی داشتهایم، اصلا با نگاه درستی نبوده، زمانی که از ما دعوت کردهاند نخستین سوالشان این بوده که خواننده کیست!
خیلی از آنها نسبت به موسیقی آگاهی نداشتند و وقتی از ما دعوت میکردند، دنبال این بودند که حتما خواننده گروه اسمورسم داشته باشد و پی چهره میگشتند. چندینسال پیش بود که از صداوسیما برای کاری به ما سفارشی دادن و گفتند خوانندهای معرفی کن که معروف باشد. من هم فرد با استعدادی را انتخاب کردم که اول قبول نمیکردند و به اصرار من پذیرفتند. میگفتند معروف است؟ میگغتم نه ولی میشود و حالا هم خواننده معروفی است. ایشان را به اصرار من قبول کردند تا در آن کلیپ بخواند. متاسفانه خیلی دنبال اسمورسماند و از سوی دیگر کیفیت و سبکی از موسیقی را هم که میپسندند موسیقی خوب ایرانی نیست، معمولا در این برنامههای دولتی چیزی برای پرکردن جشن و برنامهشان میخواهند. آن کسی که دعوت میکنند اصلا برایشان مهم نیست، چون شناخت هم ندارند و ممکن است چیزهایی بگویند که به موضوع کاملا بیربط باشد، به نظرم این نگاه، نگاه خوبی نبوده است و انتخابهایی که کردهاند و کسانی که میبرند برای اجرا بعضا خیلی کیفیت نازلی دارند که باعث تعجب است، خیلی از گروههایی را که حتی برای اجراهای خارج از کشور میبرند نیز گروههای آماتوراند. خاطرم هست روزی در تاکسی نشسته بودم و رادیو روشن بود، سهتاری پخش شد، نوازندهاش به وضوح مبتدی بود تا جایی که پردهها را هم اشتباه میگرفت، خب احتمالا رابطهای داشته و توانسته کارش را به آنها بدهد یا بفروشد و حالا پخش شود. کیفیت اثر هیچ تاثیری در این دعوتها و همکاریهای دولتی ندارد.
منبع: روزنامه شهروند
نظر شما