چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 16

ماجرای پزشکی که ۶۰۰ نفر را از مرگ نجات داد

کد خبر: ۱۱۳۶۹۷
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۰
۸۱ سال دارد، اما هنوز جوانی و سلامت را می شود از چهره اش احساس کرد. او با کسب رکورد بی نظیر جهانی در اهدای خون، حالا لقب «سلطان اهدای خون» به نام او ثبت شده است.

صدای ایران - او همچنین پدر انتقال خون ایران است و نزدیک به ۲۰۰ بار خون اهدا کرده است . 

شاید باور نکنید اما حجم خونی که وی طی این سال‎ها اهدا کرده است معادل خون ۲۰ انسان بالغ سالم است.

دکتر سيد محمد حسن شيخ الاسلامي معتقد است که اگر کسی جان یک نفر را نجات دهد جامعه ای را نجات داده است . آنچه که در پی می آید حاصل گفتگوی با این پزشک متعهد و انگیزه وی درباره اهدای خون است. 
 
به عنوان رکورددار اهدای خون جهان، تا حالا شده از اهدای خون بترسید؟ 
 
اتفاقا در حدود ۵۸ تا ۶۰ سال قبل، من برای اولین بار با ترس و لرز خون اهدا کردم،اما در نهایت موجب نجات جان یک مادر و فرزند شدم. در آن شرایط  هیچ گونه دارو یا پزشک تحصیلکرده ای در شهرستان اهواز نبود و وقتی گفتند که این مادر و بچه سالم ماندند این امر انگیزه ای شد که به این اهدای خون ادامه دهم .یک شب وقتی با خدای خودم خلوت کرده بودم به خداوند گفتم خدایا وقتی نجات جان دو نفر از مخلوقات تو به این سادگی است کمکم کن تا موقعی که من زنده هستم و از توانم ساخته است این راه را ادامه دهم. 
 
هیچ وقت شده دریافت کنندگان خون از شما تشکر کنند؟ 
 
در آن زمان من ۲۱ ساله و دانشجوی پزشکی بودم . در رشته پزشکی مرسوم است که  معمولا هر روز صبح دانشجویان دسته دسته می شوند و هر دسته تحت نظر استاد خود  به یک بخش پزشکی سرکشی می کنند. در این سرکشی، پرونده بیماران را می بینند و پرستار توضیح می دهد که بیمار چه دارویی مصرف کرده است. سپس پرونده بیمار را به یکی از دانشجویان می دهند و از او می خواند که  نظر خود را برای استاد بگوید. این نوع آموزش در تمام دنیا وجود دارد و ما هم در آن زمان این گونه  آموزش می دیدیم . فردای آن روز که من خون دادم و به همراه استاد خود برای سرکشی به بخش زنان و مامایی رفتیم، وقتی وارد بخش شدیم و شرایط بیماران را بررسی می کردیم، چشمم به طور تصادفی به همان بیماری افتاد که با اهدای خون من، زنده مانده بود.  آن زن بعد از یک مقدار مکث، نگاهی به من کرد و از گوشه هر دو چشمش اشک جاری شد. در آن زمان یک احساس مخفی و الهی به من دست داد و به نظرم می آمد که به وی الهام شده است که من به او خون داده ام چرا که او نمی دانست کدام دانشجو خون داده است. من در آن لحظه حالت عرفانی خاصی داشتم. در آن حالت احساس کردم که دارم با خدای خودم  صحبت می کنم، حالتی که نمی شود آن را با کلمات توصیف  کرد. 

  

آیا از سرنوشت آن کودک و مادرش خبری دارید؟ 
 
نه چنین چیزی اتفاق نیافتاده است، چرا که گفتن اسم خون دهنده جزو موارد پنهان است و نباید گفته شود. این قانونی است که در تمام دنیا به آن عمل می شود و  به همین جهت در کیسه خونی که خون من در آن ریخته می شود نام من نوشته نمی شود، بلکه یک کد مخصوصی دارد که آن کد، برای شناساسی کیسه خون به کار می رود. در آن زمان با آنکه تشکیلاتی مثل امروز برای دریافت خون وجود نداشت، باز هم اسم مرا به وی نگفتند و این موضوع پنهان ماند، البته تا زمانی که این مادر و کودک در زایشگاه بودند من به آنها سر می زدم و جویای حالشان بودم. 
 
یعنی در آن زمان تشکیلاتی برای دریافت خون وجود نداشت ؟ 
 
اصلا. در آن زمان من اولین بار بود که خون می دادم و بانک خون، یخچال، هیچگونه تسهیلات و حتی آموزشی برای اهدای خون وجود نداشت. ۶۰ سال قبل،  نه تنها در ایران بلکه در خیلی از کشورها خیلی از علوم چون انتقال خون، جراحی مغز، ارتوپدی و علوم دیگر نیز به پیشرفتگی حالا نبودند. هیچ سازمان و تشکیلاتی برای انتقال خون نبود . ما هر وقت می خواستیم خون بدهیم، تختی را زیر پله هایی که به طبقه دوم بیمارستان می رسید می گذاشتند و در آنجا می خوابیدیم و پرستار می آمد و خون می گرفت. یعنی اینقدر ابتدایی و غیر مدرن وغیر بهداشتی بود . 
  
 چطور شد که تصمیم گرفتید به طور مستمر خون، اهدا کنید؟ 
 
طبق قوانین بین المللی که ایران هم تابع آن هست آقایان سه ماه به سه ماه و خانم ها چهار ماه به چهار ماه می توانند خون اهدا کنند. من در آن زمان وقتی چنین تصمیمی را با خدای خودم گرفتم و از او  کمک خواستم مرتباً در هر بخشی و هر جایی که نیاز به انتقال خون بود خون می دادم و ترسم از انتقال خون ریخته بود. در آن زمان همه حتی پزشکان هم از انتقال خون می ترسیدند،حتی برخی از نگاه کردن به آن واهمه داشتند اما من از آن زمان به طور مرتب خون اهدا کردم. 
 
چه شد که به فکر شکستن رکورد جهانی افتادید؟ 
 
من رکوردی را ثبت کردم که تا کنون کسی آن را ثبت نکرده است و فکر نمی کنم کسی جرات کند دنبال چنین رکوردی برود. در زمان دفاع مقدس من از مسئولان سازمان انتقال خون استان فارس بودم و سعی می کردم که هرچه بیشتر مردم را تشویق کنم تا آنها برای رزمندگان و جگر گوشه هایمان که در نبرد با دشمن بودند خون اهدا کنند. در آن زمان من کتاب های مختلف و منابع خارجی  را در زمینه انتقال خون می خواندم به فکر یک پروژه افتادم و آن پروژه این بود که در شیراز اعلام کردم اگر کسی حاضر شود زیر نظر یک اکیپ پزشکی که شامل من و همکارانم که همگی از اساتید دانشگاه بودیم، شش ماه تمام هر ماه یک بار ۵۰۰ سی سی خون اهدا کند، مقداری پول نقد به عنوان جایز به وی می دهم و هزینه خورد و خوراکش را هم تامین می کنم . من قصد داشتم با این کار یک مقاله بنویسم که این مقاله هم در ایران و هم در مجلات خارجی چاپ کنم، اما متاسفانه همه می ترسیدند . در نهایت من یک شب خودم را سرزنش کردم که چرا خودت که سالمی و فوق تخصص انتقال خون از دانشگاه لندن داری این کار را نمی کنی؟ بنابراین این اقدام را انجام دادم و به جای شش ماه ۱۶ ماه تمام ماهی یکبار ۵۰۰ سی سی خون تحت نظر آن اکیپ پزشکی خون اهدا کردم و آن گروه پزشکی ماه به ماه تمام فاکتورهای بدن من را آزمایش کرد و هیچ مشکلی ایجاد نشده بود . من با وجود اهدای خون زیاد، سالم و عادی زندگی می کردم که این برای من و اساتید تعجب آور بود. این مقاله جالبی شد که در تعدادی از مجلات خارجی آن زمان  در بلژیک، انگستان، فرانسه، آمریکا و چند کشور دیگر چاپ شد. 
 
احتمالا در زمان جنگ و تب داغ اهدای خون، سرتان حسابی شلوغ بود؟ 
 
من خاطرات بسیاری از زمان جنگ دارم. یادم می آید گاهی اوقات سه تا چهار روز طول می کشید تا ما به خانه برویم . در آن زمان افراد بسیاری برای انتقال خون مراجعه می کردند و آنها که واجد شرایط علمی بودند را انتخاب می کردیم و از آنها خون می گرفتیم.  آن همت و انسانیت و  جوانمردی که در اکثریت مردم  است در آن لحظات دیده می شد، چیزی که در هیچ کجای دنیا وجود نداشت . آن لحظاتی که به مردم اعلام می کردیم که احتیاج به خون برای جبهه داریم  از تمام اقشار جامعه از کارمند و دانشجو و دبیرستانی گرفته تا اقلیت های مذهبی برای این کار داوطلب می شدند و صفی طولانی تشکیل می شد . جالب آنجا بود که هیچ کدام از این افراد حاضر نبودند که قبول کنند واجد شرایط نیستند و به دلایل علمی نمی شود از آنها خون گرفت. حتی گاهی اوقات ما با افراد مجبور به مشاجره در این زمینه می شدیم. به عنوان مثال می گفتیم ما افراد ۱۶ سال به بالا را قبول می کنیم در این زمان بچه های دبیرستانی از ۱۴ سالگی می آمدند و اصرار می کردند که از ما باید خون بگیرید که این کارها جز عشق، انساندوستی و وطن دوستی چیز دیگری نبود .من همیشه بابت داشتن چنین هم وطنانی خدا را شکر می کنم . امیدوارم که نسل جدید هم همان شرایط را داشته باشند. 
  
آخرین باری که خون اهدا کردید، کی بود؟ 
 
من از ۱۰  تا ۱۲ سال قبل تحت نظر یک اکیپ پزشکی از همکارانم قرار گرفتم. چون خود من اگر تصمیم بگیرم که بروم و اهدای خون داشته باشم و بگویم که هیچ مشکلی ندارم ممکن است دچار خطا و اشتباه شوم . من عاشق انتقال خون هستم و این امر تمام زندگی مرا پر کرده است. حتی خانواده من هم مشوق من در این کار خیر هستند. آخرین بار یکسال و نیم قبل بود که با اجازه اکیپ پزشکی من اهدای خون داشتم که این هم خودش یک رکورد دیگر محسوب می شود، یعنی طبق قانون اهدای خون بین ۱۶ تا ۶۵ سالگی است و حتی اگر فردی ۶۸ سالش باشد، به وی اجازه انتقال خون نمی دهند، ولی من تا ۸۰ سالگی یعنی ۱۵سال بعد از مرز مجاز بین المللی خون دادم . البته علتش این بود که خودم  مسئول انتقال خون بودم و اکیپ پزشکی مرا سالم تشخیص داده بودند. 
 
آخرین بار که خون دادید، همان احساس اهدای خون اول را داشتید ؟ 
 
تمام عمر من به اهدای خون گذشته است، یعنی هر بار که اهدای خون می کنم یک لذت خاص و حس عجیب و غریبی به من دست می دهد. علت آن هم این است که من چون خودم پزشک و استاد دانشگاه هستم و در بیمارستان کار می کنم می دانم که از هر واحد از این خونی که می دهم  حداقل پنج تا شش فرآورده بدست می آید و هر فرآورده را به بیماری می دهیم که به آن نیاز دارد. دیگر مثل گذشته نیست که خون کامل را از فردی بگیرند و مستقیم  به شخص دیگر تزریق کنند. از نظر اقتصادی و صرفه جویی یک کیسه خون به جای آنکه به یک نفر داده شود به شش نفر داده می شود و شش نفر با یک کیسه خون نجات پیدا می کنند. بنابراین من وقتی که می بینم هر واحد خونی که اهدا می کنم حداقل سه نفر را از مرگ نجات می دهد یک حالت شعف و شادی و تشکر از خداوند به من دست می دهد.   
  
شما به جز شیراز در چه شهرهایی خون اهدا کرده اید؟ 
 
من در اکثر شهرهای کشور خون اهدا کردم و حتی در خارج از کشور در کشورهای مختلفی که بودم نیز خون اهدا کردم. البته بیشتر در دانشگاه لندن تحصیل می کردم اما در شهرهای دیگر هم رفته ام. 
  
هیچ وقت نشده خانواده شما به خاطر حفظ سلامتی تان با اهدای خون شما مخالفت کنند ؟ 
 
اصلا، مشوق عجیب و اصلی من در این کار خانواده ام هستند . آنها پی به این مسئله برده اند که هر واحد خون که من اهدا می کنم سه آدم بی گناه و مخلوق خداوند را از مرگ نجات می دهد و آنها هم کاری می کنند که این عمل خیر، کار ثواب و انسانی بیشتر صورت بگیرد . پسرهایم خون می دهند ولی همسرم چون بالاتر از ۶۵ سال سن دارند نمی تواند خون بدهد و دخترم هم که یک مقدار کم خونی دارند خون نمی دهد. 
 
شما فکر می کنید که چند نفر به واسطه انتقال خون شما از مرگ نجات پیدا کرده اند ؟ 
 
من یک حساب ریاضی مختصری را با خود دارم . من تا حالا ۲۰۰ بار و هر بار ۵۰۰ سی سی یا نیم لیتر خون اهدا کرده ام و اگر از هر کیسه خون سه نفر را نجات داده باشم می شود ۶۰۰ نفر . یعنی من در عمرم این افتخار را دارم و این هدیه را خداوند به من داده است که تا حالا ۶۰۰ نفر را از مرگ نجات دهم. اما چون بایستی اسامی محرمانه باشد خونی که در بیمارستان است کسی نمی داند به چه کسی تعلق دارد، افراد را نمی شناسم . یعنی حتی زمانی که من رئیس سازمان انتقال خون در زمان جنگ بودم و خون می دادم نمی دانستم که خونم به کدام بیمارستان می رود و کد عددی و حرفی روی آن بود. البته در ۶۰ سال قبل بطری های شیشه ای بود و آنها پر از خون می شد و آن را به بیمار می دادند که در آن زمان بهتر می شد فهمید که این خون را چه کسی داده شده است ولی الان کیسه های پلاستیکی است  که این کد روی آنها چاپ شده است و نمی شود مقصد را تشخیص داد. 
 
خیلی از افراد از انتقال خون به واسطه ابتلا به بیماری ها می ترسند. سلامت اهدای خون در کشور ما در چه وضعیتی است؟ 
 
ما چنین چیزی را در کشورمان نداریم. کشور ما در دنیا جزو کشورهایی است که حداقل امکان بیماری در انتقال خون وجود دارد. مسئولان انتقال خون از ابتدا نسبت به این امر وسواس داشتند و دقیقا شخص اهدا کننده را آزمایش می کردند و اگر به وی مشکوک بودند کلا خون وی از چرخه استفاده خارج می شد. خوشبختانه در ایران کمترین انتقال بیماری های عفونی از طریق انتقال خون صورت می گیرد. برخی از افراد می گویند که براثر انتقال خون ممکن است به ایدز مبتلا شوند اما باید بگویم که این مسئله مربوط به سال های قبل بوده و در زمانی بود که خون آلوده از طریق فرانسه وارد ایران شد. 

 
گویا تاریخ تولد شما با تاریخ تولد پدر انتقال خون جهان، یکی است؟ 
 
۲۴ خرداد روز جهانی انتقال خون است که تمام سازمان های انتقال خون در ایران مراسمی را در رابطه با این روز دارند . ۲۴ خرداد روز تولد دانشمندی به نام لند اشتاینر است که وی پزشکی اتریشی  و پاتولوژیست (آسیب شناس) و فوق تخصص در خون بود. وی وقتی روی خون آزمایش می کرد توانست گروه های خونی را کشف کند. به همین جهت وی پدر انتقال خون دنیا نام گرفت. حالا عجیب این است که تولد من هم ۲۴ خرداد است. او پزشک بود و من هم پزشک هستم، هر دویمان تخصصمان پاتولوژی است، او فوق تخصص از اتریش در خون و انتقال خون بود و من هم از دانشگاه لندن تخصصم در خون و انتقال خون است. یعنی گاهی یک تشابهات اتفاقی روی می دهد که انسان با خود می اندیشد که چه کسی این اعداد را باهم جور می کند . حتما دست خدا در کار است و حکمتی در آن وجود دارد. 
 
آیا می شود روزی خون مصنوعی تولید شود تا دیگر نیازی به اهدای خون نباشد؟ 
 
در دنیا اکتشافات و اختراعات بسیار زیادی رخ داده است بدن انسان انواع اختراعات پزشکی مصنوعی مثل ریه، کلیه، دندان، دریچه قلبی، ماهیچه و غیره را تجربه کرده است. در مورد خیلی از بیماری های انسان می شود به هر علتی که پیش بیاید از علم کمک گرفت، اما تنها چیزی که هنوز جایگزینی برای آن پیدا نشده است و همه دنیای طب با همه قدرت نتوانسته اند به آن دست یابد خون است. بنابراین برای بیمارانی که احتیاج به خون دارند بایستی خون از انسان به انسان دیگر منتقل شود و غیر از انسان منبعی برای خون نیست. بنابراین توصیه می کنم که مردم بخصوص جوانان ما برای نجات جان بیماران، اهدای خون داشته باشند . وقتی یک نفر را از مرگ نجات می دهید گویی جامعه ای را جان داده اید.
نظر شما