شنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 21

نگاهی به کارنامه ششمین کارگردان برتر جهان؛ عباس کیارستمی، اصلی که کپی ندارد

کد خبر: ۱۱۳۳۸۸
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۱
عباس کیارستمی کارگردانی است که نه به قواعد کلاسیک فیلمسازی وفادار است و نه به سبک کارگردان‌‌های آوانگارد هنجارشکنی می‌کند. جهان فیلمسازی او مخصوص به خود است و قاعده او فیلم به فیلم تغییر می‌کند.

مهم نیست که با سبک این کارگردان ارتباط برقرار می‌کنید یا نمی‌کنید به هرحال نمی‌توان این شاعرانگی منحصر به فرد را از او جدا کرد. سبک او مانند عینک تیره روی چشمش از او جداناشدنی است.

به گزارش صدای ایران به نقل از روزنامه صبا، سینمای کیارستمی در همان حول وحوش موج نوی سینمای ایران آغاز شد. او در اولین حضور حرفه‌ای‌اش برای فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی تیتراژ ساخت که هنوز هم یکی از تیتراژهای درخشان در سینمای ماست. این همکاری با کیمیایی در تیتراژ و پوستر «رضا موتوری» و حتی در زمانی نزدیک به ما در «جرم» تکرار شد. 

در آن حول و حوش که موج نوی سینما با «گاو» در حال شکل‌گیری بود کیارستمی در تدارک گروهی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان فعالیت می‌کرد. اولین فعالیت او «نان و کوچه» فیلمی 11 دقیقه‌ای بود که با تحسین اهالی سینما مواجه شد و منتقدان مطبوعاتی نیز به این فیلم بسیار توجه نشان دادند.

کیارستمی، اصلی که کپی ندارد

داستان فیلم «نان و کوچه» در رابطه با پسر بچه‌ای است که قصد عبور از کوچه‌ای را دارد اما وجود یک سگ در کوچه مانع عبور او می‌شود. جست‌وجوی طولانی مدت کیارستمی برای یافتن کوچه و خانه‌ای مناسب و به درازا کشیدن تصویربرداری بدون کات یک سکانس چهل روز به طول انجامید تا روی بیننده تاثیری مضاعف بگذارد، این تکنیک بعدها به یکی از ویژگی‌های سبک و سیاق فیلمسازی او درآمد.

آنچه باعث تفاوت فیلم «نان و کوچه» می‌شود توجه به جزییاتی است که به هنگام کارگردانی و در اجرای دکوپاژ رعایت و در نظر گرفته شده است. عناصری چون اندازه نما، ارتفاع دوربین، بازی بازیگران و نحوه قرار گرفتن افراد و اشیای درون تصویر بیشترین تاثیر را برای مخاطب خود ایجاد کرده است.

استفاده از کودکان در نقش‌های اصلی، ارائه سبکی مستندوار، ساختار مینیمالیستی در فضایی ساده، حذف کارگردان، عبور از زندگی روزمره به جنبه‌های عمیق زندگی، مکالمه در ماشین و در فضایی شاعرانه و... به ساختاری کیارستمی وار تبدیل شد و منحصر در چهل فیلم سینمایی، کوتاه و مستند او ماند.

کیارستمی در بیش از پنج دهه حضور سینمایی خود همواره به استقبال تجربه‌های تازه رفته است و نشان داده که همیشه دریچه‌ای گشوده به روی تجربه‌های تازه دارد. اما آنچه که گویا از فیلمسازی او جداناشدنی‌است دقت بی‌اندازه در انتقال فضای طبیعی و رئالیستی پالوده از عناصر اضافی است.

«خانه دوست کجاست؟» را می‌توان تولد دوبار زندگی حرفه‌ای کیارستمی نامید، به این دلیل که با ارائه تعریفی نوین از پتانسیل‌ها و قابلیت‌های سینما، او را به عنوان پایه‌گذار یک مکتب سینمایی اصیل و یگانه به جهان معرفی کرد. سینمایی که با تکاملش در «کلوزآپ»، تمجید و تحسین بزرگان سینمای جهان مانند تارانتینو، اسکورسیزی، هرتسوگ، گدار و مورتی را برانگیخت.

ژان لوک گدار درباره کیارستمی گفته است: «سینما با گریفیث آغاز می‌شود و با کیارستمی پایان می‌یابد.» علی‌رغم این‌که بسیاری به شدت با این اظهارنظر گدار مخالفند، عده‌ای بر این باورند که در آینده سینمای دنیا تحت تاثیر کیارستمی حرکت خواهد کرد؛ فیلمسازی که آثارش به دلیل ژرفنای انسانی و فراملیتی مضامین و درنتیجه قابل درک بودنشان در سراسر جهان، مرزهای جغرافیایی و زمانی را درمی‌نوردند و اصلا ماهیت اثر هنری اصیل و ارزشمند به گونه‌ای‌ است که مخاطبش تنها به ملیت و عصر هنرمند محدود نمی‌شود؛ زبان هنر جهانی و جاودانه است و کیارستمی هنرمندی متعلق به تمام جهان است.

میشاییل‌ هانكه؛ كارگردان آلماني كه در جشنواره‌ سال 2009 كن با فيلم «روبان سفيد» موفق به كسب نخل طلا شد، در اظهارنظري درباره او اعلام كرد: «كارگردان مورد علاقه‌ من در دهه‌ اخير سينماي جهان، عباس كيارستمي، خالق فيلم «طعم گيلاس» است.»

در جریان بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم پوسان ۲۰۱۵ رده بندی۱۰ هنرمند شاخص قاره آسیا صورت گرفت و در آن‌جا عباس‌کیارستمی در فهرست ۱۰ کارگردان برتر سینمای آسیا، پس از یاسوجیرو اوزو و هو شیائو-شین در رده سوم برترین‌ها قرار گرفت. آکیرا کوروساوا، ساتیا جیت رای، وونگ کار وای، اپیچاتپونگ ویراستاکول، جیا ژانکه، کنجی میزوگوچی و ادوارد یانگ رتبه‌های بعدی این رده‌بندی را به خود اختصاص دادند.

روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۱ در گزارشی فهرست چهل کارگردان بزرگ معاصر سینمای دنیا را منتشر کرد. عباس کیارستمی در مکان ششم این لیست و بالاتر از بسیاری از چهره‌های نامدار سینما همچون دیوید کراننبرگ، دیوید فینچر، استیون سودربرگ، پدرو آلمودوار و گاس ون سنت قرار گرفت.

با این‌که جایگاه والای کیارستمی در تاریخ سینمای جهان غیرقابل انکار است و نشانه آن اهدای نخل طلای کن و ده‌ها جوایز معتبر سینمایی و افتخاری و برگزیدن وی در مقام «ششمین» کارگردان برتر سینمای معاصر دنیا از سوی هیات منتقدان روزنامه گاردین بوده اما درایران به طرزی غریب بسیار کمتر از آنچه شایسته اوست، قدر دیده و علاوه بر این، آثارش اغلب با سانسور و عدم نمایش مواجه شده‌اند.

فیلم «مسافر»

فیلم «مسافر» براساس نوشته حسن رفیعی و نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال 1353 ساخته شده است.

این فیلم روایتگر داستان پسری 10 ساله و پر دردسر به نام قاسم جولایی است که در یکی از شهرهای کوچک ایران زندگی می‌کند و می‌خواهد برای تماشای مسابقه تیم فوتبال مورد علاقه‌اش به تهران برود. او برای این کار، دوستان و همسایگانش را هم فریب می‌دهد و پس از چندین ماجراجویی در نهایت به موقع به ورزشگاه تهران می‌رسد.

از جمله جوایزی که این فیلم به دست آورده است می‌توان به جایزه ویژه هیات داوران نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کودکان و نوجوانان تهران ۱۹۷۴ و جایزه تلویزیون ملی ایران در نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کودکان و نوجوانان تهران اشاره داشت.

از ویژگی‌های فیلم «مسافر» باید به بررسی رفتار آدمی، تعادل راستی و ناراستی و سادگی اشاره کرد. المان‌هایی که در بسیاری از آثار این کارگردان مشاهده می‌شود.

فیلم «خانه دوست کجاست؟»

فیلم « خانه دوست کجاست؟» به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال ۱۳۶۵به تصویر درآمده است.

«خانه دوست کجاست؟» داستان ساده‌ای درباره یک پسر مدرسه‌ای هشت ساله با وجدان را روایت می‌کند که تلاش می‌کند دفترچه دوستش را که در روستای همسایه زندگی می‌کند به او بازگرداند وگرنه دوستش را از مدرسه بیرون می‌کنند. در این فیلم معرفی باورهای سنتی روستانشینان ایران نمایش داده می‌شود که کیارستمی این موضوع را از نگاه یک کودک به مخاطب معرفی می‌کند. همچنین استفاده از فضای شاعرانه برای مناظر روستایی و بومی ایرانی از دیگر نکات قابل توجه این فیلم به شمار می‌رود.

کیارستمی با این فیلم جوایزی چون جایزه ویژه هیات داوران و لوح زرین بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۵، جایزه سینمای هنر و تجربه در دومین جشنواره برخوردهای سینمایی کن ۱۹۸۹، فیلم منتخب انجمن منتقدان فیلم جشنواره فیلم لوکارنو ۱۹۸۹،جایزه گریفون برنزی و مدال طلای شهر جشنواره فیلم جیفونی ۱۹۹۰، برنده جام نقره‌ای و جایزه ویژه جشنواره فیلم ریمینی ۱۹۹۰، برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره سلطنتی بلژیک ۱۹۹۰، برنده جایزه سینه کید جشنواره بین‌المللی فیلم کودکان آمستردام ۱۹۹۲و برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم رم ۱۹۹۵ را کسب کرده است. همچنین این فیلم جزو پنجاه فیلم پیشنهادی از سوی موسسه فیلم بریتانیا ۱۹۸۷ نیز بوده است. 

فیلم «کلوزآپ»

فیلم «کلوزآپ» به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال ۱۳۶۸ ساخته شده است. این فیلم یک نمونه موفق از سینمای مستند و رئال است که خط داستانی مشخصی را براساس واقعیت دنبال می‌کند. همچنین این فیلم توانست باعث شناخت بیشتر جامعه غرب از سبک عباس کیارستمی شود. نکته جالب در مورد این فیلم این است که تمامی بازیگران در نقش اصلی خود بازی می‌کنند.

«کلوزآپ» در سال ۲۰۱۲ توسط نشریه سایت اند ساوند در فهرست پنجاه فیلم برتر تاریخ سینما و در فهرست منتشر شده از سوی جشنواره فیلم بوسان در فهرست 10 فیلم برتر تاریخ آسیا قرار گرفت. از جوایزی که این فیلم کسب کرده است می‌توان به برنده جایزه ویژه منتقدان از جشنواره بین‌المللی فیلم مونترال ۱۹۹۰، جایزه آر نقره‌ای جشنواره فیلم ریمینی ۱۹۹۱، جایزه ویژه بهترین فیلم و کارگردانی جشنواره فیلم دان کراکیور ۱۹۹۱، برنده جایزه شهری، جایزه مطبوعات، جایزه دانشجویان و جایزه بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم دونکرک ۱۹۹۱ و برنده دیپلم افتخار و جایزه فیبرشی جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول ۱۹۹۲ اشاره کرد.

فیلم «زیر درختان زیتون»

فیلم «زیر درختان زیتون» به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال 1374 ساخته شده است.

این فیلم به نوعی پاره سوم از سه‌گانه زلزله است. دو فیلم دیگر «خانه دوست کجاست»و «زندگی و دیگر هیچ» بود. نشریه ایوژوارت فرانسه این فیلم را در لیست صد فیلمی که باید دیده شود، قرار داد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: در روستای کوکر، حسین به خواستگاری دختری به‌نام طاهره می‌رود چون خانه ندارد به او پاسخ منفی می‌دهند. همان شب زلزله تمام مردم را بی‌خانه می‌کند. حسین در بی‌خانمانی خود را با همه یکسان می‌بیند و خوشحال هم هست. هفت روز می‌گذرد، در سر مزار «خدابیامرزها» حسین متوجه می‌شود طاهره و مادربزرگش زنده مانده‌اند و...

از جوایز فیلم «زیر درختان زیتون» باید از برنده هوگوی نقره‌ای جشنواره بین‌المللی فیلم شیکاگو ۱۹۹۴، برنده خوشه طلایی بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم وایادولید ۱۹۹۴، برنده جایزه منتقدان بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم سائوپائولو ۱۹۹۴، برنده رز طلایی نشست فیلم برگامو ۱۹۹۵، برنده جایزه پرده نقره‌ای بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم سنگاپور ۱۹۹۵، برنده جایزه رز طلایی نشست فیلم برگامو ۱۹۹۵ و نامزد بودن این فیلم درنخل طلایی جشنواره فیلم کن ۱۹۹۴، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم شیکاگو ۱۹۹۶ و جایزه ایندیپندنت اسپیریت بهترین فیلم خارجی زبان ۱۹۹۶ نام برد. 

فیلم «طعم گیلاس»

فیلم «طعم گیلاس» فیلم ایرانی در سبک مینیمالیستی به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال 1379 ساخته شده است.

این فیلم درباره مردی است که در حومه شهر تهران، با ماشین خود دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت دویست هزار تومان پول انجام دهد.

کیارستمی برای این فیلم جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ را به دست آورد. کسب این عنوان اولین جایزه مهم و یکی از مهم‌ترین جوایز تاریخ سینمای ایران به حساب می‌آید. کیارستمی در مورد این فیلم گفت: تفاوت و شباهت کار ما کارگردان‌ها با روانشناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را می‌بیند و نقطه درد را نشان می‌دهد ولی همان‌جا رها می‌کند و از اینجا به‌بعد، حیطه او نیست. این جامعه روانپزشکی است که پس از تشخیص به درمان درد هم می‌پردازد. در این فیلم همایون ارشادی نقش آقای بدیعی را ایفا می‌کند. مجله تایم در سال ۲۰۰۹ این فیلم را به‌عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن نامید.

جوایزی که فیلم «طعم گیلاس» به دست آورده اعم از برنده نخل طلایی جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷، برنده جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم بوستون ۱۹۹۷، برنده جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن ملی منتقدان فیلم ۱۹۹۸ و برنده جایزه ویژه جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول ۱۹۹۹ است. همچنین این فیلم در دو جشنواره بین‌المللی فیلم تلورید و انجمن منتقدان فیلم آرژانتین در سال ۱۹۹۷ نامزد بهترین فیلم جشنواره و شاهرخ نقره‌ای نیز بوده است. 

فیلم «باد ما را خواهد برد»

فیلم «باد ما را خواهد برد» به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی و بازیگری بهزاد دورانی درسال ۱۹۹۹ میلادی ساخته شده است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: بهزاد، کیوان، علی و جهان که اعضای یک گروه فیلمسازی هستند برای ساخت فیلمی با موضوع مراسم سوگواری محلی از تهران به روستاهای کردنشین سیاه‌دره و شاهپورآباد در بخش دینور، دهستان حر در کرمانشاه می‌روند و در انتظار مرگ پیرزنی در حال احتضار می‌مانند.

همچنین این فیلم به‌عنوان یکی از پنجاه اثر برتر سینمای جهان در دهه گذشته میلادی توسط جشنواره فیلم تورنتو۱۹۹۷ انتخاب شد. این جشنواره در قالب برنامه‌ای به نام «سینماتک»، فهرست پنجاه فیلم برتر دهه آخر هزاره دوم میلادی را با نظرسنجی از شصت کارشناس فیلم از سراسر جهان انتخاب کرد. مایکل اتکینسون بعد از دیدن این فیلم در روز اول سال ۲۰۰۰ گفت: «این فیلم بهترین فیلم امسال است ،حتما آن را ببینید.» از جوایزی که این فیلم موفق به کسب آن شده است می‌توان به برنده شیر نقره‌ای و نامزد جایزه شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز ۱۹۹۹، خوشه طلایی جشنواره بین‌المللی وایادولید ۱۹۹۹، برنده جایزه بزرگ انجمن منتقدان فیلم بلژیک ۱۹۹۹، جایزه تماشاگران جشنواره سینمای جدید مونترال ۱۹۹۹ و برنده جایزه فیپرشی جشنواره فیلم مولف بلگراد ۲۰۰۰ اشاره کرد. این فیلم همچنین در جشنواره‌های جایزه مستقل اسپریت۱۹۹۷و انجمن منتقدان فیلم شیکاگو۱۹۹۹ نامزد دریافت بهترین فیلم خارجی زبان بود.

فیلم «ده»

فیلم «ده» به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال ۱۳۸۰ ساخته شده است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: یک زن درون خودرویی نشسته ‌است و در 10 سکانس با 10 شخص گفت‌وگوهایی انجام می‌دهد و نمایی از زندگی زن امروزی در ایران را نشان می‌دهد. در این فیلم شخصیت اصلی داستان با پسرش، خواهرش، یک عروس آینده، یک فاحشه و زنی که به دنبال خواندن نماز است گفت‌وگو می‌کند.

این فیلم در یک نظرخواهی توسط فهرست مجله امپایر در سال ۲۰۰۸ از 10هزار سینمارو صورت گرفت، این فیلم در فهرست پانصد فیلم برتر تاریخ سینما در رده ۴۴۷ قرار گرفت. همچنین کایه دو سینما نیز این فیلم را جزو ۱۰ فیلم برتر دهه ۲۰۰۰ معرفی کرد. فروش ویدئویی فیلم «ده» در آمریکا بیش از صدهزار دلار بوده است.

این فیلم نیز نامزد نخل طلایی جشنواره فیلم کن ۲۰۰۲، نامزد جایزه کلوترودیس ۲۰۰۴ و نامزد جایزه بهترین فیلم جامعه بین‌المللی سینه فیل ۲۰۰۴ بوده است.

فیلم «شیرین»

فیلم «شیرین» ساخته عباس کیارستمی است که در سال ۱۳۸۷ تولید شد. این فیلم تصویرگر نگاه ۱۱۳ بازیگر زن، بدون هیچ سخنی به دوربین فیلمبرداری است، در حالی که صداهایی از قرائت منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی به گوش می‌رسد.

در فیلم «شیرین» بازیگران فیلم بجز ژولیت بینوش، ایرانی و همگی از هنرپیشگان حرفه‌ای سینما هستند. در این فیلم زنان هنرپیشه تک تک در برابر دوربین ظاهر شده و نگاه‌ها و واکنش‌های خود را به نمایش گذاشته‌اند.

فیلم «شیرین» به شیوه دیجیتال فیلمبرداری شده‌است و در مراسم گشایش شصت و پنجمین جشنواره فیلم ونیز و در بخش خارج از مسابقه به نمایش گذاشته شد. همچنین این فیلم در جشنواره‌های بین‌المللی فیلم ونیز۲۰۰۸، فیلم روتردام۲۰۰۹ نامزد جایزه بهترین فیلم خارجی زبان و فیلم توکیو ۲۰۰۹ نامزد جایزه بهترین فیلم آسیایی بوده است.

فیلم «کپی برابر اصل»

فیلم «کپی برابر اصل» فیلمی به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی محصول سال ۲۰۱۰ است.

وقایع این فیلم در ایالت توسکانی ایتالیا می‌گذرد. داستان فیلم پیرامون صاحب یک گالری هنری و نویسنده‌ای که او به تازگی با وی آشنا شده، می‌گذرد.

فیلم پس از نمایش در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ با برخوردهای متفاوتی همراه بود و ژولیت بینوش برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ را به خود اختصاص داد. همچنین عباس کیارستمی برای کارگردانی این فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ یکی از نامزدهای جایزه نخل طلا بود. این فیلم مورد توجه اکثر منتقدان قرار گرفت.

از جوایز این فیلم باید به جوایز سنبله طلایی پنجاه و پنجمین جشنواره فیلم وایادولید ۲۰۱۰، یورو سینما جشنواره بین‌المللی فیلم‌هاوایی ۲۰۱۰، جوانان و نامزد نخل طلا جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰، ویژه هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم ایروان ۲۰۱۰، بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم دالاس‌فورت وورث ۲۰۱۱، بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم سانفرانسیسکو ۲۰۱۱، بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان واشنگتن دی سی ۲۰۱۱، بهترین فیلم سال، جوایز انجمن منتقدان فیلم آنلاین ۲۰۱۲ و جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم گرجستان ۲۰۱۲ اشاره کرد. فیلم «کپی برابر اصل» نامزد نخل طلایی جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ و هوگو طلایی بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم شیکاگو ۲۰۱۰، جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه جامعه بین‌المللی سینه فیل ۲۰۱۲، نامزد جایزه بهترین فیلم خارجی زبان فیلم اوفتا۲۰۱۲، جایزه آفکا بهترین فیلم انجمن منتقدان فیلم استرالیا ۲۰۱۲، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم اوهایو ۲۰۱۲ بوده است.

فیلم «مثل یک عاشق»

فیلم «مثل یک عاشق» فیلمی ژاپنی- فرانسوی محصول سال ۲۰۱۲ به کارگردانی عباس کیارستمی است.

این فیلم، به عنوان یکی از ۲۲ فیلم بخش مسابقه شصت و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن حضور داشت. رین تاکاناشی، تاداشی اوکونو و ریو کاسه بازیگران اصلی آن هستند.

«مثل یک عاشق» در شصت و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن۲۰۱۲ در سالن گرند لومیر نشان داده شد ومنتقدان کن را به دو دسته تقسیم کرد. برخی این فیلم را ضعیف دانسته و برخی مثل درک مالکوم و میشل سیمون آن را ستودند. برخی آن را مرواریدی ظریف در سینما و رقصی تامل برانگیز در امتداد مبهم دو مرز خیال و واقعیت دانسته‌اند.

این فیلم در جشنواره فیلم حرفه‌ای ژاپن برنده جایزه بهترین فیلم۲۰۱۳ شد. همچنین این فیلم در جشنواره‌های بین‌المللی کن ۲۰۱۲ نامزد نخل طلایی، فیلم شیکاگو نامزد جایزه بهترین فیلم ۲۰۱۲ و جایزه بهترین کارگردانی جوایز فیلم آسیا ۲۰۱۳ بوده است. 

...................

علیرضا رییسیان: کیارستمی؛ کاپیتان تیم سینمای ایران

عباس کیارستمی همچون کاپیتان تیم سینمای ایران در جایگاه بین‌الملل است؛کاپیتانی که فاصله زیادی با بازیکنان دیگر دارد.

جایگاه سینمای ایران در دنیا در دو دهه اخیر با اسم وی گره خورده و در محافل هنری و نخبگان در ردیف مقدم قرار گرفته است.

شیوه فیلمسازی وی به گونه‌ای بوده است که افراد زیادی در غرب، جنوب شرقی آسیا، آمریکا جنوبی و... از او تقلید کرده‌اند و تلاش کردند تا با همین شیوه فیلمسازی کنند.

روش خاصی که عباس کیارستمی در فیلمسازی دارد با اسم او گره خورده است. کسانی که در تقلید از این شیوه سعی داشتند فیلم بسازند، هیچ‌گاه به مرتبه و جایگاه وی نرسیده‌اند. این نوع فیلمسازی متکی به خود کیارستمی است و قابل تاکید و تکرار توسط هیچ فردی با همان اشل و کیفیت نیست.

در سال‌هایی که از نزدیک با وی در ارتباط بوده‌ام خاطرات زیادی وجود دارد. خاصیت و رفتار شخصی ایشان به شدت جذاب و متفاوت است و عباس کیارستمی به معنای واقعی یک روشنفکر تجربه‌گراست. این روشنفکری فقط محدود به مباحث نظری و آکادمیک نمی‌شود بلکه او خصلت‌ها و تجربه‌های شخصی‌اش هم با این روشن فکری گره خورده است.

کیارستمی در آثارش گرایش به بافت سنتی ناتورالیستی دارد که مختص به شرق و سرزمین ایران است و این آثارش را منحصر به خودش می‌کند.

امیدوارم او به زودی سلامتی پیدا کند و دوباره بتواند پشت دوربین رفته و افتخاراتی را که هم به خودش و هم به سینمای ایران برمی‌گردد تکرار کند.

.......................

علیرضا زرین دست: کاش چیزی به نام پیر شدن وجود نداشت

در فیلم «باد صبا» پلان‌هایی به صورت هلی‌شات گرفته شده بود و این نوع پلان گرفتن تازه داشت در سینمای ایران متداول می‌شد. ما به عنوان سینماگران تازه نفس و جوان سینمای قبل از انقلاب به شدت تحت تاثیر تصاویر این فیلم بودیم.

من و کیارستمی مشغول فیلمبرداری فیلمی به نام «زنگ تفریح» یا «تجربه» - دقیقا به خاطر ندارم کدام یک از اینها بود - بودیم. قرار بود تصویری با هلیکوپتر از خیابان نیاوران تا مسیری که به یک مدرسه منتهی می‌شد، فیلمبرداری کنیم. در حقیقت اولین‌بار بود که من و کیارستمی می‌خواستیم هلی‌شات بگیریم.

نمی‌دانم در آن زمان آقای کیارستمی چگونه و چطور توانست اجازه پرواز یا تصویر گرفتن با یک هلیکوپتر را بگیرد. ما در استادیوم «امجدیه» وسط زمین فوتبال سوار هلیکوپتر شدیم و رفتیم که تصویر موردنظر را فیلمبرداری کنیم. نه من تجربه داشتم که چگونه باید با هلیکوپتر کنار آمد و نه کیارستمی.

وقتی هلیکوپتر بلند شد، من برای تجربه، نه برای فیلمبرداری بلکه فقط برای امتحان کردن سعی کردم از پشت دوربین تصویر را ببینم و حرکتی انجام دهم. در این حرکت باید از سمت زمین کمی دوربین را به بالا تیلت‌آپ می‌کردم. برای این کار باید از زانوهای هر دو پایم استفاده می‌کردم و فشاری به دوربین می‌آوردم که باید بر عکس حرکت هلی‌کوپتر می‌بود. هرچه نیرو داشتم به کار گرفتم ولی دیدم به هیچ عنوان قادر نیستم روی زانوهایم حتی کوچک‌ترین حرکتی را انجام دهم. بعدها فهمیدم که شیوه درستی برای حرکت دادن دوربین به کار نبرده بودم و نتیجه به این شکل شد پلانی که ما گرفتیم، ایده‌آل نبوده و قابل مقایسه با پلان‌هایی که در فیلم «باد صبا» وجود داشت، نبود.

بعد از آ‌ن‌که هلیکوپتر نشست، ما از آن پیاده شدیم و هر دو به هم نگاه کردیم. تازه متوجه شدیم که داستان چیست و چگونه باید برای فیلمبرداری از هلیکوپتر استفاده کرد. البته نه این‌که با همان یک پرواز ما این موضوع را متوجه شده باشیم بلکه فهمیدیم کاملا آدرس اشتباهی را رفته بودیم و انجام این پلان به سادگی نبوده است.

این عدم موفقیت در گرفتن پلان و تجربه این پرواز، هم برای من و هم برای کیارستمی، معنای خاصی را به وجود آورد. ما برای اولین‌بار زندگی را از ارتفاعی دیدیم که هیچ‌وقت تا آن زمان ندیده بودیم. ماشین‌ها به شدت کوچک شده بودند و ساختمان‌ها شبیه به قوطی‌های کبریت بودند. وقتی از آن ارتفاع به سمت زمین نگاه می‌کردیم، احساس می‌کردیم که هر لحظه قرار است تمام این اتومبیل‌ها با هم تصادم کنند. این تجربه، نوعی دیگر از زندگی را برای من و کیارستمی به وجود آورد و دیدن زندگی از آن ارتفاع معنای خاصی را برای ما ایجاد کرد که بعدها در زندگی‌مان به تکامل رسید.

سکانس بعدی که باید می‌گرفتیم سکانسی بود از کارگر عکاسی‌ای که در فیلم «تجربه» بازی می‌کرد، کارگر باید از عکاسخانه خارج شده و به سمت حمامی می‌آمد که در کنار عکاسخانه بود. باید این پلان را صبح زود فیلمبرداری می‌کردیم. زمان گرفتن این پلان، من و کیارستمی با هم قهر بودیم. وقتی پلان آماده شد و نورپردازی من به پایان رسید، کیارستمی از پشت دوربین پلان را چک کرد و حرکت را دید، بعد از انجام حرکات این پلان، کیارستمی از پشت دوربین به من نگاهی کرد؛ نگاهی که سرشار از تحسین بود. طاقت نیاورد که تحسینِ خودش را از این پلان پنهان کند، ما همدیگر را در آغوش گرفتیم و فراموش کردیم که با هم قهریم. این پلان زیبا و خاطره‌انگیز در فیلم «تجربه» وجود دارد.

نمی‌دانم چقدر باید نگران باشم برای شخصیتی که در سینمای ما نگاه تازه‌ای را به وجود آورد. نمی‌دانم چقدر باید برای او آرزوی سلامتی کنم، نمی‌دانم چرا زندگی این‌گونه است و چرا ما باید پیر شویم و دچار مشکلاتی اینچنینی باشیم. بعضی‌وقت‌ها در درگاه خداوند آرزو می‌کنم، کاش انسان را طوری خلق می‌کرد که چیزی به نام پیر شدن وجود نداشت.

علیرضا زرین دست- بیست و دوم خرداد هزار و سیصد و نود و پنج- با آرزوی توفیق و سلامتی برای کیارستمی عزیز 



....................

تورج اصلانی: کیارستمی دردانه‌ای است که فقط و فقط و فقط باورهایش را می‌سازد

وفاداری به رئالیسم در فیلم‌های کیارستمی بسیار حائز اهمیت است. حدود 10 سال پیش قرار بود در فیلم «عروسی» کنار وی همکاری داشته باشم. برای پیش‌تولید این کار به بندرترکمن سفر کردیم. کیارستمی وقت زیادی برای فیلم «عروسی» گذاشت؛ داستان درباره زن و مردی بود که فیلمبردار مجالس عروسی هستند.

در این سفر دو نفره، لوکیشن‌های فیلم را دیدیم و همه چیز را با هم بررسی کردیم تا بدانیم قرار است کار به چه شکل پیش برود. در طول این سفر، اتفاقی رخ داد که تفاوت کیارستمی را با سایر کارگردان‌هایی که با آنها همکاری کردم به من نشان داد. صحنه‌ای در فیلم داشتیم که قرار بود آن را داخلی بگیریم، صحنه در داخل خانه و در خلوت زن و مرد می‌گذشت و هیچ تماس دستی هم در آن وجود نداشت که فکر کنید از نظر شرعی بخواهد آن را با مشکل روبه‌رو کند ولی الزام پوشش داشتن کاراکتر زن در این صحنه، باعث شد کیارستمی ماه‌ها کلنجار برود که چکار کند تا این صحنه با باورپذیری اجرا شود. اگر صحنه را در خارج از خانه قرار می‌داد به باورِ قصه لطمه وارد می‌شد و در معنا و تعریفی که وی برای خلوت این دو مدنظر داشت خلل ایجاد می‌شد، اگر در داخل می‌گرفت نیز منطق این‌که چرا کاراکتر زن باید در فضای داخل خانه با پوشش و روسری باشد مسئله بود. او مدام فکر می‌کرد چطور می‌شود زن و مردی که چهل سال کنار هم زندگی کردند، جلوی دوربین ما به این شکل ظاهر شوند. در خانواده‌های ایرانی هم با هر باوری که باشیم، زن و مرد در خلوت دو نفره‌شان با چنین پوششی ظاهر نمی‌شوند و این باور فیلم را خدشه‌دار می‌کرد.

فقط یک پوشش ناباور، باعث شد که آن فیلم را هیچ‌وقت تولید نکند چون معتقد بود که این سکانس با این شکل و ظاهر باور نمی‌شود. وفاداری ایشان به رئالیسم به‌قدری زیاد بود که علی‌رغم میل باطنی‌اش هیچ‌وقت حاضر نشد آن فیلم را بسازد. بعد از آن بود که وی مقدمات تولید فیلم «کپی برابر اصل» را در ایتالیا فراهم کرد.

باورپذیری برای او خیلی مهم است و هر چیزی که از فیلتر باور خودش بگذرد می‌تواند تبدیل به فیلم شود، این به ایمانی که کیارستمی دارد بر می‌گردد؛ اگر با بُعد عرفانی به قضیه نگاه کنیم، او با ایمان‌ترین فیلمسازی است که می‌شود از آن یاد کرد چون کیارستمی راجع به چیزهایی فیلم می‌سازد که به آن ایمان دارد، مهم این است که فیلم از فیلتر باور خودش عبور کند حتی اگر همه جهان آن فیلم را نپسندند؛ این یعنی تعهد به اثر و هنرمند متعهد یعنی همین.

کیارستمی یک آرتیست متعهد است که به باورهای خود استوار است؛ البته نه به شکلی دگم و تیز بلکه کاملا به شکل واقع‌بینانه و باورپذیر.

طبیعی است که می‌شود به عباس کیارستمی لقب نگین سینمای ایران را داد چون او دردانه‌ای است که فقط و فقط و فقط باورهایش را می‌سازد و هیچ‌وقت تحت تاثیر تشویق‌های هیچ مخاطبی قرار نگرفته است که بخواهد بر اساس دوست داشتن کسی فیلم بسازد. همین ویژگی کیارستمی است که او را خاص و صاحب امضا می‌کند. شاید دوستانی سعی کرده باشند دنباله‌رو نگاه او باشند ولی من فکر می‌کنم یگانه بودن کیارستمی هیچ‌وقت قابل تکثیر نیست ولی می‌شود به عنوان یک معلم باور از وی خیلی چیزها یاد گرفت و این باور را تکثیر کرد. اگر فیلمسازان ما به نقطه‌ای برسند که اثر را با تکیه بر باورهایشان تولید کنند؛ این مولفه‌ها در آنها بیشتر شده و می‌توانند به تالیف برسند. رسیدن به این نقطه کار ساده‌ای نیست، در شعار خیلی راحت است ولی در عمل کار هرکسی نیست.

درباره کیارستمی خیلی چیزها می‌شود گفت ولی در سفری که ما با هم داشتیم، این حداقل برداشتی بود که من از کاراکتر او کردم و همیشه برای نگاهش احترام قائلم.

امیدوارم دوستانی که الان مسئول مداوای وی هستند؛ با آن باوری که کیارستمی در خلق آثارش دارد به مداوایش بپردازند. متاسفانه درصد بالایی از پزشکان ما هنگام جراحی به‌جای فکر کردن به سلامتی بیمار به برج‌های در حال ساختشان می‌اندیشند و این بسیار دردناک است.

اگر همه افراد در شغل‌های خودشان تعهدی را که کیارستمی در مورد کارش دارد داشتند به مدینه فاضله‌ای که همه دنبالش هستیم خیلی نزدیک‌تر می‌شدیم.

و در پایان همان‌طور که مخاطبان آثار کیارستمی می‌دانند پایان همه فیلم‌های استاد از نظر مفهومی به زندگی و ادامه حیات می‌انجامد. امیدوارم استاد هم مثل پایان فیلم‌هایش این مرحله مداوا را به سلامت بگذراند و در جاده زندگی همچنان استوار باقی بماند.
نظر شما