يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 06

راز موفقیت اصغر فرهادی چیست؟

می توان عناصر و دلایل مختلفی برای موفقیت روز افزون اصغر فرهادی برشمرد ولی در این نوشتار کوتاه قصد داریم به چند نکته‌ی شاخص اشاره‌ای گذرا کنیم.
کد خبر: ۱۱۱۴۲۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۹
می توان عناصر و دلایل مختلفی برای موفقیت روز افزون اصغر فرهادی برشمرد ولی در این نوشتار کوتاه قصد داریم به چند نکته‌ی شاخص اشاره‌ای گذرا کنیم.

دغدغه‌های انسان محور

بسیار شنیده‌ایم که فیلم‌ها برای آنکه بتوانند اقبالی در جشنواره‌های خارجی به‌خصوص جشنواره‌های اروپایی مطرح مانند «کن» و «برلین» داشته باشند، باید فضایی تاریک از فقر و مشکلات ایران به عنوان یک کشور جهان سومی ارائه کنند. شاید توجه به این نکته که در تمام کشورها و تمام شرایط اقتصادی و اقلیمی انسان و روابطش به یک اندازه چالش برانگیز و پر فراز و نشیب‌اند، فرهادی را بر آن داشت که فیلمنامه‌هایی طراحی کند با روایت‌هایی از جنس آدم‌هایی که مستقل از محیط زندگی‌شان دغدغه‌های خاص انسانی خودشان را دارند. 
مهم‌ترین نتیجه‌ای که از این نوع تفکر به دست آمد ارتباطی بود که از جغرافیا و فضا و مکان فراتر می‌رفت و روح مخاطب را در همه جای دنیا تحت تاثیر قرار می‌داد. فرهادی توانست در برهه‌ای که فیلم‌ها به سمت و سوی رئالیسم (که به واسطه‌ی عباس کیارستمی به عنوان شمایی کلی از فضای سینمای مستقل ایران به جهان شناسانده شد،) پیش می‌رفتند، از فضای حاکم بر فیلم‌های ایرانی حضور یافته در جشنواره‌های جهانی عامدانه فاصله گرفته و این واقع‌گرایی را در سینمای داستان‌گو و قصه‌محور حل کرده و داستان‌هایش را به شیوه‌ای باورپذیر واقع‌گرا نماید. 

توجه به مفاهیم ازلی – ابدی

انتخاب بحران‌های ملموس و چند لایه به عمیق‌تر شدن داستان‌های فیلم‌های فرهادی می‌انجامد. او مشخصاً در مسیر فیلمسازی‌اش و به‌خصوص در چند فیلم اخیر به مفاهیم ازلی و ابدی مسایل انسانی می‌پردازد: مسائلی مانند دروغ و عدم صداقت که مختص به زمان ما نبوده و از دیرباز مساله‌ی مهمی برای آدم‌ها بوده است. فرهادی در داستان‌هایش مضمون مورد نظرش را زیرپوستی و غیرمستقیم در لابه‌لای بحران روابط آدم‌ها تعریف می‌کند. وی زیرکانه از مستقیم‌گویی و درس اخلاق دادن پرهیز می‌کند و با زیرمتن قوی‌ای که در کارهایش لحاظ می‌کند بیننده را به فکر وامی‌دارد. مخاطب تا انتهای فیلم با بازیگران و مشکلاتشان همراه می‌شود و به هیچ عنوان احساس شاگردی که درس می‌گیرد را پیدا نمی‌کند. آنچه بعد از دیدن فیلم و ته‌نشین شدن آن در ذهن مخاطب رخ می‌دهد، تفکری عمیق و در عین حال در دسترس است که برای هرکسی همان اندازه است که در توان اوست.

گریز از قضاوت

در زندگی همه‌ی ما زیاد اتفاق افتاده که در شرایطی که مرز بین خوب و بد، درست و نادرست و حق و ناحق را نمی‌توانیم درست تشخیص بدهیم، با ارزیابی‌های شخصی حکم به درستی و غلط بودن موضوع می‌دهیم ولی فرهادی به بررسی مجموعه اتفاقات و شرایطی می پردازد که دست به دست هم می دهند تا فرد در مقطعی از زندگی دست به تصمیم گیری زده و عملی را انجام دهد. فرهادی مرز بین موقعیت محور بودن و شخصیت محوری را به شکل ظریفی به هم نزدیک می‌کند به گونه‌ای که شما به قطعیت نمی‌توانید فیلم‌هایش را «موقعیت محور» یا «شخصیت محور» بدانید. فیلم‌های او داستان شخصیت‌هایی هستند که در یک موقعیت بحرانی گیر افتاده‌اند یا موقعیت‌هایی هستند که شخصیت را می‌سازند و این پرسش فلسفی را در تسلسلی بی‌پایان ادامه می‌دهد. فرهادی در فیلم‌هایش از قضاوت کردن پرهیز می‌کند و به همان اندازه از قضاوت شدن گریزان است. به بیننده این نکته را نشان می‌دهد که قضاوت کار ساده ای نیست و مخاطب را به این باور می‌رساند که تا در جریان همه‌ی وقایع قرار نگرفته نباید به خود اجازه قضاوت درباره‌ی افراد را بدهد.

توجه به جزئیات

فیلمنامه‌های فرهادی خلاقانه هستند چون در آنها بخش‌هایی از اتفاقات روزمره‌ای که برای خیلی‌ها پیش می‌آید و به سادگی از آن می‌گذرند را به خوبی کنار هم می‌چیند تا روایتی دراماتیک خلق کند و همین توجه به جزییات است که فرم خاص فرهادی را می‌سازد. او مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند و سوالی درونی را در ذهن بیننده ایجاد می‌کند. فرهادی در بیشتر فیلم‌هایش مانند «چهارشنبه سوری»، «جدایی» و «گذشته» برروی روابط بین فردی و به خصوص روابط زن و مرد تمرکز می‌کند. این همان ویژگی سهل ممتنع بودن آثار فرهادی است که قادر است با هوشمندی عواطف و احساسات دیگران را به نمایش گذاشته و واکنش‌ها را بر انگیزد.

تقویت جسارت پرسش‌گری در مخاطب

فرهادی پرسش‌گر است و به اذعان خودش آن‌چه بین همه‌ی فیلمنامه‌هایش مشترک است، از «رقص در غبار» گرفته تا «گذشته» علائم سوال است؛ علائم سوالی که فیلمنامه به فیلمنامه‌ چندوجهی‌تر شده‌اند.
او می‌گوید: « اگر با این نوشته‌ها توانسته باشم جسارت پرسش‌گری را در تماشاگران تقویت کرده و ترس‌شان را از کاشتن بذر سوال در ذهن‌ها بکاهم، از زمانی که صرف کرده‌ام راضی و خشنودم. که دنیای امروز ما بیش از آن‌که نیاز به مقام و مسئول پاسخگو داشته باشد محتاج مردمی است پرسش‌گر، مردمی که از گذاشتن علامت سوال در برابر هر آن‌چه برای‌شان ثابت و قاطع است نهراسند.»
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
|
۰۰:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۲
ولی من فیلماشو دوس ندارم اگه مردم ایرانم نمیدونستن که جایزه گرفته اوناهم دوست نداشتن .ماشدیم مثل مردم شهری که همه از لباس پادشاه عریانشون تعریف میکردن تا مبادا ننگ حرومزادگی بهشون بزنن
نظر شما