حقوق بشر دوستانه بین المللی دردیدگاه شریعت اسلام
غلامرضا جعفری- مدرس دانشگاه در مطلب ارسالی خود برای "صدای ایران" نوشت:
چکیده:
در پژوهش حاضر پیرامون حقوق بشر دوستانه بین المللی دردیدگاه شریعت اسلام مشتمل بر پنج گفتار بنامهای ۱- تعریف جنگ و حقوق بین الملل معاصر و مقایسه آن با مفهوم جهاد ۲-اعلان جنگ و آثار حقوقی متربت بر آن در اسلام و حقوق بین الملل معاصر ۳-آثار حقوقی جنگ بر سرزمین در اسلام و حقوق بین املل معاصر ۴- موازین حقوق بشردرجنگ از دیدگاه اسلام: ۵- راههای پایان دادن جنگ در حقوق اسلام به موضوع از جنبههای مختلف پرداخته شد و کامل بودن و جامع بودن کارآمدی و بشر دوستی و صلح خواهی حقوق جنگ اسلام مورد پژوهش و تبیین قرار گرفت و به جمع بندی مطالب ارائه شده پرداخته شد
مقدمه:
موضوع این پژوهش حقوق جنگ و جهاد در اسلام است به این معنا که این تحقیق بر آن است تا به بررسی احکام مربوط به جنگ در حقوق اسلامی پرداخته و آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. اهداف از این مقاله بررسی حقوق جنگ وبشردوستانه در اسلام است سوال این است که روشن شود که آیا اساسا اسلام دارای یک حقوق جنگ تام و کامل میباشد و این حقوق بر فرض وجود تا چه حد کارآمد است؟ فرضیهای که دنبال میشود جامعیت و کارآمدی حقوق بشر دوستانه اسلام است.
شاید مهمترین فایدهای که بر این پژوهش به نظر میرسد این است که اگر اسلام دارای حقوق جنگ و بشر دوستانه بین الملل بشناسیم در مییابیم که این مکتب اولا راجع به پدیده جنگ و احتمال وقوع آن واقع بینانه عمل نموده و ثانیا جنگ طلب نبوده و بعنوان مکتبی صلح دوست جهاد را با شرطی لازم دانسته و تابع حدود و حقوقی نموده است و البته با داشتن قواعد بشر دوستانه از غیر نظامیان (زنان و کودکان) حمایت نموده است. تا کنون در کتب و مقالات متعددی به جهاد پرداخته شده است.
از رسالههای علمیه تا کتب جهاد استاد شهید مرتضی مطهری، کتاب اسلام و حقوق بین الملل دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی و… پرداختن به این موضوع از این حیث ضرورت دارد که اولا مواضع به حق و صلح جویانه اسلام و نگاه عقلانی آن پیرامون مساله جنگ و جهاد مکشوف گرددو ثانیا معلوم گردد که اسلام دارای برنامهای جامع برای روابط خارجی و مکتب حقوقی خاص در امور بین الملل است.
۱-تعریف جنگ در حقوق بین الملل معاصر ومقایسه آن بامفهوم جهاد
۱-۱ تعریف جنگ:
در حقوق بین الملل معاصر توسط حقوقدانان تلاشهایی برای ارایه تعریف از جنگ انجام شده است. تعریفی که دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی در کتاب خود حقوق جنگ (حقوق بین الملل مخاصمات مسلحانه) ارائه میدهد این است:
«جنگ به عنوان ابزار سیاست ملی، مجموعه عملیات و اقدامات قهر آمیز مسلحانه ایست است که در چارچوب مناسبات کشورها (دو یاچند کشور) روی میدهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با کشورهای ثالث میشود. در این جهت حداقل یکی از طرفین مخاصمه در صدد تحمیل نقطه نظرهای سیاسی خویشتن بر دیگری است. به این ترتیب، عملیات قهر آمیز مصلحانه، وسیله و هدف تحمیل اراده مهاجم است».
در اینجا توضیح این نکته ضروری است که در تعریف فوق الاشاره تنها به جنگهای بین المللی عنوان جنگ اطلاق شده و جنگهای داخلی در تعریف بالا گنجانیده نشده است.
۱-۲ تعریف جنگ در اسلام:
در اینجا باید متذکر این نکته شد که: عملیات خصمانهای که امروز با عنوان جنگ دردنیا متداول است در فرهنگ اسلامی جایی ندارد و آنچه در اسلام مقامی دارد جنگ مقدس یا جهاد است که دارای معنی خاص، با هدفهایی کاملا متفاوت با جنگ است. برای اینکه تعریفی از جهاد ارائه کنیم باید آن را به انواعش تقسیم و تعریف و انواع آن را ارائه کنیم که عبارتند از:
۱- جهاد تدافعی: در تعریف این نوع جهاد جلال الدین فارسی در اثر خود (حقوق بین الملل اسلامی) چنین مینویسد: «… جنگی که از دیده مکتب اسلام رواست که دارای خصلت تدافعی باشد و علیه پیمان شکنان، تجاوز گران و بیدادگران به انجام برسد».
۲- جهاد آزادی بخش:
باز با مراجعه به کتاب حقوق بین الملل اسلامی جلال الدین فارسی تعریف جهاد آزادیبخش را ذکر مینمائیم که عبارت است از:
«مسلمانان علاوه بر مدافعه از جان، مال، ناموس، مسکن، آزادی، استقلال، مرام و سایر حقوق فردی و ملیتشان موظفند در صورتی که جمعی از همکیشان و همپیمانانشان که به تنهایی از عهده دفاع و مقابله با متجاوز بر نمیآیند از ایشان استمداد کند کمر به جنگ تدافعی بر بندند.».
۳- جهاد ابتدایی:
در اسلام جهاد دیگری نیز هست که از آن تحت عنوان جهاد ابتدایی یاد میشود. صاحب کنزالعرفان در این باره میگوید: «این جهاد ابتدا از طرف مسلمین به خاطر دعوت به اسلام شروع میشود و به این خاطر جهاد ابتدایی نامیده میشود».
دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی در کتاب اسلام و حقوق بین الملل شرایطی را برای جنگ ابتدایی ذکر نمودهاند که عبارتند از:
۱-ممنوعیت جنگ ابتدایی در ماهها و مکانهای ممنوعه
۲-ضرورت دعوت به اسلام قبل از جنگ ابتدایی
۳-وجود امام یا نائب خاص او در جنگ ابتدایی
درمورد شرط سومی یعنی وجود امام یا نائب خاص او در جنگ ابتدایی که آنرا عقیده شیعه دانستهاند و متذکر شدهاند که اهل تسنن چنین شرطی را قائل نیستند این طور به نظر میرسد که نظر آقای ضیایی بیگدلی درست نمیباشد بلکه مطابق با فتوا حضرت آیت الله العظمی خامنهای در پاسخ به سوالی با این مضمون که: «جهاد ابتدایی در زمان غیبت امام معصوم (ع) چه حکمی دارد؟ آیا جایز است که فقیه جامع الشرایط مبسوط الید (ولی امر مسلمین) حکم به آن کند».
پاسخ دادند: «بعید نیست که حکم به جهاد ابتدایی توسط فقیه جامع الشرایطی که متصدی ولی امر مسلمین است در صورتی که مصلحت آن را اقتضا کند جایز باشد بلکه این نظر اقوی است».
به نظر میرسد که جهاد ابتدایی هم اکنون نیز در صورت حصول شرایط لازم و با تشخیص ولی امر ممکن باشد. از این مطالب روشن میشود که بجز جهاد ابتدایی که برای دعوت است و تابع شرایط و ضوابط خاصی است جهاد تدافعی و آزادیبخش در راستای دفاع از مملکت و امت اسلامی و یا ملل تحت ستم که از مسلمین استمداد میکنند انجام میشود و حالتی تدافعی و نه تهاجمی دارد در جهاد ابتدایی هم جهاد با کفار است کسانی که با اندیشه اسلامی محاربه میکنند این جهاد فقط با نظر معصوم، نائب خاص امام و ولی امر که فقیه جامع الشرایط مبسوط الیه باشد مجاز است.
همچنین در باب مساله جهاد باید گفت جهاد در این سه موردی که گفته شد دارای عنصر خارجی است یعنی در برابر کشورهای دیگر است و جنگ بین مسلمین و جنگ داخلی در جهان اسلام عنوان جهاد را ندارد و جنگی مقدس و موجه نیست که بنا به فرموده قرآنکه در قسمت ابتدایی آیه ۲۹ سوره فتح میفرماید: «محمدٌ رَسولُ الله و الَذینَ مَعَهُ اَشِداءُ عَلَی الکُفار رُحِماءُ بَینَهُم..».
«محمد پیامبر الهی است و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیر] و [با خودشان مهربانند…».
البته این به این معنا نیست که اگر در جهان امروز دولتی بنا حق عنوان دولت اسلامی را جعل کرده باشد و به کشور مسلمان دیگری تجاوز کند جهاد تدافعی درست نیست که هست و دفاع مقدس ایران در برابر عراق بعثی تحت حکومت دیکتاتوری صدام چنین نمونه بارزی از جهاد تدافعی است.
البته نبایستی فراموش کرد که: اولا امکان حدوث جنگ میان دو کشور هم کیش اسلامی وجود دارد ثانیا همانطور که در قرآن کریم آمده کشورهای اسلامی بایستی میانجیگری نموده با نهایت سعی و تلاش خود را در جهت برقراری صلح بنماید به هر صورت چنین جنگی عنوان جهاد ندارد.
۲- اعلان جنگ و آثار حقوقی متربت آن اسلام و حقوق بین الملل معاصر:
۲-۱- سیر تاریخی اعلان جنگ و گشایش درگیری:
«در عهد عتیق جنگها باتشریفات خاص و آئینهای مذهبی همراه بوده است در قرون وسطی که اوج حاکمیت دین دولتی مسیحی بر مقدرات جوامع محسوب میشود صدور اعلامیه جنگی یکی از شرایط و اجزای مهم و جدائی ناپذیر آغاز جنگ گردید این شرط به منظور تشخیص اقدامات جنگی از حملات خائنانه و فریبکارانه بود که در آن دوران به شدت محکوم میشود».
در جنگ جهانی اول مساله اعلان جنگ در مجموع رعایت شد ولی بعد از آن در موارد متعددی این مساله با امتناع دولتها از قبول مخاصمات و درگیریهای گسترده به عنوان عامل مساله اعلان جنگ یا نقص شد یا لوث گردید. «در جنگ جهانی دوم التزام به اعلان جنگ عموما بوسیله ملل متحد رعایت شد اما توسط دول محور مورد ملاحظه واقع نشد». «در اسلام نیز اعلان جنگ وجود داشته و دارد که مستلزم انجام تشریفات خاصی بوده که اهم آن انذار، دعوت و اخطار است».
۲-۲ راههای آغاز جنگ در حقوق بین الملل و اسلام:
در حقوق بین الملل سه راه ذیل برای آغاز جنگ وجود دارد.
۱- اعلان جنگ غیر شروط با اثر فوری
۲- اعلان جنگ مشروط یا اولتیماتوم
۳- مقابله با عملیات جنگی.
اما راههای آغاز جنگ در اسلام عبارتند از:
«۱- اعلان جنگ و نبذ
۲-مقابله با اعمال جنگ طلبانه دشمن
۳-انذار نهایی یا ابلاغ دعوت اسلامی».
«در اسلام هیچ جنگی بدون اعلان قبلی صورت نمیگیرد».
حال باید دید که مفاهیم نبذ و انذار چه میباشند زیرا مفهوم مقابله با اعمال جنگ طلبانه که همان دفاع مشروع بوده مشخص است.
«در صورتی که بین یک کشور اسلام و غیر مسلمانان پیمانی منعقد شده باشدو کشور شاهد در اجرای قراردادها کوتاهی کند و مرتکب خیانت شود «منابذه» تحقق مییابد بدین معنی که به خائنان انذار داده میشود که مسلمانان پیمان را لغو شده میشمارند و این نوعی اعلان جنگ است».
در این جنگ، جنگ ناشی از منابذه به نظر میرسد شرایط همان شرایط دفاعی مشروع است یعنی دفاع میشود از وضعیت و ثبات ناشی از پیمان و مقابله میشود با نقض پیمان پس از جنگ تهاجمی نیست بلکه حالت دفاع و به نوعی مجازات را دارد مجازات نقض پیمان.
و اما مفهوم انذار:
«یکی دیگر از راههای شروع جنگ در اسلام اتمام حجت یا به عبارتی اولتیمانوم است. مخاطب اسلام همه مردماند و باید همه مردم پیام این دینها هم را بشنوند پس اسلام دعوت خود را ابلاغ میکند و در ابلاغ دعوت دشمن را بین اسلام آوردن یا پیمان بستن یا کارزار تعبیر میکند اصولا دعوت اسلامی نوعی اولتیاتوم است که قبل از اعلان جنگ مطرح میشود».
کاملا مشخص است که انذار در جهاد ابتدایی معنا و مفهوم خود را پیدا میکند که پیشتر در گفتار اول قسمت ب (تعریف جنگ در اسلام) به بیان تعریف و مشخصات آن پرداختیم.
۲-۳- مقام صلاحیتدار برای اعلان جنگ:
«اعلامیه رسمی جنگ و اولتیماتوم از سوی مقام مملکتی صلاحیتدار هر کشور صادر میشودتعیین صلاحیت اعلان جنگ برای مقامات مملکتی، با حقوق عمومی داخلی یا به عبارت دیگر قانون اساسی هر کشور است. عمدتا در مورد اقدامات جنگی و اعلانهای رسمی قوه مجریه شریک و سهیم است».
«اصولا در حقوق اسلامی امام و رهبر مسلمین و به طور کلی حاکم دولت اسلامی برای جنگ یا صلح صلاحیت دارد».
برای مثال در حقوق اساسی ایران که منبعث از حقوق اسلامی است طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی که وظایف و اختیارات مقام معظم رهبری را طی ۱۱ بند اشعار میدارد. و فرماندهی کل نیروهای مسلح و نیز اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها را به عهده ولی فقیه و مقام معظم رهبری گذارده است. این امر نشانگر حساسیت فوق العاده موضوع است که هر شخصی مجاز به اعلان جنگ نیست و تنها فقیه جامع الشرایطی که اوصاف و ویژگیهای منظور اصل ۱۱۰ قانون اساسی ایران را دارا میباشد میتواند به این مهم دست یازد.
۲-۴ آثار حقوقی اعلان جنگ در اسلام:
«مهمترین آثار به شرح زیر است:
۱- ممنوعیت مناسبات تجاری با دشمن
۲- فسخ قراردادهای دو جانبه بین کشور اسلامی و دشمن
۳- مشخص شدن کشورهای بیطرف که در حقوق اسلامی میتوان آنها را دارالحیاد عنوان داد.
۴- به تعلیق در آوردن روابط سیاسی و دیپلوماتیک با دشمن
۵- به شمار آوردن اموال عمومی دشمن بعنوان غنیمت جنگی».
درپایان ذکر این نکته لازم است که اسلام جنگ را با انذار و دعوت و یا تشخیص عالم دینی ممکن دانسته و بدون این شرایط جهاد امکان رخ دادن ندارد.
۳- آثار حقوقی بر سرزمین در اسلام و حقوق بین الملل معاصر:
۳-۱-ایجادحالت جنگ:
«مهمترین پیامد اعلان جنگ بین کشورها ایجاد «حالت جنگ» است کشوری که نسبت به سرزمین آن اعلان جنگ شده یا از سوی آن کشور به کشور دیگر اعلان جنگ شده باشد، سرزمین دشمن تلقی میشوند در حقوق اسلامی آن سرزمین میشود.».
توضیح اینکه در اسلام تقسیماتی مانند دارالحیاد و دارالهدنه (دارالصلح) که هر دو از تقسیمات دارالکفر هستند هم علاوه بر دارالحرب تبیین شده پس لزوما هر دارالکفری دارالحرب نبست.
«یکی از مباحث مهم در حقوق بین الملل تعیین صحنه درگیری است ممکن است صحنه درگیری بر منطقه جنگ منطبق شود و ممکن است بخشی از آن را شامل گردد. در حقوق اسلامی از صحنه درگیری به «معرکه» یاد شده و آثار حقوقی خاصی بدنبال دارد».
۳-۲تعیین صحنه درگیری:
«در حقوق بین الملل منطقه جنگ شامل سرزمین طرفهای متخاصم شامل سرزمین متروپولیتن سرزمینهای استعماری و تحت الحمایه میباشد اما سرزمینهایی را که بیطرف اعلام شدهاند در بر نمیگیرد. صحنه جنگ نیز عبارت از خطایی است که در آن درگیری واقع میشود در عصر حاضر منطقه موثر نبرد از سرزمین متخاصمان همیشه فراتر رفته است به دفعات اتفاق افتاده است که درگیریها در سرزمین کشورهای بیطرف واقع شده»..
«از مسائل مهم در حقوق بین الملل محدود کردن مناطقی است که در آنجا عملیات نظامی صورت میگیرد».
این امر نشانگر نگاه واقع گرایانه حقوق بین الملل به مساله جنگ است که وقوع آنرا ممکن دانسته و برای کاهش عوارض آن تلاش میکند
«در حقوق بین الملل جدید سه تدبیر مهم اندیشیده شده است.
۱-تعیین اهداف نظامی
۲-بر قراری مناطق غیر نظامی
۳-حفاظت از آثار فرهنگی».
«به موجب ماده ۵۱ پرتکل الحاقی شماره ۱ سال ۱۹۷۷ حملههای بدون تبعیض و تفکیک، یعنی حملههایی که علیه اهداف نظامی مشخص صورت نمیگیرد بلکه غرض از آن زدن نامتمایز اهداف نظامی و افراد غیر نظامی و یا اموال خصوصی است ممنوع است».
«بر اساس کنوانسیون لاهه مورخ ۱۴مه ۱۶۵۴ حفاظت از آثار و میراث فرهنگی شامل موارد زیر است:
۱-اموال فرهنگی مثل بناها و نواحی که اهمیت بالایی دارد آثار هنری، مجموعههای علمی و آرشیوها
۲-ساختمانها، اماکنی که این اموال در آنها نگهداری میشود مثل موزهها، کتابخانه، مخزن و…
۳-محلهای تاریخی بعضی از شهرها و…».
در حقوق اسلامی تمایز بین منطقه جنگ و صحنه جنگ به نوعی دیده میشود بر این اساس، منطقه جنگ عنوان دارالحرب خواهد داشت که آثار حقوقی خاص خود را به دنبال دارد از صحنه جنگ هم در حقوق اسلامی به «معرکه» یاد شده است. در حقوق اسلام بر تجدید مناطق نظامی نیز به صورتهای مختلف تاکید رفته است. در اسلام هدف از جنگ نابودی دیگر انسانها نیست هیچگاه قتل عمومی غیر مسلمانان تجویز نشده است… دعوت رکن اساسی جنگهای اسلامی است تدبیر ملی اسلامی بای محدود کردن مناطق نظامی بسیار است «محدودیت عملیات نظامی در دایره هدفهای نظامی و استراتژیک یکی از اصول مهم جنگها در اسلام است». پس میبینیم که اسلام نظر به این نکته دارد که با کاهش دادن جنگ و میزان کشتار و خسارت ان آمار منفی آنرا تا سر حد امکان پایین آورده و از غیر نظامیان و مناطق غیر نظامی صیانت کند این مهم با تعیین صحنه درگیری انجام میشود.
۳-۳ آثار حقوقی دارالحرب
۱- لزوم اخذ روادید به دارالاسلام یا امان
۲- ممنوعیت مناسبات تجاری
۳- قطع روابط سیاسی و دیپلوماتیک
۴- تعلیق یا فسخ قراردادهای دشمن
مشاهده میشود که این اثار تقریبا همان آثار مترتب بر اعلان جنگ در اسلام میباشد که بیشتر در ضمن بند ۲ گفتار دوم ذیل عنوان آثار اعلان جنگ در اسلام مورد اشاره واقع شد پس دارالحرب موضوعیتش در جنگ است همچنین نگاهی اجمالی نشان میدهد که آثار حقوقی ناشی از دارالحرب با آنچه که در حقوق بین الملل معاصر جریان دارد مطابقست. در اسلام با تبیین دارالحرب و معرکه به طور دقیق سعی در محدود کردن فضای جنگ شده بر عکس جنگ در دنیای معاصر که به سایر بلاد هم کشیده میشود جنگ در مناطق غیر نظامی و علیه اشخاص غیر نظامی هم ممنوع گردیده همچنین آثاری که مطابق با حقوق بین الملل معاصر هم میباشد برای دارالحرب پیش بینی شده است.
۴-موازین حقوق بشردرجنگ از دیدگاه اسلام:
معمولا از حقوق جنگ با دو نام دیگر نیز یاد میشود حقوق مخاصمات مسلحانه که جنبهای عامتر از واژه جنگ دارد و حقوق بشر دوستانه بین الملل حقوق بشر دوستانه بین الملل بدین معنا که به این حقوق در راستای دفاع از حقوق غیر نظامیان (جان و مال آنها) در عرصه بین المللی است در این مجال به مباحث حقوق بشر درجنگ به طور اخص میپردازیم ذیل۴ عنوان اصلی میپردازیم.
۴-۱- بیان بعضی ازموازین حقوق بشر در جنگ از دید اسلام:
۴-۱-۱ حمایت از غیر نظامیان:
«پیران، زنان، اطفال، عابران، و رهبانان را که در غارها و بیغولهها زندگی میکنند به قتل نرسانید». از دیگر گروههای مورد حمایت بیماران افلیجان، نابینایان و پیام آورندگان میباشند.
۴-۲-۱-حمایت از اسرا:
اسلام برای اسیران جنگی حقوقی قائل شده است علاوه بر حقوقی که اسلام برای افراد غیر رزمنده قائل شده این افراد که غیر نظامی نبوده و رزمنده نیستند حقوق خاص خود را دارند «…. برای افرادی… که تسلیم شده یا زخمی گردیده و یا اسیر گشتهاند حقوق خاصی را شناخته است». «اسلام مردانه جنگیدن را ترغیب و خیانت و شکنجه دادن و آزار روانی و بدنی نسبت به دشمن به خصوص پس از خاتم جنگ را نهی میکند».
بطور خلاصه اسلام در جنگ با دو گروه انسان مواجه است سربازان دشمن و غیر نظامیان، غیر نظامیان که از مصونیت برخوردارند. و حمایت میشوند سربازان دشمن هم اگر اسیر شوند و یا زخمی باشند مورد حمایتاند.
۴-۲ بررسی تطبیقی حقوق بشر دوستانه در اسلام و مسیحیت:
در مسیحیت مفهومی به نام جنگ عادلانه وجود داردکه همان جنگ مشروع است مانند جهاد که در اسلام جنگ مشروع است بیان این نکته به معنی تساوی و مطابقت این دو مفهوم با هم نیست اما نکات ذیل در جنگ عادلانه مورد تاکید است که از نظر حقوق اسلامی هم صحیح و درست است و با موازین اسلامی هم مخالفتی ندارد این نکات عبارتند از:
«۱-تمایز میان نظامیان و غیر نظامیان….
۲-…. هماهنگ و متناسب بودن ابعاد عملیات جنگی و با میزان فتح
۳-شکنجه نظامیان و بطور اولی غیر نظامیان ممنوع است.
۴-تعامل و رفتار اسرای جنگی باید محترمانه و بر اساس اصول انسانی باشد.
و….»..
۴-۳ ضمانت اجرای حقوق بشر دوستانه در اسلام:
در اینجا باید ابتدا ضمانت اجرا را تعریف کنیم.: «قدرتی که برای بکار بستن قانون یا حکم دادگاه از آن استفاده میشود.». معمولا ضمانت اجرای قوی و محکم در حقوق داخلی یافت میشود در حقوق بین الملل خصوصی هم ضمانت اجرا تقریبا همان ضمانت اجرای حقوق داخلی است اما در حقوق بین الملل عمومی ضمانت اجرا متفاوت و ضعیف میشود کمترین ضمانت اجرا در بین شاخههای حقوق بین الملل متعلق به حقوق جنگ است البته این به معنای هیچ ضمانت اجرایی نیست بلکه به معنی کافی نبودن آن است با این توضیح به بحث ضمانت اجرای حقوق بشر دوستانه در اسلام میپردازیم برای ورود به این بحث لازم است ابتدا مشکلات ضمانت اجرای حقوق بین الملل بشر دوستانه را بیان کنیم:
۱- عدم تشکیل دولتهای حامی… یکی از نظامهای ضمانت اجراهای اساسی حقوق بشر دوستانه طبق پیش بینی کنوانسیونهای ۱۹۴۹ ژنو و پرتکل الحاقی تشکیل دولتهای حامی بوده است.
۲- عدم پیشگیری کیفری مطلوب
۳- لا ئیک بودن حقوق بشر غربی
نویسنده مقاله ضمانت اجرای حقوق بشر دوستانه در اسلام و حقوق بشر دوستانه معاصر با اشاره به مصونیت اسلام و همچنین رسالت جهانی اسلام برای هدایت انسانها و نیز حکومت جهانی در اسلام و دیدگاه مصونیت پاسخ مساله ضمانت اجرای حقوق بین الملل و حقوق بین الملل نیز دوستانه بطور خاص را در رسالت جهانی اسلام میداند.
۴-۴ حقوق بشر دوستانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
در اینجا با لحاظ اینکه حقوق بشر دوستانه بین المللی در اسلام توسط کشورهای اسلامی باید رعایت شود و در حقوق داخلی آنها انعکاس یابد نگاهی اجمالی به نمودهای حقوق بشر دوستانه بین المللی در حقوق اساسی ایران بعنوان کشوری با حکومت اسلامی داریم.
۴-۴-۱ جایگاه کلی حقوق بین الملل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
در قانون اساسی ایران مقررهای در مورد حقوق بین الملل نبوده و حتی نام حقوق بین الملل هم نیامده تا اینجا مطابق است با نظر مسعود البرزی و رکی نویسنده مقاله حقوق بشر دوستانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ولی این عدم توجه را ناشی از آرمان گرایی و نظریه حکومت جهانی دانسته اما نظر وی متضمن یک نکته باریک نیز میباشد و آن اینکه درست است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از حقوق بین الملل کمتر سخن گفته اما برای روابط بین الملل دکترین مشخص و برنامه منظمی دارد اشاره به اصول ۱۵۴ و ۲ قانون اساسی که کرامت و اندیش والای انسان و آزادی و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد همچنین اشاره به تشکیل امت جهانی در مقدمه قانون اساسی همه و همه برداشتن برنامهای ما هم از اسلام برای روابط بین الملل و سیاست خارجی دارد میتوان درک کرد که ساختار حقوق بین الملل فعلی که ناشی از قانون گذاری قدرتهای زورگو است مورد اعتراض و متناقض با آرمانهای جمهوری اسلامی باشد.
-۴-۴۲-حقوقی که در قانون اساسی ایران بعنوان حقوق بشر دوستانه مورد شناسایی واقع شده عبارتند از:
۱- اصل عدم تبعیض (اصل ۱۹)
۲- حق حیات و آزادی تن (اصل ۲۲)
۳- ممنوعیت شکنجه و رفتار غیر انسانی (اصل ۳۸)
۴- ممنوعیت بردگی و استثمار (اصول ۲و۴۳)
۵-احترام به مذهب و آزادی عقیده (اصول ۱۴و۱۳)
۶-حمایت از کودکان – زنان و زندگی خانوادگی (اصول ۴۳و۲۱و۱۰)
این حقوق با توجه به نگاه جهانی حاکم بر قانون اساسی در مناسبات بین المللی هم مانند مسایل داخلی قابل اعمال بوده و در جنگها نیز قابل استناد میباشد. اسلام که دینی جامع است و دارای حقوق جنگ و حقوق بشر دوستانه بین المللی است به مسایل انسانی و حمایت از غیر نظامیان، مجروحان، مصدومان و اسرا بیتوجه نبوده و برای آنها حقوقی قائل شده و سعی در این دارد که دامنه اثرات مخرب جنگ افراد کمتری از جامعه انسانی را تحت تاثیر خود قرار دهد بعبارت بهتر اسلام به دنبال صیانت از مردم در برابر کشتار بیدلیل و بیقاعده است.
۵- راههای پایان دادن جنگ در حقوق اسلام.
اسلام مانند حقوق بین الملل معاصر به اختتام جنگ توجه شده و ضرورت پایان جنگ مورد توجه قرار گرفته زیرا اسلام اصولا دینی جنگ طلب نبوده بلکه طرفدار صلح و دوستی است بنابراین در تقسیمات خود همه داراکفر را دارالحرب نمیداند در اینجا ضروری به نظر میرسد تقسیمات دارالکفر را به صروت اجمالی بیان نمائیم زیرا که در پایان دادن جنگ طرف متخاصم از دارالحرب به دارالموادعه تبدیل میشود پس ضرورت دارد اول با این مفاهیم آشنا شویم و سپس بطور مشروح به راههای پایان دادن به جنگ بپردازیم
۵-۱ تقسیم جهان از نگاه اسلام (سرزمینهای غیر اسلامی):
۱- دارالحرب:
پیشتر پیرامون دارالحرب سخن گفتیم و در اینجا اجمالا میگوییم: دارالحرب تنها به کشورهایی اطلاق میشود که اولا اکثریت مردم آنجا غیر مسلمان هستند ثانیا عملا در صحنه درگیری نظامی باشند و یا مجوز شرعی درگیری نظامی جنگ گرم، جنگ سرد و تبلیغاتی با آنها وجود داشته باشد و برای مثال از نظر جمهوری اسلامی ایران فعلا کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا و اسرائیل جزو دارالحرب هستند. در تعریف فوق الذکر تخاصم لازم برای دارالحرب بودن فراتر از جنگ بالفعل دانسته شده و نبود در رسانهای و ایدئولوژیکی را هم برای دارالحرب بودن کافی دانسته شده است.
۲- دارالعهد و دارالهدنه (دارالموادعه):
پیمان بستن با کشورهای غیر متخاصم امری معمول در حقوق بین الملل معاصر میباشد که از دیر زمان در روابط بین الملل و سیاست خارجی کشورها معمول بوده در اسلام نیز این پیمان بستن آمده است حال:
«چنانچه کشور طرف معاهده پیرو کلی از ادیان رسمی (مسیحی، یهودی و زرتشتی) باشد کشور یاد شده در زمره کشورهای «دارالعهد» یا «دارالصلح» قرار میگیرد و اگر جزو کشورهایی سوای کشورهای تابع ادیان سه گانه فوق الذکر باشد، کشور یاد شده در قلمرو کشورهای «دارالهدنه» «هدنه یعنی متار که به واقع میکنند».
همان طور که مشاهده میشود میتواند حتی با کشورهایی که ادیان آسمانی هم ندارند پیمان بست و بیخصومت و با همزیستی مسالمت آمیز و به دور از خشونت به تعامل با آنها پرداخت.
۳- دارالحیاد یا بیطرفی:
اسلام به سه دلیل که عبارتند از:
۱- رفتار محبت آمیز نسبت به مسلمانان
۲- ملاحظات نظامی
۳- رقابتهای بین المللی
گاهی بعضی از کشورهای غیر اسلامی را بطور موقت بیطرف میشناسد
مسلم است که بیطرفی که با عدم تعرض همراه است نیازی به عهد و پیمان ندارد پس در اسلام میتوان حتی کشورهای غیر مسلمان غیر پیرو ادیان سه گانه آسمانی دیگر را که حتی با مسلمانان پیمان هم ندارند را از تعرض مصون داشت پس اصل در اسلام بر عدم تعرض است و جنگ حالت ثانویه و اضطراری دارد.
۲-۵ قراردادهای پایان جنگ در اسلام:
دیدگاه دکتر حق پرست در این باره چنین است: «راههای پایان دادن به جنگ در فقه سیاسی اسلام عبارتند از قرارداد ذمه، امان، هدنه، تحکیم». پیشتر پیرامون هدنه صحبت کردیم تنها اینجا به ذکر این نکته اضافی اکتفا کنیم که:
«هدنه موقت است و جنگ را به مدت محدود معلق میکند. مهمترین شرط هدنه، فراهم بودن مصلحت برای اسلام و مسلمین است و گرنه جایز نیست، تشخیص مصلحت با حاکم اسلامی است».
یادآوری این نکته ضروری است که هدنه با کافران غیر اهل کتاب است. نکته مقابل هدنه قرارداد ذمه است که با اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان، و زرتشتیان) منعقد میگردد اما به نظر میرسد این قرار داد بیشتر از اینکه در بر گیرنده روابط خارجی با اهل کتاب باشد به آن بخش از اهل کتاب که ساکن کشور اسلامیاند و بعنوان اقلیتی مذهبی شناخته میشدند نظر دارد و روابط آنها را با مسلمانان در پرتو حقوق داخلی و نه بین المللی تبیین میکند.
در اینجا شاید بتوان برای پیدا کردن معادلی برای این قرارداد در روابط خارجی به تقسیمات سرزمینهای غیر اسلامی از دیدگاه اسلام مراجعه نمود با این مراجعه ما با سرزمین دارالعهد مواجه میشویم که پیشتر سخن از آن رفت یعنی کشوری که اهالی آن از اهل کتاب بوده و با کشور اسلامی پیمان ببندد حال چه اشکالی دارد همانطور که غیر مسلمانان غیر اهل کتاب پس از مخاصمه قرارداد هدنه میبندند غیر مسلمانان اهل کتاب هم پس از ترک مخاصمه قرارداد صلح بسته و داراعهد محسوب شوند با نگاهی دقیق در مییابیم که اشکالی بر این امر وجود نداشته و بیان دکتر حق پرست که راههای پایان جنگ را در ذمه، امان، هدنه و تحکیم صرفا دانستهاند بیان کامل و جامعی نمیباشد. و اما قرار داد «امان» این قرارداد که نوع عام آن در حقوق بین الملل بحث میشود در معنایی وسیع از امان آنرا اعم از عهد و هدنه نیز میتوان دانست.
زیرا هم به دولت مسلمان داده میشود هم به غیر مسلمان اما به نظر میرسد به جای آن عقبه است هر یک از دو واژه عهد و هدنه را در جای خود استفاده کنیم در اینجا باید به قرارداد حکیم هم نظری بیندازیم: «حکیم قراردادی است برای فصل خصومت و فیصله منازعه با ارجاع به شخص ثالث».
این پیمان و این نوع اختتام جنگ یکی از روشهای حقوقی حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی است که در حقوق بین الملل معاصر از آن تحت عنوان داوری بین المللی۱۸۹۹ یاد میشود در جهان امروز دیوان دائمی داوری و دیوان دائمی دادگستری لاهه ۱۹۲۰ و پس از جنگ جهانی دوم دیوان دادگستری لاهه تاکنون بطور خاص نمودهای بارز داوری بین المللی بودهاند داوری بین المللی در زمان صدر اسلام هم سابقه داشته و بارزترین نمونه آن فارغ از نتیجه ارجاع اختلاف جنگ صفین به حاکمیت بود.
همچنین: بند ۳۴ منشورمدینه در مورد داوری مصرح است، مرجع رسیدگی و داوری به اختلافات ناشی از این پیمان خدا و رسول وی خواهند بود.. پیامبر نیز در قضیه بنی قریظه ارجاع به داوری را پذیرفت و اصل پذیرش داوری و حکمیت در اسلام نشان از پیشرفتگی اسلام و نظام حقوقی آن دارد. اسلام با قراردادهای گوناگون و همچنین با پذیرش بحث بیطرفی و همین طور اصل داوری بدنبال پیشگیری و همچنین حل و فصل مسالمت آمیز و اختتام جنگ است و این نشان میدهد که اسلام همینذ طور که پیشتر نیز به آن اشاره رفت جنگ طلب نبوده و صلح جو میباشد و حتی با غیر مسلمانان غیر اهل کتاب هم متارکه جنگ میکند (پیمان هدنه) این نشان دهنده سعه صدر و روحیه همزیستی مسالمت آمیز اسلام و جامعه اسلامی میباشد.
نتیجه گیری:
در این پژوهش پس از تعریف جنگ و جهاد و انواع آن از دیدگاه اسلام و شرایط آن مشخص شد که اصولا جنگ در اسلام حالتی اولیه نیست بلکه ثانویه و بنا به ضرورت است و غالبا جنبه تدافعی دارد و یا دعوت که دارای شرایط خود است همچنین اعلان جنگ و ضرورت آن از دیدگاه اسلام مورد اشاره واقع شد و اینکه این موضوع مورد اشاره قرار گرفت که آغاز جهاد باید همواره همراه با دعوت باشد که دعوت مستلزم اخطار و انذار و به عبارت بهتر اعلان است مقام صلاحیت دار در اعلان جنگ هم در اسلام هر کسی نیست و فقط امام و رهبر مسلمین چنین صلاحیتی دارد در حقوق اسلامی جمهوری اسلامی هم که از حقوق اسلامی است ولی فقیه اختیار اعلام جنگ و صلح را دارا است همچنین مشخص شد اعلان جنگ آثاری را با خود در پی دارد که همان اثار دارالحرب است و روابط خاصی بین دارالحرب و دارالاسلام در زمان جنگ برقرار میشود البته در اسلام تقسیمات دیگری نظیر دارالحیاد، دارالهدنه، دارالعهد هم وجود دارد که نشانگر این است که هر دارالکفری لزوما دارالحرب نیست و کشورهای بیطرف یا دارای قرارداد دارای مصونیت از تعرض هستند.
همچنین در بحث از آثار جنگ بر سرزمین به مفاهیم دارالعرب و معرکه پرداخته شد مشخص شد که اسلام بدنبال تعیین و ومحدودیت صحنه درگیری است و به دنبال کشیدن جنگ به سرزمینهای دیگر و بیطرف نیست و محدودیت جنگ و کاهش کشتار و خسارت آن مدنظر اسلام است همچنین دیدیم که اسلام به حقوق بشر و نوع دوستانه در جنگ نظر دارد غیر نظامیان و اموال آنها را از تعرض مصون دانسته و همچنین برای اسرا و مجروحین حقوق قائل شد حقوق اساسی ایران نیز که حقوق اسلامی است و با اصول به:
۱- عدم تبعیض
۲- حق حیات و آزادی
۳- ممنوعیت شکنجه و رفتار غیر انسانی
۴- ممنوعیت بردگی و استثمار
۵- احترام به مذهب و ازادی عقیده
۶- حمایت از کودکان، زنان و زندگی خانوادگی
۷- حقوق بشر دوستانه را تضمین و حمایت کرده و با اینکه مطابق با نگاه آرمانی اسلام که دنبال حکومت جهانی اسلام و تغییر مناسبات روابط و به تبع آن حقوق بین الملل ظالمانه موجود است از آزادی کرامت و حقوق انسانها حمایت کرده است.
و در نهایت اینکه اسلام برای پایان مخاصمه راه کارهای مختلفی داشته و به طرق گوناگون اختتام جنگ را دنبال میکند از جمله پیمانهای عهد، هدنه، امان و حکیم درباب حکمیت هم اشاره به این نکته رفت که اصل مترقی حکمیت نشان دهنده نگاه جامع اسلام است دنیای معاصر پس از سالها تجربه داوری بین المللی را که همان حکمیت اسلامی است بعنوان یکی از راهها و شاید بهترین راه حل حقوقی حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی پذیرفته است.
از جمع بندی مطالب فوق الذکر این بر میاید که اولا اسلام دارای نظام و دکترین حقوق بین الملل و حقوق مخاصمات مسلحانه بین المللی بوده و در رابطه با حقوق جنگ است اسلام به عنوان کاملترین دین و جامعترین برنامه برای سعادت بشر در حقوق صاحب نظر بوده و نگاه خاص خود را به حقوق بین الملل و همچنین موضوع جنگ که تحت عنوان جهاد به آن پرداخته دارد از جمع بندی مطالب چنبن بر میاید اسلام با واقع گرایی دور اندیشی و جامع فکری تام و تمام حقوقی ارزشمند و بشر دوستانه و البته با موضعی صلح طلب و طرفدار انسانها تبیین و تدوین نموده که نه تنها از حقوق جنگ غربی چیزی در نگاه علمی کم ندارد که خصوصا از نگاه انسانی با توجه به نگاه الهیاش کامل و جامع است.
منابع و مآخذ:
۱-کتابها:
۱- قرآن مجید
۲- حضرت آیت الله العظمی حاج سید علی خامنهای (مدظله العالی)، رساله اجوبه الاستفتائات، ۱۳۸۹انتشارات پیام عدالت، چاپ اول،
۳- جلال الدین فارسی، ا حقوق بین لملل اسلامی، انتشارات جهان آرا
۴- ضیایی بیگدلی محمدرضا، اسلام و حقوق بین الملل، ۱۳۸۹- گنج دانش، چاپ نهم،
۵- ضیایی بیگدلی محمدرضا، حقوق جنگ (حقوق بین الملل مخاصمات مسلحانه، ۱۳۸۰- انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی تهران- چاپ دوم
۶- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
۲-مقالات:
۱- ، البرزی مسعود، حقوق بشر دوستانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ۱۳۸۹فصلنامه حقوق، مجله دانشکده حقوق، و علوم سیاسی دوره ۴۰، شماره ۱
۲- برزنونی محمد علی، آثار حقوقی اعلان جنگ در اسلام و حقوق بین الملل معاصر، ۱۳۷۹ مجله حقوقی، نشر دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران، شماره ۲۵
۳- برزنونی محمد علی، آثار حقوق جنگ بر سرزمین در اسلام و حقوق بین الملل معاصر، مجله حقوقی، نشریه دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران، شماره ۲۸
۴- ، حق پرست شعبان، راههای پایان دادن به جنگ در حقوق اسلام، ۱۳۸۳، مجله حقوقی، نشریه دفتر خدمات حقوقی بین الملل جمهوری اسلامی ابران، شماره سیام
۵- خانی محمد حسن، بررسی تطبیقی جهانی حقوق بشر دوستانه در اسلام و مسیحیت، ۱۳۸۵دو فصلنامه دانش سیاسی شمار ۴،
۶- نگهداری عوض، جنگ غیر نظامیان و حقوق بشر دوستانه در اسلام، ۱۳۸۶معرفت، شماره ۱۷۵
چکیده:
در پژوهش حاضر پیرامون حقوق بشر دوستانه بین المللی دردیدگاه شریعت اسلام مشتمل بر پنج گفتار بنامهای ۱- تعریف جنگ و حقوق بین الملل معاصر و مقایسه آن با مفهوم جهاد ۲-اعلان جنگ و آثار حقوقی متربت بر آن در اسلام و حقوق بین الملل معاصر ۳-آثار حقوقی جنگ بر سرزمین در اسلام و حقوق بین املل معاصر ۴- موازین حقوق بشردرجنگ از دیدگاه اسلام: ۵- راههای پایان دادن جنگ در حقوق اسلام به موضوع از جنبههای مختلف پرداخته شد و کامل بودن و جامع بودن کارآمدی و بشر دوستی و صلح خواهی حقوق جنگ اسلام مورد پژوهش و تبیین قرار گرفت و به جمع بندی مطالب ارائه شده پرداخته شد
مقدمه:
موضوع این پژوهش حقوق جنگ و جهاد در اسلام است به این معنا که این تحقیق بر آن است تا به بررسی احکام مربوط به جنگ در حقوق اسلامی پرداخته و آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. اهداف از این مقاله بررسی حقوق جنگ وبشردوستانه در اسلام است سوال این است که روشن شود که آیا اساسا اسلام دارای یک حقوق جنگ تام و کامل میباشد و این حقوق بر فرض وجود تا چه حد کارآمد است؟ فرضیهای که دنبال میشود جامعیت و کارآمدی حقوق بشر دوستانه اسلام است.
شاید مهمترین فایدهای که بر این پژوهش به نظر میرسد این است که اگر اسلام دارای حقوق جنگ و بشر دوستانه بین الملل بشناسیم در مییابیم که این مکتب اولا راجع به پدیده جنگ و احتمال وقوع آن واقع بینانه عمل نموده و ثانیا جنگ طلب نبوده و بعنوان مکتبی صلح دوست جهاد را با شرطی لازم دانسته و تابع حدود و حقوقی نموده است و البته با داشتن قواعد بشر دوستانه از غیر نظامیان (زنان و کودکان) حمایت نموده است. تا کنون در کتب و مقالات متعددی به جهاد پرداخته شده است.
از رسالههای علمیه تا کتب جهاد استاد شهید مرتضی مطهری، کتاب اسلام و حقوق بین الملل دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی و… پرداختن به این موضوع از این حیث ضرورت دارد که اولا مواضع به حق و صلح جویانه اسلام و نگاه عقلانی آن پیرامون مساله جنگ و جهاد مکشوف گرددو ثانیا معلوم گردد که اسلام دارای برنامهای جامع برای روابط خارجی و مکتب حقوقی خاص در امور بین الملل است.
۱-تعریف جنگ در حقوق بین الملل معاصر ومقایسه آن بامفهوم جهاد
۱-۱ تعریف جنگ:
در حقوق بین الملل معاصر توسط حقوقدانان تلاشهایی برای ارایه تعریف از جنگ انجام شده است. تعریفی که دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی در کتاب خود حقوق جنگ (حقوق بین الملل مخاصمات مسلحانه) ارائه میدهد این است:
«جنگ به عنوان ابزار سیاست ملی، مجموعه عملیات و اقدامات قهر آمیز مسلحانه ایست است که در چارچوب مناسبات کشورها (دو یاچند کشور) روی میدهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با کشورهای ثالث میشود. در این جهت حداقل یکی از طرفین مخاصمه در صدد تحمیل نقطه نظرهای سیاسی خویشتن بر دیگری است. به این ترتیب، عملیات قهر آمیز مصلحانه، وسیله و هدف تحمیل اراده مهاجم است».
در اینجا توضیح این نکته ضروری است که در تعریف فوق الاشاره تنها به جنگهای بین المللی عنوان جنگ اطلاق شده و جنگهای داخلی در تعریف بالا گنجانیده نشده است.
۱-۲ تعریف جنگ در اسلام:
در اینجا باید متذکر این نکته شد که: عملیات خصمانهای که امروز با عنوان جنگ دردنیا متداول است در فرهنگ اسلامی جایی ندارد و آنچه در اسلام مقامی دارد جنگ مقدس یا جهاد است که دارای معنی خاص، با هدفهایی کاملا متفاوت با جنگ است. برای اینکه تعریفی از جهاد ارائه کنیم باید آن را به انواعش تقسیم و تعریف و انواع آن را ارائه کنیم که عبارتند از:
۱- جهاد تدافعی: در تعریف این نوع جهاد جلال الدین فارسی در اثر خود (حقوق بین الملل اسلامی) چنین مینویسد: «… جنگی که از دیده مکتب اسلام رواست که دارای خصلت تدافعی باشد و علیه پیمان شکنان، تجاوز گران و بیدادگران به انجام برسد».
۲- جهاد آزادی بخش:
باز با مراجعه به کتاب حقوق بین الملل اسلامی جلال الدین فارسی تعریف جهاد آزادیبخش را ذکر مینمائیم که عبارت است از:
«مسلمانان علاوه بر مدافعه از جان، مال، ناموس، مسکن، آزادی، استقلال، مرام و سایر حقوق فردی و ملیتشان موظفند در صورتی که جمعی از همکیشان و همپیمانانشان که به تنهایی از عهده دفاع و مقابله با متجاوز بر نمیآیند از ایشان استمداد کند کمر به جنگ تدافعی بر بندند.».
۳- جهاد ابتدایی:
در اسلام جهاد دیگری نیز هست که از آن تحت عنوان جهاد ابتدایی یاد میشود. صاحب کنزالعرفان در این باره میگوید: «این جهاد ابتدا از طرف مسلمین به خاطر دعوت به اسلام شروع میشود و به این خاطر جهاد ابتدایی نامیده میشود».
دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی در کتاب اسلام و حقوق بین الملل شرایطی را برای جنگ ابتدایی ذکر نمودهاند که عبارتند از:
۱-ممنوعیت جنگ ابتدایی در ماهها و مکانهای ممنوعه
۲-ضرورت دعوت به اسلام قبل از جنگ ابتدایی
۳-وجود امام یا نائب خاص او در جنگ ابتدایی
درمورد شرط سومی یعنی وجود امام یا نائب خاص او در جنگ ابتدایی که آنرا عقیده شیعه دانستهاند و متذکر شدهاند که اهل تسنن چنین شرطی را قائل نیستند این طور به نظر میرسد که نظر آقای ضیایی بیگدلی درست نمیباشد بلکه مطابق با فتوا حضرت آیت الله العظمی خامنهای در پاسخ به سوالی با این مضمون که: «جهاد ابتدایی در زمان غیبت امام معصوم (ع) چه حکمی دارد؟ آیا جایز است که فقیه جامع الشرایط مبسوط الید (ولی امر مسلمین) حکم به آن کند».
پاسخ دادند: «بعید نیست که حکم به جهاد ابتدایی توسط فقیه جامع الشرایطی که متصدی ولی امر مسلمین است در صورتی که مصلحت آن را اقتضا کند جایز باشد بلکه این نظر اقوی است».
به نظر میرسد که جهاد ابتدایی هم اکنون نیز در صورت حصول شرایط لازم و با تشخیص ولی امر ممکن باشد. از این مطالب روشن میشود که بجز جهاد ابتدایی که برای دعوت است و تابع شرایط و ضوابط خاصی است جهاد تدافعی و آزادیبخش در راستای دفاع از مملکت و امت اسلامی و یا ملل تحت ستم که از مسلمین استمداد میکنند انجام میشود و حالتی تدافعی و نه تهاجمی دارد در جهاد ابتدایی هم جهاد با کفار است کسانی که با اندیشه اسلامی محاربه میکنند این جهاد فقط با نظر معصوم، نائب خاص امام و ولی امر که فقیه جامع الشرایط مبسوط الیه باشد مجاز است.
همچنین در باب مساله جهاد باید گفت جهاد در این سه موردی که گفته شد دارای عنصر خارجی است یعنی در برابر کشورهای دیگر است و جنگ بین مسلمین و جنگ داخلی در جهان اسلام عنوان جهاد را ندارد و جنگی مقدس و موجه نیست که بنا به فرموده قرآنکه در قسمت ابتدایی آیه ۲۹ سوره فتح میفرماید: «محمدٌ رَسولُ الله و الَذینَ مَعَهُ اَشِداءُ عَلَی الکُفار رُحِماءُ بَینَهُم..».
«محمد پیامبر الهی است و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیر] و [با خودشان مهربانند…».
البته این به این معنا نیست که اگر در جهان امروز دولتی بنا حق عنوان دولت اسلامی را جعل کرده باشد و به کشور مسلمان دیگری تجاوز کند جهاد تدافعی درست نیست که هست و دفاع مقدس ایران در برابر عراق بعثی تحت حکومت دیکتاتوری صدام چنین نمونه بارزی از جهاد تدافعی است.
البته نبایستی فراموش کرد که: اولا امکان حدوث جنگ میان دو کشور هم کیش اسلامی وجود دارد ثانیا همانطور که در قرآن کریم آمده کشورهای اسلامی بایستی میانجیگری نموده با نهایت سعی و تلاش خود را در جهت برقراری صلح بنماید به هر صورت چنین جنگی عنوان جهاد ندارد.
۲- اعلان جنگ و آثار حقوقی متربت آن اسلام و حقوق بین الملل معاصر:
۲-۱- سیر تاریخی اعلان جنگ و گشایش درگیری:
«در عهد عتیق جنگها باتشریفات خاص و آئینهای مذهبی همراه بوده است در قرون وسطی که اوج حاکمیت دین دولتی مسیحی بر مقدرات جوامع محسوب میشود صدور اعلامیه جنگی یکی از شرایط و اجزای مهم و جدائی ناپذیر آغاز جنگ گردید این شرط به منظور تشخیص اقدامات جنگی از حملات خائنانه و فریبکارانه بود که در آن دوران به شدت محکوم میشود».
در جنگ جهانی اول مساله اعلان جنگ در مجموع رعایت شد ولی بعد از آن در موارد متعددی این مساله با امتناع دولتها از قبول مخاصمات و درگیریهای گسترده به عنوان عامل مساله اعلان جنگ یا نقص شد یا لوث گردید. «در جنگ جهانی دوم التزام به اعلان جنگ عموما بوسیله ملل متحد رعایت شد اما توسط دول محور مورد ملاحظه واقع نشد». «در اسلام نیز اعلان جنگ وجود داشته و دارد که مستلزم انجام تشریفات خاصی بوده که اهم آن انذار، دعوت و اخطار است».
۲-۲ راههای آغاز جنگ در حقوق بین الملل و اسلام:
در حقوق بین الملل سه راه ذیل برای آغاز جنگ وجود دارد.
۱- اعلان جنگ غیر شروط با اثر فوری
۲- اعلان جنگ مشروط یا اولتیماتوم
۳- مقابله با عملیات جنگی.
اما راههای آغاز جنگ در اسلام عبارتند از:
«۱- اعلان جنگ و نبذ
۲-مقابله با اعمال جنگ طلبانه دشمن
۳-انذار نهایی یا ابلاغ دعوت اسلامی».
«در اسلام هیچ جنگی بدون اعلان قبلی صورت نمیگیرد».
حال باید دید که مفاهیم نبذ و انذار چه میباشند زیرا مفهوم مقابله با اعمال جنگ طلبانه که همان دفاع مشروع بوده مشخص است.
«در صورتی که بین یک کشور اسلام و غیر مسلمانان پیمانی منعقد شده باشدو کشور شاهد در اجرای قراردادها کوتاهی کند و مرتکب خیانت شود «منابذه» تحقق مییابد بدین معنی که به خائنان انذار داده میشود که مسلمانان پیمان را لغو شده میشمارند و این نوعی اعلان جنگ است».
در این جنگ، جنگ ناشی از منابذه به نظر میرسد شرایط همان شرایط دفاعی مشروع است یعنی دفاع میشود از وضعیت و ثبات ناشی از پیمان و مقابله میشود با نقض پیمان پس از جنگ تهاجمی نیست بلکه حالت دفاع و به نوعی مجازات را دارد مجازات نقض پیمان.
و اما مفهوم انذار:
«یکی دیگر از راههای شروع جنگ در اسلام اتمام حجت یا به عبارتی اولتیمانوم است. مخاطب اسلام همه مردماند و باید همه مردم پیام این دینها هم را بشنوند پس اسلام دعوت خود را ابلاغ میکند و در ابلاغ دعوت دشمن را بین اسلام آوردن یا پیمان بستن یا کارزار تعبیر میکند اصولا دعوت اسلامی نوعی اولتیاتوم است که قبل از اعلان جنگ مطرح میشود».
کاملا مشخص است که انذار در جهاد ابتدایی معنا و مفهوم خود را پیدا میکند که پیشتر در گفتار اول قسمت ب (تعریف جنگ در اسلام) به بیان تعریف و مشخصات آن پرداختیم.
۲-۳- مقام صلاحیتدار برای اعلان جنگ:
«اعلامیه رسمی جنگ و اولتیماتوم از سوی مقام مملکتی صلاحیتدار هر کشور صادر میشودتعیین صلاحیت اعلان جنگ برای مقامات مملکتی، با حقوق عمومی داخلی یا به عبارت دیگر قانون اساسی هر کشور است. عمدتا در مورد اقدامات جنگی و اعلانهای رسمی قوه مجریه شریک و سهیم است».
«اصولا در حقوق اسلامی امام و رهبر مسلمین و به طور کلی حاکم دولت اسلامی برای جنگ یا صلح صلاحیت دارد».
برای مثال در حقوق اساسی ایران که منبعث از حقوق اسلامی است طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی که وظایف و اختیارات مقام معظم رهبری را طی ۱۱ بند اشعار میدارد. و فرماندهی کل نیروهای مسلح و نیز اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها را به عهده ولی فقیه و مقام معظم رهبری گذارده است. این امر نشانگر حساسیت فوق العاده موضوع است که هر شخصی مجاز به اعلان جنگ نیست و تنها فقیه جامع الشرایطی که اوصاف و ویژگیهای منظور اصل ۱۱۰ قانون اساسی ایران را دارا میباشد میتواند به این مهم دست یازد.
۲-۴ آثار حقوقی اعلان جنگ در اسلام:
«مهمترین آثار به شرح زیر است:
۱- ممنوعیت مناسبات تجاری با دشمن
۲- فسخ قراردادهای دو جانبه بین کشور اسلامی و دشمن
۳- مشخص شدن کشورهای بیطرف که در حقوق اسلامی میتوان آنها را دارالحیاد عنوان داد.
۴- به تعلیق در آوردن روابط سیاسی و دیپلوماتیک با دشمن
۵- به شمار آوردن اموال عمومی دشمن بعنوان غنیمت جنگی».
درپایان ذکر این نکته لازم است که اسلام جنگ را با انذار و دعوت و یا تشخیص عالم دینی ممکن دانسته و بدون این شرایط جهاد امکان رخ دادن ندارد.
۳- آثار حقوقی بر سرزمین در اسلام و حقوق بین الملل معاصر:
۳-۱-ایجادحالت جنگ:
«مهمترین پیامد اعلان جنگ بین کشورها ایجاد «حالت جنگ» است کشوری که نسبت به سرزمین آن اعلان جنگ شده یا از سوی آن کشور به کشور دیگر اعلان جنگ شده باشد، سرزمین دشمن تلقی میشوند در حقوق اسلامی آن سرزمین میشود.».
توضیح اینکه در اسلام تقسیماتی مانند دارالحیاد و دارالهدنه (دارالصلح) که هر دو از تقسیمات دارالکفر هستند هم علاوه بر دارالحرب تبیین شده پس لزوما هر دارالکفری دارالحرب نبست.
«یکی از مباحث مهم در حقوق بین الملل تعیین صحنه درگیری است ممکن است صحنه درگیری بر منطقه جنگ منطبق شود و ممکن است بخشی از آن را شامل گردد. در حقوق اسلامی از صحنه درگیری به «معرکه» یاد شده و آثار حقوقی خاصی بدنبال دارد».
۳-۲تعیین صحنه درگیری:
«در حقوق بین الملل منطقه جنگ شامل سرزمین طرفهای متخاصم شامل سرزمین متروپولیتن سرزمینهای استعماری و تحت الحمایه میباشد اما سرزمینهایی را که بیطرف اعلام شدهاند در بر نمیگیرد. صحنه جنگ نیز عبارت از خطایی است که در آن درگیری واقع میشود در عصر حاضر منطقه موثر نبرد از سرزمین متخاصمان همیشه فراتر رفته است به دفعات اتفاق افتاده است که درگیریها در سرزمین کشورهای بیطرف واقع شده»..
«از مسائل مهم در حقوق بین الملل محدود کردن مناطقی است که در آنجا عملیات نظامی صورت میگیرد».
این امر نشانگر نگاه واقع گرایانه حقوق بین الملل به مساله جنگ است که وقوع آنرا ممکن دانسته و برای کاهش عوارض آن تلاش میکند
«در حقوق بین الملل جدید سه تدبیر مهم اندیشیده شده است.
۱-تعیین اهداف نظامی
۲-بر قراری مناطق غیر نظامی
۳-حفاظت از آثار فرهنگی».
«به موجب ماده ۵۱ پرتکل الحاقی شماره ۱ سال ۱۹۷۷ حملههای بدون تبعیض و تفکیک، یعنی حملههایی که علیه اهداف نظامی مشخص صورت نمیگیرد بلکه غرض از آن زدن نامتمایز اهداف نظامی و افراد غیر نظامی و یا اموال خصوصی است ممنوع است».
«بر اساس کنوانسیون لاهه مورخ ۱۴مه ۱۶۵۴ حفاظت از آثار و میراث فرهنگی شامل موارد زیر است:
۱-اموال فرهنگی مثل بناها و نواحی که اهمیت بالایی دارد آثار هنری، مجموعههای علمی و آرشیوها
۲-ساختمانها، اماکنی که این اموال در آنها نگهداری میشود مثل موزهها، کتابخانه، مخزن و…
۳-محلهای تاریخی بعضی از شهرها و…».
در حقوق اسلامی تمایز بین منطقه جنگ و صحنه جنگ به نوعی دیده میشود بر این اساس، منطقه جنگ عنوان دارالحرب خواهد داشت که آثار حقوقی خاص خود را به دنبال دارد از صحنه جنگ هم در حقوق اسلامی به «معرکه» یاد شده است. در حقوق اسلام بر تجدید مناطق نظامی نیز به صورتهای مختلف تاکید رفته است. در اسلام هدف از جنگ نابودی دیگر انسانها نیست هیچگاه قتل عمومی غیر مسلمانان تجویز نشده است… دعوت رکن اساسی جنگهای اسلامی است تدبیر ملی اسلامی بای محدود کردن مناطق نظامی بسیار است «محدودیت عملیات نظامی در دایره هدفهای نظامی و استراتژیک یکی از اصول مهم جنگها در اسلام است». پس میبینیم که اسلام نظر به این نکته دارد که با کاهش دادن جنگ و میزان کشتار و خسارت ان آمار منفی آنرا تا سر حد امکان پایین آورده و از غیر نظامیان و مناطق غیر نظامی صیانت کند این مهم با تعیین صحنه درگیری انجام میشود.
۳-۳ آثار حقوقی دارالحرب
۱- لزوم اخذ روادید به دارالاسلام یا امان
۲- ممنوعیت مناسبات تجاری
۳- قطع روابط سیاسی و دیپلوماتیک
۴- تعلیق یا فسخ قراردادهای دشمن
مشاهده میشود که این اثار تقریبا همان آثار مترتب بر اعلان جنگ در اسلام میباشد که بیشتر در ضمن بند ۲ گفتار دوم ذیل عنوان آثار اعلان جنگ در اسلام مورد اشاره واقع شد پس دارالحرب موضوعیتش در جنگ است همچنین نگاهی اجمالی نشان میدهد که آثار حقوقی ناشی از دارالحرب با آنچه که در حقوق بین الملل معاصر جریان دارد مطابقست. در اسلام با تبیین دارالحرب و معرکه به طور دقیق سعی در محدود کردن فضای جنگ شده بر عکس جنگ در دنیای معاصر که به سایر بلاد هم کشیده میشود جنگ در مناطق غیر نظامی و علیه اشخاص غیر نظامی هم ممنوع گردیده همچنین آثاری که مطابق با حقوق بین الملل معاصر هم میباشد برای دارالحرب پیش بینی شده است.
۴-موازین حقوق بشردرجنگ از دیدگاه اسلام:
معمولا از حقوق جنگ با دو نام دیگر نیز یاد میشود حقوق مخاصمات مسلحانه که جنبهای عامتر از واژه جنگ دارد و حقوق بشر دوستانه بین الملل حقوق بشر دوستانه بین الملل بدین معنا که به این حقوق در راستای دفاع از حقوق غیر نظامیان (جان و مال آنها) در عرصه بین المللی است در این مجال به مباحث حقوق بشر درجنگ به طور اخص میپردازیم ذیل۴ عنوان اصلی میپردازیم.
۴-۱- بیان بعضی ازموازین حقوق بشر در جنگ از دید اسلام:
۴-۱-۱ حمایت از غیر نظامیان:
«پیران، زنان، اطفال، عابران، و رهبانان را که در غارها و بیغولهها زندگی میکنند به قتل نرسانید». از دیگر گروههای مورد حمایت بیماران افلیجان، نابینایان و پیام آورندگان میباشند.
۴-۲-۱-حمایت از اسرا:
اسلام برای اسیران جنگی حقوقی قائل شده است علاوه بر حقوقی که اسلام برای افراد غیر رزمنده قائل شده این افراد که غیر نظامی نبوده و رزمنده نیستند حقوق خاص خود را دارند «…. برای افرادی… که تسلیم شده یا زخمی گردیده و یا اسیر گشتهاند حقوق خاصی را شناخته است». «اسلام مردانه جنگیدن را ترغیب و خیانت و شکنجه دادن و آزار روانی و بدنی نسبت به دشمن به خصوص پس از خاتم جنگ را نهی میکند».
بطور خلاصه اسلام در جنگ با دو گروه انسان مواجه است سربازان دشمن و غیر نظامیان، غیر نظامیان که از مصونیت برخوردارند. و حمایت میشوند سربازان دشمن هم اگر اسیر شوند و یا زخمی باشند مورد حمایتاند.
۴-۲ بررسی تطبیقی حقوق بشر دوستانه در اسلام و مسیحیت:
در مسیحیت مفهومی به نام جنگ عادلانه وجود داردکه همان جنگ مشروع است مانند جهاد که در اسلام جنگ مشروع است بیان این نکته به معنی تساوی و مطابقت این دو مفهوم با هم نیست اما نکات ذیل در جنگ عادلانه مورد تاکید است که از نظر حقوق اسلامی هم صحیح و درست است و با موازین اسلامی هم مخالفتی ندارد این نکات عبارتند از:
«۱-تمایز میان نظامیان و غیر نظامیان….
۲-…. هماهنگ و متناسب بودن ابعاد عملیات جنگی و با میزان فتح
۳-شکنجه نظامیان و بطور اولی غیر نظامیان ممنوع است.
۴-تعامل و رفتار اسرای جنگی باید محترمانه و بر اساس اصول انسانی باشد.
و….»..
۴-۳ ضمانت اجرای حقوق بشر دوستانه در اسلام:
در اینجا باید ابتدا ضمانت اجرا را تعریف کنیم.: «قدرتی که برای بکار بستن قانون یا حکم دادگاه از آن استفاده میشود.». معمولا ضمانت اجرای قوی و محکم در حقوق داخلی یافت میشود در حقوق بین الملل خصوصی هم ضمانت اجرا تقریبا همان ضمانت اجرای حقوق داخلی است اما در حقوق بین الملل عمومی ضمانت اجرا متفاوت و ضعیف میشود کمترین ضمانت اجرا در بین شاخههای حقوق بین الملل متعلق به حقوق جنگ است البته این به معنای هیچ ضمانت اجرایی نیست بلکه به معنی کافی نبودن آن است با این توضیح به بحث ضمانت اجرای حقوق بشر دوستانه در اسلام میپردازیم برای ورود به این بحث لازم است ابتدا مشکلات ضمانت اجرای حقوق بین الملل بشر دوستانه را بیان کنیم:
۱- عدم تشکیل دولتهای حامی… یکی از نظامهای ضمانت اجراهای اساسی حقوق بشر دوستانه طبق پیش بینی کنوانسیونهای ۱۹۴۹ ژنو و پرتکل الحاقی تشکیل دولتهای حامی بوده است.
۲- عدم پیشگیری کیفری مطلوب
۳- لا ئیک بودن حقوق بشر غربی
نویسنده مقاله ضمانت اجرای حقوق بشر دوستانه در اسلام و حقوق بشر دوستانه معاصر با اشاره به مصونیت اسلام و همچنین رسالت جهانی اسلام برای هدایت انسانها و نیز حکومت جهانی در اسلام و دیدگاه مصونیت پاسخ مساله ضمانت اجرای حقوق بین الملل و حقوق بین الملل نیز دوستانه بطور خاص را در رسالت جهانی اسلام میداند.
۴-۴ حقوق بشر دوستانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
در اینجا با لحاظ اینکه حقوق بشر دوستانه بین المللی در اسلام توسط کشورهای اسلامی باید رعایت شود و در حقوق داخلی آنها انعکاس یابد نگاهی اجمالی به نمودهای حقوق بشر دوستانه بین المللی در حقوق اساسی ایران بعنوان کشوری با حکومت اسلامی داریم.
۴-۴-۱ جایگاه کلی حقوق بین الملل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
در قانون اساسی ایران مقررهای در مورد حقوق بین الملل نبوده و حتی نام حقوق بین الملل هم نیامده تا اینجا مطابق است با نظر مسعود البرزی و رکی نویسنده مقاله حقوق بشر دوستانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ولی این عدم توجه را ناشی از آرمان گرایی و نظریه حکومت جهانی دانسته اما نظر وی متضمن یک نکته باریک نیز میباشد و آن اینکه درست است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از حقوق بین الملل کمتر سخن گفته اما برای روابط بین الملل دکترین مشخص و برنامه منظمی دارد اشاره به اصول ۱۵۴ و ۲ قانون اساسی که کرامت و اندیش والای انسان و آزادی و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد همچنین اشاره به تشکیل امت جهانی در مقدمه قانون اساسی همه و همه برداشتن برنامهای ما هم از اسلام برای روابط بین الملل و سیاست خارجی دارد میتوان درک کرد که ساختار حقوق بین الملل فعلی که ناشی از قانون گذاری قدرتهای زورگو است مورد اعتراض و متناقض با آرمانهای جمهوری اسلامی باشد.
-۴-۴۲-حقوقی که در قانون اساسی ایران بعنوان حقوق بشر دوستانه مورد شناسایی واقع شده عبارتند از:
۱- اصل عدم تبعیض (اصل ۱۹)
۲- حق حیات و آزادی تن (اصل ۲۲)
۳- ممنوعیت شکنجه و رفتار غیر انسانی (اصل ۳۸)
۴- ممنوعیت بردگی و استثمار (اصول ۲و۴۳)
۵-احترام به مذهب و آزادی عقیده (اصول ۱۴و۱۳)
۶-حمایت از کودکان – زنان و زندگی خانوادگی (اصول ۴۳و۲۱و۱۰)
این حقوق با توجه به نگاه جهانی حاکم بر قانون اساسی در مناسبات بین المللی هم مانند مسایل داخلی قابل اعمال بوده و در جنگها نیز قابل استناد میباشد. اسلام که دینی جامع است و دارای حقوق جنگ و حقوق بشر دوستانه بین المللی است به مسایل انسانی و حمایت از غیر نظامیان، مجروحان، مصدومان و اسرا بیتوجه نبوده و برای آنها حقوقی قائل شده و سعی در این دارد که دامنه اثرات مخرب جنگ افراد کمتری از جامعه انسانی را تحت تاثیر خود قرار دهد بعبارت بهتر اسلام به دنبال صیانت از مردم در برابر کشتار بیدلیل و بیقاعده است.
۵- راههای پایان دادن جنگ در حقوق اسلام.
اسلام مانند حقوق بین الملل معاصر به اختتام جنگ توجه شده و ضرورت پایان جنگ مورد توجه قرار گرفته زیرا اسلام اصولا دینی جنگ طلب نبوده بلکه طرفدار صلح و دوستی است بنابراین در تقسیمات خود همه داراکفر را دارالحرب نمیداند در اینجا ضروری به نظر میرسد تقسیمات دارالکفر را به صروت اجمالی بیان نمائیم زیرا که در پایان دادن جنگ طرف متخاصم از دارالحرب به دارالموادعه تبدیل میشود پس ضرورت دارد اول با این مفاهیم آشنا شویم و سپس بطور مشروح به راههای پایان دادن به جنگ بپردازیم
۵-۱ تقسیم جهان از نگاه اسلام (سرزمینهای غیر اسلامی):
۱- دارالحرب:
پیشتر پیرامون دارالحرب سخن گفتیم و در اینجا اجمالا میگوییم: دارالحرب تنها به کشورهایی اطلاق میشود که اولا اکثریت مردم آنجا غیر مسلمان هستند ثانیا عملا در صحنه درگیری نظامی باشند و یا مجوز شرعی درگیری نظامی جنگ گرم، جنگ سرد و تبلیغاتی با آنها وجود داشته باشد و برای مثال از نظر جمهوری اسلامی ایران فعلا کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا و اسرائیل جزو دارالحرب هستند. در تعریف فوق الذکر تخاصم لازم برای دارالحرب بودن فراتر از جنگ بالفعل دانسته شده و نبود در رسانهای و ایدئولوژیکی را هم برای دارالحرب بودن کافی دانسته شده است.
۲- دارالعهد و دارالهدنه (دارالموادعه):
پیمان بستن با کشورهای غیر متخاصم امری معمول در حقوق بین الملل معاصر میباشد که از دیر زمان در روابط بین الملل و سیاست خارجی کشورها معمول بوده در اسلام نیز این پیمان بستن آمده است حال:
«چنانچه کشور طرف معاهده پیرو کلی از ادیان رسمی (مسیحی، یهودی و زرتشتی) باشد کشور یاد شده در زمره کشورهای «دارالعهد» یا «دارالصلح» قرار میگیرد و اگر جزو کشورهایی سوای کشورهای تابع ادیان سه گانه فوق الذکر باشد، کشور یاد شده در قلمرو کشورهای «دارالهدنه» «هدنه یعنی متار که به واقع میکنند».
همان طور که مشاهده میشود میتواند حتی با کشورهایی که ادیان آسمانی هم ندارند پیمان بست و بیخصومت و با همزیستی مسالمت آمیز و به دور از خشونت به تعامل با آنها پرداخت.
۳- دارالحیاد یا بیطرفی:
اسلام به سه دلیل که عبارتند از:
۱- رفتار محبت آمیز نسبت به مسلمانان
۲- ملاحظات نظامی
۳- رقابتهای بین المللی
گاهی بعضی از کشورهای غیر اسلامی را بطور موقت بیطرف میشناسد
مسلم است که بیطرفی که با عدم تعرض همراه است نیازی به عهد و پیمان ندارد پس در اسلام میتوان حتی کشورهای غیر مسلمان غیر پیرو ادیان سه گانه آسمانی دیگر را که حتی با مسلمانان پیمان هم ندارند را از تعرض مصون داشت پس اصل در اسلام بر عدم تعرض است و جنگ حالت ثانویه و اضطراری دارد.
۲-۵ قراردادهای پایان جنگ در اسلام:
دیدگاه دکتر حق پرست در این باره چنین است: «راههای پایان دادن به جنگ در فقه سیاسی اسلام عبارتند از قرارداد ذمه، امان، هدنه، تحکیم». پیشتر پیرامون هدنه صحبت کردیم تنها اینجا به ذکر این نکته اضافی اکتفا کنیم که:
«هدنه موقت است و جنگ را به مدت محدود معلق میکند. مهمترین شرط هدنه، فراهم بودن مصلحت برای اسلام و مسلمین است و گرنه جایز نیست، تشخیص مصلحت با حاکم اسلامی است».
یادآوری این نکته ضروری است که هدنه با کافران غیر اهل کتاب است. نکته مقابل هدنه قرارداد ذمه است که با اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان، و زرتشتیان) منعقد میگردد اما به نظر میرسد این قرار داد بیشتر از اینکه در بر گیرنده روابط خارجی با اهل کتاب باشد به آن بخش از اهل کتاب که ساکن کشور اسلامیاند و بعنوان اقلیتی مذهبی شناخته میشدند نظر دارد و روابط آنها را با مسلمانان در پرتو حقوق داخلی و نه بین المللی تبیین میکند.
در اینجا شاید بتوان برای پیدا کردن معادلی برای این قرارداد در روابط خارجی به تقسیمات سرزمینهای غیر اسلامی از دیدگاه اسلام مراجعه نمود با این مراجعه ما با سرزمین دارالعهد مواجه میشویم که پیشتر سخن از آن رفت یعنی کشوری که اهالی آن از اهل کتاب بوده و با کشور اسلامی پیمان ببندد حال چه اشکالی دارد همانطور که غیر مسلمانان غیر اهل کتاب پس از مخاصمه قرارداد هدنه میبندند غیر مسلمانان اهل کتاب هم پس از ترک مخاصمه قرارداد صلح بسته و داراعهد محسوب شوند با نگاهی دقیق در مییابیم که اشکالی بر این امر وجود نداشته و بیان دکتر حق پرست که راههای پایان جنگ را در ذمه، امان، هدنه و تحکیم صرفا دانستهاند بیان کامل و جامعی نمیباشد. و اما قرار داد «امان» این قرارداد که نوع عام آن در حقوق بین الملل بحث میشود در معنایی وسیع از امان آنرا اعم از عهد و هدنه نیز میتوان دانست.
زیرا هم به دولت مسلمان داده میشود هم به غیر مسلمان اما به نظر میرسد به جای آن عقبه است هر یک از دو واژه عهد و هدنه را در جای خود استفاده کنیم در اینجا باید به قرارداد حکیم هم نظری بیندازیم: «حکیم قراردادی است برای فصل خصومت و فیصله منازعه با ارجاع به شخص ثالث».
این پیمان و این نوع اختتام جنگ یکی از روشهای حقوقی حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی است که در حقوق بین الملل معاصر از آن تحت عنوان داوری بین المللی۱۸۹۹ یاد میشود در جهان امروز دیوان دائمی داوری و دیوان دائمی دادگستری لاهه ۱۹۲۰ و پس از جنگ جهانی دوم دیوان دادگستری لاهه تاکنون بطور خاص نمودهای بارز داوری بین المللی بودهاند داوری بین المللی در زمان صدر اسلام هم سابقه داشته و بارزترین نمونه آن فارغ از نتیجه ارجاع اختلاف جنگ صفین به حاکمیت بود.
همچنین: بند ۳۴ منشورمدینه در مورد داوری مصرح است، مرجع رسیدگی و داوری به اختلافات ناشی از این پیمان خدا و رسول وی خواهند بود.. پیامبر نیز در قضیه بنی قریظه ارجاع به داوری را پذیرفت و اصل پذیرش داوری و حکمیت در اسلام نشان از پیشرفتگی اسلام و نظام حقوقی آن دارد. اسلام با قراردادهای گوناگون و همچنین با پذیرش بحث بیطرفی و همین طور اصل داوری بدنبال پیشگیری و همچنین حل و فصل مسالمت آمیز و اختتام جنگ است و این نشان میدهد که اسلام همینذ طور که پیشتر نیز به آن اشاره رفت جنگ طلب نبوده و صلح جو میباشد و حتی با غیر مسلمانان غیر اهل کتاب هم متارکه جنگ میکند (پیمان هدنه) این نشان دهنده سعه صدر و روحیه همزیستی مسالمت آمیز اسلام و جامعه اسلامی میباشد.
نتیجه گیری:
در این پژوهش پس از تعریف جنگ و جهاد و انواع آن از دیدگاه اسلام و شرایط آن مشخص شد که اصولا جنگ در اسلام حالتی اولیه نیست بلکه ثانویه و بنا به ضرورت است و غالبا جنبه تدافعی دارد و یا دعوت که دارای شرایط خود است همچنین اعلان جنگ و ضرورت آن از دیدگاه اسلام مورد اشاره واقع شد و اینکه این موضوع مورد اشاره قرار گرفت که آغاز جهاد باید همواره همراه با دعوت باشد که دعوت مستلزم اخطار و انذار و به عبارت بهتر اعلان است مقام صلاحیت دار در اعلان جنگ هم در اسلام هر کسی نیست و فقط امام و رهبر مسلمین چنین صلاحیتی دارد در حقوق اسلامی جمهوری اسلامی هم که از حقوق اسلامی است ولی فقیه اختیار اعلام جنگ و صلح را دارا است همچنین مشخص شد اعلان جنگ آثاری را با خود در پی دارد که همان اثار دارالحرب است و روابط خاصی بین دارالحرب و دارالاسلام در زمان جنگ برقرار میشود البته در اسلام تقسیمات دیگری نظیر دارالحیاد، دارالهدنه، دارالعهد هم وجود دارد که نشانگر این است که هر دارالکفری لزوما دارالحرب نیست و کشورهای بیطرف یا دارای قرارداد دارای مصونیت از تعرض هستند.
همچنین در بحث از آثار جنگ بر سرزمین به مفاهیم دارالعرب و معرکه پرداخته شد مشخص شد که اسلام بدنبال تعیین و ومحدودیت صحنه درگیری است و به دنبال کشیدن جنگ به سرزمینهای دیگر و بیطرف نیست و محدودیت جنگ و کاهش کشتار و خسارت آن مدنظر اسلام است همچنین دیدیم که اسلام به حقوق بشر و نوع دوستانه در جنگ نظر دارد غیر نظامیان و اموال آنها را از تعرض مصون دانسته و همچنین برای اسرا و مجروحین حقوق قائل شد حقوق اساسی ایران نیز که حقوق اسلامی است و با اصول به:
۱- عدم تبعیض
۲- حق حیات و آزادی
۳- ممنوعیت شکنجه و رفتار غیر انسانی
۴- ممنوعیت بردگی و استثمار
۵- احترام به مذهب و ازادی عقیده
۶- حمایت از کودکان، زنان و زندگی خانوادگی
۷- حقوق بشر دوستانه را تضمین و حمایت کرده و با اینکه مطابق با نگاه آرمانی اسلام که دنبال حکومت جهانی اسلام و تغییر مناسبات روابط و به تبع آن حقوق بین الملل ظالمانه موجود است از آزادی کرامت و حقوق انسانها حمایت کرده است.
و در نهایت اینکه اسلام برای پایان مخاصمه راه کارهای مختلفی داشته و به طرق گوناگون اختتام جنگ را دنبال میکند از جمله پیمانهای عهد، هدنه، امان و حکیم درباب حکمیت هم اشاره به این نکته رفت که اصل مترقی حکمیت نشان دهنده نگاه جامع اسلام است دنیای معاصر پس از سالها تجربه داوری بین المللی را که همان حکمیت اسلامی است بعنوان یکی از راهها و شاید بهترین راه حل حقوقی حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی پذیرفته است.
از جمع بندی مطالب فوق الذکر این بر میاید که اولا اسلام دارای نظام و دکترین حقوق بین الملل و حقوق مخاصمات مسلحانه بین المللی بوده و در رابطه با حقوق جنگ است اسلام به عنوان کاملترین دین و جامعترین برنامه برای سعادت بشر در حقوق صاحب نظر بوده و نگاه خاص خود را به حقوق بین الملل و همچنین موضوع جنگ که تحت عنوان جهاد به آن پرداخته دارد از جمع بندی مطالب چنبن بر میاید اسلام با واقع گرایی دور اندیشی و جامع فکری تام و تمام حقوقی ارزشمند و بشر دوستانه و البته با موضعی صلح طلب و طرفدار انسانها تبیین و تدوین نموده که نه تنها از حقوق جنگ غربی چیزی در نگاه علمی کم ندارد که خصوصا از نگاه انسانی با توجه به نگاه الهیاش کامل و جامع است.
منابع و مآخذ:
۱-کتابها:
۱- قرآن مجید
۲- حضرت آیت الله العظمی حاج سید علی خامنهای (مدظله العالی)، رساله اجوبه الاستفتائات، ۱۳۸۹انتشارات پیام عدالت، چاپ اول،
۳- جلال الدین فارسی، ا حقوق بین لملل اسلامی، انتشارات جهان آرا
۴- ضیایی بیگدلی محمدرضا، اسلام و حقوق بین الملل، ۱۳۸۹- گنج دانش، چاپ نهم،
۵- ضیایی بیگدلی محمدرضا، حقوق جنگ (حقوق بین الملل مخاصمات مسلحانه، ۱۳۸۰- انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی تهران- چاپ دوم
۶- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
۲-مقالات:
۱- ، البرزی مسعود، حقوق بشر دوستانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ۱۳۸۹فصلنامه حقوق، مجله دانشکده حقوق، و علوم سیاسی دوره ۴۰، شماره ۱
۲- برزنونی محمد علی، آثار حقوقی اعلان جنگ در اسلام و حقوق بین الملل معاصر، ۱۳۷۹ مجله حقوقی، نشر دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران، شماره ۲۵
۳- برزنونی محمد علی، آثار حقوق جنگ بر سرزمین در اسلام و حقوق بین الملل معاصر، مجله حقوقی، نشریه دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران، شماره ۲۸
۴- ، حق پرست شعبان، راههای پایان دادن به جنگ در حقوق اسلام، ۱۳۸۳، مجله حقوقی، نشریه دفتر خدمات حقوقی بین الملل جمهوری اسلامی ابران، شماره سیام
۵- خانی محمد حسن، بررسی تطبیقی جهانی حقوق بشر دوستانه در اسلام و مسیحیت، ۱۳۸۵دو فصلنامه دانش سیاسی شمار ۴،
۶- نگهداری عوض، جنگ غیر نظامیان و حقوق بشر دوستانه در اسلام، ۱۳۸۶معرفت، شماره ۱۷۵
نظر شما