پایتخت و کلاه قرمزی اهرم فشار بردولت؟
روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: صداوسیما میگوید پول ندارم و دو سال است با دولت درافتاده که چرا به ما بودجه نمیدهید و توقع دارید با کمکردن آگهیها و افزودن به محتوای برنامهها و بالابردن کیفیت کار، بیشتر از قبل درآمدزایی کنیم؟
مشکلات صداوسیما با دولت یازدهم از همان روزهای روی کارآمدن روحانی و کابینهاش آغاز شد و کمکم بالا گرفت. پیشازآن و در دولت قبلی هم میشد رگههایی از اختلاف بین صداوسیما و دولت را پیدا کرد اما در اصل ماجرا و سیاستهای کلی، مشترکات زیادی بین طرفین دیده میشد و حداقل اینکه در مدت هشت سال فعالیت دولت قبلی، مهمترین رسانه کشور سعی در تخریب دولت نداشت. دراینمیان مدیران نزدیک به رئیسجمهوری قبلی اعتقاد داشتند صداوسیما ظاهرا با دولت خوب بوده و باوجوداین که قرار بر این بوده انتقاد از عملکرد دولت جریان داشته باشد اما رادیو و تلویزیون به صورت زیرپوستی دولت را تخریب میکردند که گاهی اوقات از یک انتقاد معمولی فراتر میرفت. در دولت تدبیر و امید اوضاع کاملا تغییر کرد، تاجاییکه برخی مدیران دولت فعلی علنا اعلام کردند: صداوسیما در نقش اپوزیسیون دولت عمل میکند اما برخی دیگر میگفتند: تنها بخشی از صداوسیما در موضعگیریهای سیاسی با دولت مشکل دارد اما به سخرهگرفتن وزرای روحانی و انتقادهای متوالی کاری کرد تا دولت فعلی به این ارگان تأثیرگذار بدبین شود تاجاییکه شخص رئیسجمهوری در یکی از سفرهای استانیاش به این جریان واکنش نشان داد و آنجا بود که مشخص شد رابطه دولت با صداوسیما اصلا خوب نیست. مهمترین دعوای دو طرف در دو سال گذشته، بحث تخصیص بودجه به صداوسیما و میزان درآمدزایی این ارگان بوده است. دولت در دو سال گذشته بودجهای در اختیار این ارگان قرار داده که نسبت به دوران دولت قبلی و دو سال آخر آن رشد کمتری داشته و همین صدای مدیران جامجم را درآورده است.
سال 90 بودجه صداوسیما 689,4 میلیارد تومان بود که برای سال بعد با افزایش 44 درصدی به 993,8 میلیارد تومان رسید اما این بودجه در دولت یازدهم و برای سال 93به 872 میلیارد تومان رسید و در سال 94 با رشد 8,6 درصدی به 932 میلیارد تومان افزایش یافت. مشکلات دو طرف در همان سال 93 آغاز شد، چراکه دولت صداوسیما را موظف کرد تا در این سال 890 میلیارد تومان درآمدزایی کند. اتفاق جالب آنجا بود که سال بعدازآن دولت از این ارگان خواست 1200 میلیارد تومان درآمدزایی کند که این خواسته ناراحتی مدیران جامجم را به دنبال داشت و آنها به این خواسته رسما واکنش نشان دادند.
جامجمیها میگفتند: چرا این تصمیم یکطرفه و بدون ترتیبدادن جلسهای بین دو طرف گرفته شده است. آنها علنا میگفتند: در این تصیمگیری نشانهای از اعتدال نبوده و از نقدهای غیرمنصفانه- بهزعم خودشان- به درآمدزایی سازمان دلخور بودند. موضوع وقتی پیچیدهتر شد که بحث بودجه 95 پیش آمد و گمانهزنیها درباره میزان افزایش بودجه آنها، مدیران صداوسیما و همراهانشان را بیشتر از قبل ناراحت کرد. وقتی بحث رشد 28,1 درصدی بودجه سال 95 پیش آمد، برخی اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس که در راستای سیاستهای کلی صداوسیما با این ارگان در یک جبهه قرار میگیرند، درصدد حمایت از جامجم برآمدند و کاهش بودجه صداوسیما را غیرعادی دانستند. به دنبال این اعتراضها مجلسیها از سازمان مدیریت و برنامهریزی خواستند به افزایش اعتبارات این ارگان اقدام کند. مجلسیهای حامی صداوسیما و رسانههای وابسته به این ارگان برای اثبات مظلومیتشان درصدد مقایسه بودجههای اختصاصیافته به این ارگان با دیگر دستگاههای فرهنگی مانند وزارت ورزش و جوانان، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان میراث فرهنگی برآمدند و این سؤال را مطرح کردند که چرا بودجه این دستگاهها به ترتیب رشد 70، 51، 31 و 44 درصدی داشته اما بودجه صداوسیما فقط 28,1 درصد افزایش داشته است؟ این انتقادها البته با واکنش مدیران سازمان مدیریت و برنامهریزی مواجه شد و آنها صراحتا اعلام کردند: نیمی از بودجه فرهنگی کشور به صداوسیما داده میشود و در توزیع بودجه بین دستگاههای فرهنگی اعتدال و انصاف کاملا رعایت شده است. صداوسیما در حالی از کاهش بودجه دولتیاش گلایه دارد که کسب بودجه از دولت فقط یکی از راههای درآمدزایی این ارگان است و میتواند از تبلیغات، واگذاری حق پخش، فعالیتهای تولیدی، اعتبار از محل بودجه عمرانی کشور و کمکهای نقدی و غیرنقدی اشخاص هم بهره ببرد. گفته میشود در یکی از جلسات نیز اکبر ترکان گفته اگر سازمان صدا و سیما را به او بدهند او طی چند ماه این نهاد را از نظر مالی مستقل و سازمانی سودده خواهد کرد که نه تنها دیگر محتاج بودجه نباشد که به سازمانی با سوددهی بالا نیز تبدیل گردد. اما به هر حال این ارگان در حالی از کمبود بودجه خود مینالد که در بهترین حالت و بالاترین میزان دریافت بودجه هم یک سازمان ضررده به حساب میآمده و مشکلات اساسی داشته است؛ بهطوریکه کارشناسان را به این نتیجه رسانده که مشکل از جای دیگری آب میخورد. مهمترین مشکلی که سازمان صداوسیما را در ساخت برنامههای پرمحتوا و غنی آزار داده است، به بالابودن تعداد نیروهای انسانی شاغل در این ارگان مربوط میشود؛ گفته میشود درحالحاضر بیش از 50 هزار نیروی انسانی به صورت رسمی، قراردادی و پیمانی در بخشهای مختلف این سازمان مشغول به کارند و بخش قابلتوجهی (حدود 85 درصد) از بودجه سالانه این ارگان صرف پشتیبانی از نیروی انسانیاش میشود و مدیران رادیو و تلویزیون فقط 15 درصد باقیمانده را صرف ساخت برنامه میکنند که طبیعتا حاصل آن قهر مردم از تلویزیون و رویکرد بیشتر به ماهوارههاست. دراینمیان صداوسیما با تعدیل حدود هزار نیروی انسانیاش درصدد حل مشکل برآمد اما به گفته کارشناسان مجبور است برای حل مشکلات انسانی، 10 هزار نیروی کار خود را کنار بگذارد تا بودجه اختصاصیافته به این نیروها را صرف ساخت برنامه و توسعه شبکههایش کند؛ اتفاقی که تاکنون رخ نداده و بعید به نظر میرسد عملی شود.
راهحل دیگر صداوسیما برای برونرفت از مشکلات و محدودیتهای مالی، بحث چابکسازی و کوچکسازی این رسانه بود. این اتفاق در شروع کار مدیریت جدید صداوسیما حدود یک سال قبل عملی شد و با حذف شبکه جامجم از گیرندههای دیجیتال تلویزیونی و جایگزینی آن توسط شبکه افق و البته ادغام شبکههای نمایش و تماشا پیش رفت. نکته ویژه اینجا بود که این دو شبکه در حالی ادغام شدند که هر کدام از آنها مأموریت جداگانهای داشتند و قرار نبود برنامههایشان شبیه هم باشد. همچنین شبکه تهران تبدیل به بازار شد و شبکه اچدی که قرار بود اتفاق تازهای در تلویزیون باشد، به تهران تغییر نام داد که این هم تغییر و جابجایی عجیبی بود که توجیهی منطقی نداشت. این ادغام و حذفها در رادیو هم اعمال شد، بهطوریکه برخی از شبکههای رادیویی مانند ایران صدا و... همگی کنار گذاشته شدند. البته پروژه چابکسازی حاشیههایی هم برای خود سازمان به وجود آورد؛ مانند اینکه درآمد کارمندان سازمان که شبکههایشان در هم ادغام شده بود، به یکسوم تقلیل یافت و اعتراض آنها را به همراه داشت. اما نکته مهم درباره این پروژه درباره زیاد و کمشدن شبکهها بود. زمانی در دوره مدیریت ضرغامی، وی با افتخار به تعداد شبکهها میافزود و این کارش تأیید میشد اما در دوره سرافراز حذف و ادغام کانالها هم تأیید شد تا دقیقا نفهمیم بالاخره تعدد کانالها به سود مخاطب است یا حذف و ادغام آنها؟ ازسویدیگر و در راستای همان برنامه چابکسازی حذف برنامههای کممخاطب و اهمیت به محتوا هم در دستور مدیران ارشد صداوسیما قرار گرفت اما نتیجه چیزی نشد که به حل مشکلات مالی کمک کند. در بهمن سال 93 گفته شد، رئیسجمهوری با پرداخت بودجه به صداوسیما موافقت کرده اما یک سال پیش شنیده شد، سرافراز میخواهد از صندوق توسعه ملی 3,1 میلیون دلار دریافت کند که ظاهرا این اتفاقات عملی نشد و درپی تداوم مشکلات مالی صداوسیما مدتی بحث استعفای سرافراز و غیبت او در محل کار هم به گوش رسید. حالا سازمان صداوسیما، مجلسیهای حامی این ارگان و رسانههای وابسته به جامجم همچنان بحث مشکلات مالی و کمبود بودجه این سازمان بزرگ را برجسته میکنند و میگویند، از آنجاییکه صداوسیما با 140 شبکه رادیویی و تلویزیونی داخلی و خارجیاش، درصدد ساختن تصویری مثبت از جمهوری اسلامی ایران در سایر کشورهاست، باید از سوی دولت کاملا تأمین شود اما مشکل اینجاست که همین صداوسیما با بودجه قابلتوجهش مردم خودش را رها کرده و با ضعف در برنامهسازی و توسعه شبکههای رادیویی تلویزیونی، به دیگر سرگرمیهای هزاره سوم و برنامههای سخیف شبکههای ماهوارهای سوق داده شده است. دراینمیان نکته شگفتانگیز اینجاست که باوجود نالههای جامجمیها از بیپولی، تعدد برنامههای تولیدی در ماههای گذشته، نشان میدهد ظاهرا مشکلی دراینزمینه وجود ندارد تاجاییکه کنداکتور آنتن کاملا پر شده و گاهی مدیران شبکهها برای تنظیم کنداکتور خود حتی برنامه هم زیاد میآورند؛ البته برنامههایی که بیشترشان هیچ حرفی برای گفتن ندارند و باتوجه به ضعف محتوا قادر به نشاندن و میخکوبکردن مخاطب پای تلویزیون نیستند.
همچنین نکته تأسفبرانگیز اینجاست که باوجود برنامههای متعددی که ساخته شد و نتوانست مخاطب را راضی نگه دارد، صداوسیما با سیاست عجیب و غریبش در ایام نوروز کاری کرد تا محدودیتهای بودجهایاش را بار دیگر به رخ بکشد و سر دولت بکوبد. کنداکتور تلویزیون در ایام نوروز و تعطیلاتی که مانند هر سال خیلیها دل به تلویزیون میبندند، پر بود از برنامههای تازه و تولیدی اما در عوض دو برنامه پرمخاطب سالهای قبل (سریال پایتخت و مجموعه کلاه قرمزی) از کنداکتور نوروزی حذف شد تا خیلیها با اطلاع از این مسئله قید تماشای تلویزیون در ایام تعطیلات را بزنند و باتوجه به اینکه سریالهای این ایام و بیشتر برنامههای شبکههای مختلف جذابیتی نداشتند، صداوسیما در عید 95 نمره منفی بگیرد.اما به نظر میرسد این نمره منفی برای مدیران جامجم چندان هم آزاردهنده و نگرانکننده نبوده و شاید به عنوان اهرم فشار روی دولت عمل کند. حالا و با کنار هم قراردادن تکههای این پازل، میتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا نمره منفی درجشده در کارنامه جامجم ابزاری تازه برای فشارآوردن به دولت نیست تا با بالاگرفتن انتقادها از صداوسیما، این ارگان بتواند روی بحث بودجه پافشاری کند؟ ظاهرا حالا صداوسیماییها میتوانند مدعی شوند که کمبود بودجه و محدودیتهای مالیشان اجازه ساختن برنامههای پرمحتوا و پربیننده را نمیدهد؛ مسئلهای که با پربودن کنداکتور از برنامههای تازه اما کممخاطب منافات دارد و باید دید سرافراز و مدیران زیردستیاش چه توجیهی برای حل این پارادوکس دارند. این فرضیه وقتی قوت میگیرد که میبینیم از میان تعداد بیشمار برنامههایی که برای پخش در نوروز انتخاب شدند، مدیران سیما تصمیم گرفتند دقیقا دو برنامه پرطرفدار را از کنداکتور پخش حذف کنند؛ کلاه قرمزی و پایتخت. حمید جبلی که یکی از پایههای اصلی مجموعه کلاه قرمزی است، اعلام کرد: امسال از این برنامه خبری نخواهد بود؛ چون تلویزیون هزینه سال گذشته را هم هنوز نداده است و این در حالی است که به دلیل پربینندهبودن این دو برنامه نوروزی، صداوسیما درآمد بسیار خوبی نیز از محل آگهیهای قبل و میان برنامهها به دست میآورد. حال باید دید آیا این اهرم فشاری است که به واسطه آن تلویزیون سعی میکند به دولت فشار بیاورد؟ آیا مدیران تلویزیون با افزایش نارضایتی از حذف برنامههای مورد پسند مردم به بهانه نبود بودجه، میخواهند کاری کنند که بالاخره اعتبار مورد نظر را از دولت بگیرند؟ این پرسشی است که باید برای فهمیدنش هنوز صبر کرد.
گلایههای سازمان صدا و سیما از کمبود منابع مالی درحالی مطرح میشود که در یکی از جلسات هیئت دولت، پس از مطالبه مجدد کمک مالی و افزایش بودجه صدا و سیما توسط رییس سازمان، اکبر ترکان، مشاور ارشد رییس جمهور، اعلام آمادگی کرده سازمان صدا و سیما را بدون بودجه اداره میکند و پس از یک مقطع زمانی کوتاه مدت به سودآوری میرساند.
نظر شما