باز شب چهارشنبه سوری، باز....
محمود صباغی با ارسال یادداشتی آورده است:
صدای ایران - به گزارش انتخاب، باز شب چهارشنبه سوری است و قراراست مثلآ یک سنت باستانی را اجرا کنیم. باز قرار است صدای وحشتناک ترقه ها – که بیشتر به نارنجک میماند – ازعصرکم کم آغاز شود و ادامه دار تا پاسی از شب که لحظه ای قطع هم نشود.گاهی از دورتر و گاهی از نزدیکتر تا شیشه ها را بلرزاند. در این چند روز گذشته اخبار متعددی از سوختگی و مرگ ناشی از انفجار مواد محترقه منتشر شد. در پارکینگ خانه ای مقدار کمی(!) از پنجاه کیلو ماده محترقه ،منفجر وهفت نفر را سوزاند که سه نفرشان همان روز از شدت سوختگی فوت کردند.مردان جوانی که با بدست آوردن پنجاه کیلو ماده خطرناک دست به ساخت نارنجکهای انفجاری به وزن یک کیلو میزنند،از کدام بهره هوشی و از کدام تربیت اجتماعی و خانوادگی برخوردارند تا آموزششان دهند که ساختن ابزار انفجاری که اثرش اگر بیشتر از نارنجک جنگی نباشد ، کمتر هم نیست؟ چرا یک سنت زیبا و آرام به چنین پدیده ی ناهنجاری بدل میشود که از چند روز مانده به آن، نوعی نگرانی عمومی بوجود می آید؟ برهم زنندگان آرامش جامعه باید پاسخ گویند.
ما بارها ثابت کرده ایم که از تبار افراطیم. افراط در سیاست، افراط در اجتماع، افراط دراقتصاد و بالاخره افراط در تفریح و اجرای سنتهای باستانی. نمیدانم ریشه ها را باید درابعاد جامعه شناسی کاوید یا در تربیت خانوادگی و یا درحوزه روانشناسی بایستی جستجویش کرد.هر چه هست نباید دست روی دست گذاشت تا این سنت کهن، چنین دلهره آور(!) بگذرد. شاید هم براستی هنوز جوانان ما نمیدانند که چگونه باید تفریح کنند تا بدن پیرمردان و پیرزنان به رعشه نیفتد. کودک شیرخواره در آغوش مادر ناگهان تکان نخورد و گریه اش بلند نشود. سالهاست که رسانه ها از چند روز مانده به چهارشنبه سوری، هشدار میدهند.تصاویردلخراش سالهای گذشته را در برابر دیدگان قرار میدهند تا شاید درس عبرتی باشد. دستگاههای مسئول هشدار میدهند، تدارک میبینند، آموزش میدهند و تهدید میکنند اما هر سال دستگیرمان میشود که هیچکدام کارساز نیست و باز هم در پایان روز اورژانس و نیروهای پلیس آمار آسیب دیدگان را بیشتر از سال قبل اعلام میکنند. این درد بزرگ بخشی ازنوجوانان و جوانان جامعه امروز ماست که بکلی با ملاحظات اجتماعی بیگانه اند. بزرگتر و کوچکتر را حرمت نمینهند ، زندگی را باری بهر جهت میگذرانند .پایبندی به سنتها را نمیشناسند ودرچنین روزهایی نیز وارد کردن زیانهای مادی و معنوی به دیگران را در چند روز مانده به سال نو به هیچ میگیرند. آزار دیگران را تفریح میدانند وبا هیجانات نرمال و معقول بکلی بیگانه اند. تنها با صدای بیشتر و بلند تر است که به هیجان دست پیدا می کنند و عصیانگری اجتماعی خود را فریاد میکنند.
بالاخره نباید یاد بگیرند که چهارشنبه سوری سنت زیبایی است که با این عصیانگریها بیگانه است؟ از روی بته پریدن، قاشق زنی، کوزه شکستن ، صله رحم و بسیاری دیگر که این روزها فراموش شده اند، هر کدام با پشتوانه ای از باورهای اساطیری و کهن است که چهارشنبه آخر سال را معنا و مفهوم میبخشند و "انفجار" در این سنت هیچ جایگاه و توجیه منطقی ندارد .امّا متاسفانه همه فراموش شده اند وتنها آنچه مانده صدای انفجار است که از چند روز مانده به آخرین چهارشنبه سال آغازمیشود ، به اوج میرسد و تا پاسی از نیمه شب ادامه دارد و تا چند روز پس از آن نیزبصورتی بیمارگونه کشدار میشود. سال گذشته در این روزشهر تعطیل شد، از عبور و مرور کاسته و کسب و کار در عین رونق راکد ماند. مردم یاد گرفته اند که نصیبشان از چهارشنبه سوری این است که در خانه بمانند و به وحشت و نگرانی فرو روند تا انفجارها درقالب رقابتی زجرآور، پی در پی شیشه ها را بلرزانند و بوی باروت و صدای آمبولانس و آتش نشانی سرتاسرشهر را فرا گیرد.
این است تمام آنچه از یک سنت زیبای باستانی بر جای مانده و بعد از گذار از قرون و اعصار، این ما هستیم که آرام آرام به فراموشی میسپاریمش. این خود جفایی دیگراست که در حق داشته های تاریخی خود روا میداریم.جفایی که نابخشودنی خواهد بود.سالهای آینده پاسخ میدهد که امانت دار خوبی برای یک سنت چند هزار ساله هستیم یا چهارشنبه سوری سنتی است که فراموشش باید کرد.
نظر شما