روز عید بود، یکشنبه 29 دیماه 1392. تقریبا همهی شهر تعطیل و غرق شادی یا استراحت بود؛ اما علاوه بر خبرنگاران، پزشکان، آتشنشانان و مشاغلی از این دست، کسانی به هر دلیلی ناچار بودند روز تعطیل هم سر کار بروند، ولی با کمترین حقوق قانونی و انسانی.
روز عید بود، یکشنبه 29 دیماه 1392. تقریبا همهی شهر تعطیل و غرق شادی یا استراحت بود؛ اما علاوه بر خبرنگاران، پزشکان، آتشنشانان و مشاغلی از این دست، کسانی به هر دلیلی ناچار بودند روز تعطیل هم سر کار بروند، ولی با کمترین حقوق قانونی و انسانی.
چندین زن در یک کارگاه تولیدی لباس مشغول به کار، روز تعطیل خود را میگذراندند. ناگهان حادثه خبر نکرد و کارگاه آتش گرفت. آتش جلوتر آمد و افراد کارگاه به لب پنجره نزدیکتر شدند. به امید کمک آتشنشانی تا لبه پنجره آمدند، اما تجهیزات آتشنشانی کار نکرد و دو زن هم به امید نجات از سوختن در آتش، به آغوش مرگ براثر سقوط افتادند.
حادثه حوالی ساعت 12 ظهر روز یکشنبه رخ داد؛ آنقدر تلخ و ناگوار بود که حتی رسانههای خارجی هم این خبر و گزارش تصویری تکاندهندهی آن را در همان روز پوشش دادند. هرچند خیلی از خبرگزاریها و صداوسیما از آن جا ماندند، صبح روز دوشنبه اما در روزنامهها هم تقریبا خبری از این حادثه نبود یا در کمتر جایی به آن اشاره شد، بهجز یک روزنامه که تیتر یک خود را به این حادثه اختصاص داد، بقیهی روزنامهها یا مطلبی کوتاه را در صفحات لایی به آن اختصاص دادند یا اصلا این خبر را ندیدند.
فردای آن روز در حالی که بسیاری منتظر بودند رسانهها بهعنوان تریبون افکار عمومی از مسوولان برای چنین اتفاقی بازخواست کنند، رسانهها سکوت کردند و آنقدر زمین را برای مسوولان باز گذاشتند تا آنها از این سکوت استفاده کردند و تقصیر را به گردن قربانیان که بهدلیل لیز خوردن از ساختمانی پنج طبقه به پایین پرت شدند، انداختند!
امروز چهارشنبه، دوم بهمنماه است، سه روز از ماجرا گذشته و تیتر یک بیشتر روزنامهها مربوط به همین ماجراست. یکی، شهرداری را مقصر دانسته و دیگری از خانوادهی کشتهشدگان گفته است. اما شاید کمی دیر! دیر از آن جهت که در مرگ این دو زن تقصیر مسوولان آنقدر مشخص بود که نیاز به دلیل نداشت، اما رسانهها آنقدر کوتاهی کردند که به قول خانوادهی کشتهشدگان، مسوولان با «بیشرمی تمام» به جای عذرخواهی، تقصیر را به گردن قربانیان میاندازند.
البته این تنها عقبماندگی رسانههای مکتوب در چند روز گذشته نبود، بلکه بسیاری از آنها دربارهی دعوت از ایران برای مذاکرات ژنو 2 نیز عقب ماندند و در حالی که شب گذشته دعوت از ایران پس گرفته شد، تیتر بسیاری از روزنامههای صبح، دعوت از ایران برای این مذاکرات بود. با این اوصاف، باید پرسید دلیل عقبماندگی رسانهها چیست؟ آیا روحیهی روزنامهنگاری آنقدر تهنشین شده که بسیاری از روزنامهنگاران پرسیدن سوال و بازخواست از مسوولان را به فراموشی سپردهاند؟
نکتهی دیگر این است که عمق کار روزنامهنگاری را چه شده است؟ از این حادثه که بگذریم - که البته اصلا قابل گذشت نیست - در چند روز آینده، چند گزارش خواهیم خواند دربارهی فوج کارگرانی که در شرایط شبیه بردهداری در چنین کارگاههایی استثمار میشوند؟ چند گزارش خواهیم داشت دربارهی بستر آلوده به فساد اداری که اگر کار خود را درست انجام میداد، اینگونه فاجعههای انسانی کمتر احتمال رخ دادن داشت؟
این نوشتار، قطعا کل جامعهی رسانهای، از جمله خود ما را شامل میشود.
چندین زن در یک کارگاه تولیدی لباس مشغول به کار، روز تعطیل خود را میگذراندند. ناگهان حادثه خبر نکرد و کارگاه آتش گرفت. آتش جلوتر آمد و افراد کارگاه به لب پنجره نزدیکتر شدند. به امید کمک آتشنشانی تا لبه پنجره آمدند، اما تجهیزات آتشنشانی کار نکرد و دو زن هم به امید نجات از سوختن در آتش، به آغوش مرگ براثر سقوط افتادند.
حادثه حوالی ساعت 12 ظهر روز یکشنبه رخ داد؛ آنقدر تلخ و ناگوار بود که حتی رسانههای خارجی هم این خبر و گزارش تصویری تکاندهندهی آن را در همان روز پوشش دادند. هرچند خیلی از خبرگزاریها و صداوسیما از آن جا ماندند، صبح روز دوشنبه اما در روزنامهها هم تقریبا خبری از این حادثه نبود یا در کمتر جایی به آن اشاره شد، بهجز یک روزنامه که تیتر یک خود را به این حادثه اختصاص داد، بقیهی روزنامهها یا مطلبی کوتاه را در صفحات لایی به آن اختصاص دادند یا اصلا این خبر را ندیدند.
فردای آن روز در حالی که بسیاری منتظر بودند رسانهها بهعنوان تریبون افکار عمومی از مسوولان برای چنین اتفاقی بازخواست کنند، رسانهها سکوت کردند و آنقدر زمین را برای مسوولان باز گذاشتند تا آنها از این سکوت استفاده کردند و تقصیر را به گردن قربانیان که بهدلیل لیز خوردن از ساختمانی پنج طبقه به پایین پرت شدند، انداختند!
امروز چهارشنبه، دوم بهمنماه است، سه روز از ماجرا گذشته و تیتر یک بیشتر روزنامهها مربوط به همین ماجراست. یکی، شهرداری را مقصر دانسته و دیگری از خانوادهی کشتهشدگان گفته است. اما شاید کمی دیر! دیر از آن جهت که در مرگ این دو زن تقصیر مسوولان آنقدر مشخص بود که نیاز به دلیل نداشت، اما رسانهها آنقدر کوتاهی کردند که به قول خانوادهی کشتهشدگان، مسوولان با «بیشرمی تمام» به جای عذرخواهی، تقصیر را به گردن قربانیان میاندازند.
البته این تنها عقبماندگی رسانههای مکتوب در چند روز گذشته نبود، بلکه بسیاری از آنها دربارهی دعوت از ایران برای مذاکرات ژنو 2 نیز عقب ماندند و در حالی که شب گذشته دعوت از ایران پس گرفته شد، تیتر بسیاری از روزنامههای صبح، دعوت از ایران برای این مذاکرات بود. با این اوصاف، باید پرسید دلیل عقبماندگی رسانهها چیست؟ آیا روحیهی روزنامهنگاری آنقدر تهنشین شده که بسیاری از روزنامهنگاران پرسیدن سوال و بازخواست از مسوولان را به فراموشی سپردهاند؟
نکتهی دیگر این است که عمق کار روزنامهنگاری را چه شده است؟ از این حادثه که بگذریم - که البته اصلا قابل گذشت نیست - در چند روز آینده، چند گزارش خواهیم خواند دربارهی فوج کارگرانی که در شرایط شبیه بردهداری در چنین کارگاههایی استثمار میشوند؟ چند گزارش خواهیم داشت دربارهی بستر آلوده به فساد اداری که اگر کار خود را درست انجام میداد، اینگونه فاجعههای انسانی کمتر احتمال رخ دادن داشت؟
این نوشتار، قطعا کل جامعهی رسانهای، از جمله خود ما را شامل میشود.
منبع: ایسنا
آخرین اخبار
لینک های مفید