اجرای حکم الهی یا حداقل اعدام انقلابی. اسلام قتل را قبول ندارد؛ قصاص هم برای نجات نسل بشر انجام میشود.
به گزارش صدای ایران، اسدالله بادامچان در مصاحبهای با ایسنا به ماجرای ترور منصور و چگونگی آن پرداخت و دلیل ترور نشدن شاه توسط موتلفه را بیان کرد.
سال 43 منصور ترور شد. موتلفه چگونه به این نتیجه رسید که او را ترور کند؟ شما در این عملیات ترور چه نقشی داشتید؟
ترور که نه. اجرای حکم الهی یا حداقل اعدام انقلابی. اسلام قتل را قبول ندارد؛ قصاص هم برای نجات نسل بشر انجام میشود. فتاک کسی است که قتل را ناجوانمردانه و غافلگیرانه انجام میدهد که همان ترور بوده و در اسلام ممنوع است مگر در موارد ضرورت و با حکم شرعی. اعدام انقلابی در همه جای دنیا جایز است و کشتن اشغالگر همه جا پذیرفته شده است. از نظر اسلام، در زمان استقرار حکومت اسلامی فقط با اذن قوه قضاییه اسلامی میتوان کسی را کشت. در زمانی که نظام اسلامی مستقر نیست، با اذن مجتهد جامعالشرایط میتوان اجازه اعدام انقلابی را بدهد. حکم اعدام منصور را آیتالله میلانی را داد و موتلفه غیر از این عملیات، عملیات دیگری را انجام نداد.
در سال 41 در جریان انقلاب شاه و مردم بخش عمدهای از اعتراضات در بازار را بر عهده داشتم. در جریان همین اتفاقات کتک زیادی در بازار خوردم. در فیضیه هم حضور داشتم و شاهد انداختن طلاب از مدرسه یه رودخانه بودم. موتلفه و من در برگزاری مراسم چهلم شهدای مدرسه فیضیه مسئولیت داشتیم. در جریان راهپیماییهای 15 خرداد، قبل و بعد آن حضور داشتم. در روز 15 خرداد سه بار نزدیک بود کشته شوم. در 18 خرداد که دستور شلیک از کمر به بالا را داد، شورای مرکزی موتلفه به این نتیجه رسید این نوع مقاومت مفید نیست. موتلفه اعلامیه پخش کرد و دنبال تعطیلی 21 خرداد به عنوان هفتم شهدای پانزده خرداد بود. پس از آزادی امام در فروردین 43 فعال بودیم.
در جریان بازسازی موتلفه، سازمان جهاد مسلحانه را ایجاد کردیم. میان جهاد و جنگ مسلحانه فرق وجود دارد و موتلفه موافق جنگ مسلحانه نبود. جهاد یعنی دفاع مبتنی بر مسایل شرعی. برای این کار از امام(ره) اجازه گرفتیم که اول ایشان اجازه ندادند و گفتند افراد دیگری برای جهاد هستند و شما به کار خود برسید و بعد ازآنکه از آنها ناامید شدند اجازه جهاد را به ما دادند ولی شرط گذاشتند که اسلحه را یا بسازید یا بخرید و از گروههای دیگر اسلحه نگیرید. البته ساخت نارنجک میسر نشد ولی نوعی سلاح دستساز انفجاری ساخته شد.
با وجود همه سختگیریهای رژیم شاه و نظارت آنها بر چاپخانهها، ما اعلامیه امام(ره) در واکنش به کاپیتولاسیون را منتشر میکردیم و رژیم از این کار به وحشت افتاد زیرا کار گسترده بود و حتی یک نفر هم دستگیر نشد.
کاپیتولاسیون لایحه ننگآوری بود. منصور لایحه را مخفیانه به سنا برد، سناتورها را تا نیمه شب نگه داشتند تا آن لایحه به تصویب برسد البته خبر تصویب لایحه را به بیرون پخش نکردند و ما یک نفر را در سنا داشتیم که آنجا مشغول بود و لوایح را بین سناتورها پخش میکرد. از لایحه سه نسخه بیشتر نبود یکی در گاوصندوق سنا یکی در گاوصندوق مجلس شورای ملی و یکی هم برای توشیح شاه فرستاده بودند. این فرد از لایحه سنا عکس گرفته بود و ما آن را از طریق حاج ابوالفضل حاج حیدری برای امام خمینی فرستادیم و ایشان سخنرانی 4 آبان را ایراد کردند. وقتی امام(ره) را به ترکیه تبعید کردند، فعالیتهای موتلفه شروع شد ما به سفارتخانهها نامه نوشتیم و حوزهها علمیه و مراجع را فعال کردیم.
اما فضای عمومی آن روز این بود که تظاهرات و سخنرانی و بیانیه و اعلامیه فایده ندارد، زیرا مشخص بود شاه مصمم به کشتار است و میخواهد به آمریکا مصونیت بدهد بنابراین این نتیجه به دست آمد که باید شاه و منصور کشته شوند. سابقه از سر راه برداشتن رزمآرا و هژیر نیز مثمرثمر بود بنابراین در موتلفه بحث شد که باید برای این کار حکم شرعی داشته باشیم. یک روز شهید اسلامی گفت که دیروز پیش آقای مطهری بودم و ایشان(شهید مطهری) گفتند وضعیت به گونهایست که وظیفه است که چند نفر از سران طاغوت به خاک بیفتند تا مردم روحیه بگیرند. در این لحظه مرحوم امانی نفس بلندی کشید و گفت الحمدالله که حکم را دادند.
سخن شهید مطهری از جانب خودش بود یا امام(ره)؟
از جانب خودش بود. اما امام خمینی فرموده بودند که اگر دستتان به من نرسید حرف شورای روحانیت حجت است و از بین شورای روحانیت گفتند به آقای مطهری و بهشتی بیشتر اعتماد دارم. شهید مطهری حکم را دادند و مرحوم بهشتی هم آن را تاییدکرد ولی برای اطمینان خاطر قرار شد از یک مرجع تقلید هم حکم بگیریم و این حکم را از آیت الله میلانی گرفتیم و حکم مهدورالدم بودن شاه و منصور را دادند و اجرای حکم را واجب دانستند.
برای اجرای حکم سازمان مسلحانه ما برنامهریزی کرد. شهید لاجوردی پس از پیروزی انقلاب در خاطرات خود میگوید ما پنج هزار نفر عضو سازمان مسلح داشتیم. درباره زمان و مکان عملیات نیز بحث شد. روز اول بهمن 1343 منصور قرار بود سه جا برود. اول قرار بود تعاونی ارتش را افتتاح کند که امانی گفت اگر آنجا او را بزنیم، میگویند اینها مخالف تعاونی هستند. به مسجد مجد برای ختم هم میرفت که امانی گفت چون رزمآرا و هژیر در مسجد کشته شدند، این بار مناسب نیست در مسجد این عملیات انجام شود. منصور میخواست به مجلس شورای ملی هم برود که امتیاز نفت فلات قاره را به کنسرسیومی متشکل ازانگلیس ،آمریکا، فرانسه، ایتالیا، هلند و بلژیک بدهد. آن روز گروه چهارنفره بخارایی، امانی، نیکنژاد و رضا صفار هرندی مامور اجرای حکم الهی شدند.
در جریان دستگیری بخش سیاسی موتلفه در سال 42 دستگیر و سال 44 که از زندان آزاد شدم به دیدار آیتالله میلانی رفتم. در گوش ایشان گفتم اینجا موش دارد و به موشهای ساواکی نمیشود اطمینان کرد و در گوشی گزارشهای داخل زندان را به ایشان دادم. ایشان گفتند دوستان شما در زندان گفتهاند فلانی(آیتالله میلانی) حکم اعدام منصور و شاه را داده است. مگر آنجا جای راست گویی است؟ من خندیدم و گفتم آنجا شکنجه است.
به آیت الله میلانی گفتم الان ما آمادگی اجرای حکم شما برای شاه را داریم. ایشان فرمودند الان مصلحت نیست چرا که آن موقع که حکم را دادم، تشکیلات داشتیم و اگر شاه میرفت تشکیلاتی برای جایگزینی شاه داشتیم الان تشکیلات دچار آسیب شده است و اگر شاه برود مهره ناشناختهای را میآورند و تا مردم او را بشناسند، آسیبهای زیادی وارد میشود بنابراین الان به مصلحت نیست و وظیفهای در ابن بابت نداریم. به همین علت موتلفه شاه را نزد.
ترور که نه. اجرای حکم الهی یا حداقل اعدام انقلابی. اسلام قتل را قبول ندارد؛ قصاص هم برای نجات نسل بشر انجام میشود. فتاک کسی است که قتل را ناجوانمردانه و غافلگیرانه انجام میدهد که همان ترور بوده و در اسلام ممنوع است مگر در موارد ضرورت و با حکم شرعی. اعدام انقلابی در همه جای دنیا جایز است و کشتن اشغالگر همه جا پذیرفته شده است. از نظر اسلام، در زمان استقرار حکومت اسلامی فقط با اذن قوه قضاییه اسلامی میتوان کسی را کشت. در زمانی که نظام اسلامی مستقر نیست، با اذن مجتهد جامعالشرایط میتوان اجازه اعدام انقلابی را بدهد. حکم اعدام منصور را آیتالله میلانی را داد و موتلفه غیر از این عملیات، عملیات دیگری را انجام نداد.
در سال 41 در جریان انقلاب شاه و مردم بخش عمدهای از اعتراضات در بازار را بر عهده داشتم. در جریان همین اتفاقات کتک زیادی در بازار خوردم. در فیضیه هم حضور داشتم و شاهد انداختن طلاب از مدرسه یه رودخانه بودم. موتلفه و من در برگزاری مراسم چهلم شهدای مدرسه فیضیه مسئولیت داشتیم. در جریان راهپیماییهای 15 خرداد، قبل و بعد آن حضور داشتم. در روز 15 خرداد سه بار نزدیک بود کشته شوم. در 18 خرداد که دستور شلیک از کمر به بالا را داد، شورای مرکزی موتلفه به این نتیجه رسید این نوع مقاومت مفید نیست. موتلفه اعلامیه پخش کرد و دنبال تعطیلی 21 خرداد به عنوان هفتم شهدای پانزده خرداد بود. پس از آزادی امام در فروردین 43 فعال بودیم.
در جریان بازسازی موتلفه، سازمان جهاد مسلحانه را ایجاد کردیم. میان جهاد و جنگ مسلحانه فرق وجود دارد و موتلفه موافق جنگ مسلحانه نبود. جهاد یعنی دفاع مبتنی بر مسایل شرعی. برای این کار از امام(ره) اجازه گرفتیم که اول ایشان اجازه ندادند و گفتند افراد دیگری برای جهاد هستند و شما به کار خود برسید و بعد ازآنکه از آنها ناامید شدند اجازه جهاد را به ما دادند ولی شرط گذاشتند که اسلحه را یا بسازید یا بخرید و از گروههای دیگر اسلحه نگیرید. البته ساخت نارنجک میسر نشد ولی نوعی سلاح دستساز انفجاری ساخته شد.
با وجود همه سختگیریهای رژیم شاه و نظارت آنها بر چاپخانهها، ما اعلامیه امام(ره) در واکنش به کاپیتولاسیون را منتشر میکردیم و رژیم از این کار به وحشت افتاد زیرا کار گسترده بود و حتی یک نفر هم دستگیر نشد.
کاپیتولاسیون لایحه ننگآوری بود. منصور لایحه را مخفیانه به سنا برد، سناتورها را تا نیمه شب نگه داشتند تا آن لایحه به تصویب برسد البته خبر تصویب لایحه را به بیرون پخش نکردند و ما یک نفر را در سنا داشتیم که آنجا مشغول بود و لوایح را بین سناتورها پخش میکرد. از لایحه سه نسخه بیشتر نبود یکی در گاوصندوق سنا یکی در گاوصندوق مجلس شورای ملی و یکی هم برای توشیح شاه فرستاده بودند. این فرد از لایحه سنا عکس گرفته بود و ما آن را از طریق حاج ابوالفضل حاج حیدری برای امام خمینی فرستادیم و ایشان سخنرانی 4 آبان را ایراد کردند. وقتی امام(ره) را به ترکیه تبعید کردند، فعالیتهای موتلفه شروع شد ما به سفارتخانهها نامه نوشتیم و حوزهها علمیه و مراجع را فعال کردیم.
اما فضای عمومی آن روز این بود که تظاهرات و سخنرانی و بیانیه و اعلامیه فایده ندارد، زیرا مشخص بود شاه مصمم به کشتار است و میخواهد به آمریکا مصونیت بدهد بنابراین این نتیجه به دست آمد که باید شاه و منصور کشته شوند. سابقه از سر راه برداشتن رزمآرا و هژیر نیز مثمرثمر بود بنابراین در موتلفه بحث شد که باید برای این کار حکم شرعی داشته باشیم. یک روز شهید اسلامی گفت که دیروز پیش آقای مطهری بودم و ایشان(شهید مطهری) گفتند وضعیت به گونهایست که وظیفه است که چند نفر از سران طاغوت به خاک بیفتند تا مردم روحیه بگیرند. در این لحظه مرحوم امانی نفس بلندی کشید و گفت الحمدالله که حکم را دادند.
سخن شهید مطهری از جانب خودش بود یا امام(ره)؟
از جانب خودش بود. اما امام خمینی فرموده بودند که اگر دستتان به من نرسید حرف شورای روحانیت حجت است و از بین شورای روحانیت گفتند به آقای مطهری و بهشتی بیشتر اعتماد دارم. شهید مطهری حکم را دادند و مرحوم بهشتی هم آن را تاییدکرد ولی برای اطمینان خاطر قرار شد از یک مرجع تقلید هم حکم بگیریم و این حکم را از آیت الله میلانی گرفتیم و حکم مهدورالدم بودن شاه و منصور را دادند و اجرای حکم را واجب دانستند.
برای اجرای حکم سازمان مسلحانه ما برنامهریزی کرد. شهید لاجوردی پس از پیروزی انقلاب در خاطرات خود میگوید ما پنج هزار نفر عضو سازمان مسلح داشتیم. درباره زمان و مکان عملیات نیز بحث شد. روز اول بهمن 1343 منصور قرار بود سه جا برود. اول قرار بود تعاونی ارتش را افتتاح کند که امانی گفت اگر آنجا او را بزنیم، میگویند اینها مخالف تعاونی هستند. به مسجد مجد برای ختم هم میرفت که امانی گفت چون رزمآرا و هژیر در مسجد کشته شدند، این بار مناسب نیست در مسجد این عملیات انجام شود. منصور میخواست به مجلس شورای ملی هم برود که امتیاز نفت فلات قاره را به کنسرسیومی متشکل ازانگلیس ،آمریکا، فرانسه، ایتالیا، هلند و بلژیک بدهد. آن روز گروه چهارنفره بخارایی، امانی، نیکنژاد و رضا صفار هرندی مامور اجرای حکم الهی شدند.
در جریان دستگیری بخش سیاسی موتلفه در سال 42 دستگیر و سال 44 که از زندان آزاد شدم به دیدار آیتالله میلانی رفتم. در گوش ایشان گفتم اینجا موش دارد و به موشهای ساواکی نمیشود اطمینان کرد و در گوشی گزارشهای داخل زندان را به ایشان دادم. ایشان گفتند دوستان شما در زندان گفتهاند فلانی(آیتالله میلانی) حکم اعدام منصور و شاه را داده است. مگر آنجا جای راست گویی است؟ من خندیدم و گفتم آنجا شکنجه است.
به آیت الله میلانی گفتم الان ما آمادگی اجرای حکم شما برای شاه را داریم. ایشان فرمودند الان مصلحت نیست چرا که آن موقع که حکم را دادم، تشکیلات داشتیم و اگر شاه میرفت تشکیلاتی برای جایگزینی شاه داشتیم الان تشکیلات دچار آسیب شده است و اگر شاه برود مهره ناشناختهای را میآورند و تا مردم او را بشناسند، آسیبهای زیادی وارد میشود بنابراین الان به مصلحت نیست و وظیفهای در ابن بابت نداریم. به همین علت موتلفه شاه را نزد.
آخرین اخبار